به گزارش ایکنا، پنجم ذیالحجه سالروز درگذشت یکی از دانشمندان پرآوازه قرن حاضر، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی است. دانشمندی که علاوه بر فقه و فلسفه و عرفان، در شاعری نیز شناختهشده بود و اشعار معروفی از او بر جای مانده است.
شیخ محمدحسین، تاجرزادهای بود که به مال و مکنت دنیا پشت پا زد و تمام ثروتی که از پدرش به او ارث رسید را در راه علم خرج کرد و سالهای پایانی عمر را در فقر شدید بهسر برد. داستان ورود محمدحسین به عرصه طلبگی خود حکایتی شنیدنی است که از وسعت روحی این اندیشمند مسلمان پرده برمیدارد.
محمدحسن غروی، پدر محمدحسین، از تجار موفق و بهنام شهر کاظمین بود و به سبب همین حرفه، لقب «معینالتجار» یافته بود. محمدحسین تنها پسر خانواده بود و به همین دلیل، خواسته پدر این بود که فرزندش در کنار دست او به حرفه تجارت مشغول شود و میراثدار کار و کاسبی پدر باشد؛ اما خود محمدحسین علاقهای به کار تجارت نداشت و سعادت خود را در تحصیل علوم دینی میدید. با این حال شیخ محمدحسن به هیچ وجه راضی نمیشد تنها پسرش به درس و بحث و طلبگی بپردازد، خصوصا اینکه در آن زمان طلاب حوزه علمیه از نظر اقتصادی در مضیقه بسیار بودند و به سختی روزگار میگذراندند.
وقتی محمدحسین دید پدرش به هیچ صراطی مستقیم نیست و به هیچ عنوان اجازه نمیدهد پسرش به آرزو و خواستهاش برسد تصمیم گرفت رهسپار حرم امام کاظم(ع) شود و باز شدن این گره را از درگاه بابالحوائج مسئلت کند.
در نهایت، توسل محمدحسین بیجواب نماند و پدرش راضی شد که محمدحسین عازم شهر نجف شود و تماموقت به تحصیل علوم دینی بپردازد. محمدحسین که تا آن زمان در کنار پدر زندگی راحت و مرفهی داشت، قید آن آسایش و راحتی را زد و رهسپار نجف شد تا به جای آسایش جسمانی به آرامش قلبی دست پیدا کند.
شیخ محمدحسین زمانی وارد حوزه نجف شد که در کنار رونق حلقات درس فقه و اصول و حضور اساتید مبرزی چون آخوند خراسانی، چهرههای درخشان عرفان و سلوک نیز در نجف حضور داشتند و به تربیت شاگردان میپرداختند. همین امتزاج دروس رسمی و سیر و سلوک عرفانی، توانسته بود چهرههایی تربیت کند که به معنای واقعی کلمه «روحانی» بودند. شیخ محمدحسین هم از این خان نعمت بیبهره نماند و در پرتو هدایت میرزا جواد آقا ملکی تبریزی از عرفانی بهنام آن عصر قرار گرفت.
نکته جالب درباره شخصیت شیخ محمدحسین غروی این است که او همزمان در عرصه علم و عمل به مجاهدت پرداخت؛ یعنی نه اهتمام به دروس رسمی او را از پرداختن به کمال معنوی بازداشت و نه پرداختن به برنامههای سلوکی و عبادی، فرصت تحصیل و تدریس را از او گرفت.
بیان آیتالله محمدتقی بهجت، به خوبی به این روحیه استاد را بازگو میکند: «مرحوم آقا شیخ محمدحسین طوری بود که اگر کسی به فعالیتهای علمیاش توجه میکرد، تصور میکرد در شبانه روز هیچ کاری غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسی از برنامههای عبادی ایشان اطلاع پیدا میکرد، فکر میکرد غیر از عبادت به کاری نمیپردازد».
با اینکه عمر شیخ محمدحسین بسیار کوتاه بود و در سن شصت و پنج سالگی به لقای الاهی رسید اما در طی سالیان حضور در حوزه علمیه توانست حدود یکصد و پنجاه نفر از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکر و نویسنده و عارف و واعظ تربیت کند که از جمله آنها میتوان به علامه طباطبایی، آیتالله خویی، آیتالله میلانی و آیتالله بهجت اشاره کرد.
علاوه بر تربیت شاگردان، آثار علمی برجای مانده از ایشان گویای گستره دانشی آن شخصیت کمنظیر است. مکاتبات او با سیداحمد کربلایی که به همت علامه تهرانی منتشر شده است به خوبی نگرش توحیدی او را آشکار میسازد.
کتاب «تحفه الحکیم» اثری ماندگار در فلسفه و به اعتقاد برخی برتر از منظومه سبزواری است و کتاب «نهایه الدرایه فی شرح الکفایه» در علم اصول فقه، به «کفایه» آخوند خراسانی پهلو میزند. اشعار بر جای مانده از او خصوصا مرثیهای که برای حضرت زهرا(س) سروده آکنده از لطافت و زیبایی و نشاندهنده قدرت طبع ایشان است.
در اینجا شایسته است چند خاطره از روحیات مرحوم غروی اصفهانی از زبان شاگردش آیتالله بهجت بیان شود.
خاطره اول: «استاد ما نقل میکرد که تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت ننمودم. علت آن هم این بود که باران شدیدی آمده بود و من یقین کردم که آن مرحوم برای تدریس نمیآید؛ زیرا هنگام باریدن باران، در جلوی خانه ایشان آب فراوان جمع میشد و لذا عبور و مرور از آن قطع میشد، ولی بعد معلوم شد که یکی از اهل علم، پایش را بالا میزند و مرحوم آخوند را پشت میگیرد و از آب عبور میدهد!»
خاطره دوم: «مرحوم علامه طباطبایی از استاد ما مرحوم حاج شیخ [محمدحسین غروی اصفهانی] نقل میفرمود که ایشان میفرمود: از خدا خواستهام که از اینجا بروم عالم برزخ و از آنجا دیگر برنگردم. ایشان میفرمود: ما نمیفهمیدیم مقصود ایشان چیست، تا اینکه ایشان تا پنج ساعت از اول شب گذشته، بیدار بوده، بعد میخوابد و دیگر بیدار نمیشود.»
خاطره سوم: «استاد ما (شیخ محمدحسین غروی اصفهانی) مال و ثروت پدر خود [که از تجار و صاحب کمپانی بود] را به علم و اهل علم داد. با آنهمه مقامات علمی، مرجع نشد تا اینکه وفات کرد. درحالیکه در شدت احتیاج و سر تا پا قرض بود. یکی از شاگردانش صد و پنجاه روپیه از ایشان طلبکار بود و شاید دوستانش دلشان به حال ایشان میسوخت. با آنهمه ریاضات و زهد و مقامات علمیه، از یکی از شاگردانش شنیدم که در راه منزل فرموده بود: امیدوارم سر سالم به گور ببرم.»
سخن را با عبارتی از مقام معظم رهبری درباره شخصیت آیتالله غروی اصفهانی به پایان میبریم: «این بزرگوار استاد مجتهدین است. مجتهدین بزرگ و مراجع تقلید بزرگ، در فقه و اصول و فلسفه شاگردهای او هستند.»
انتهای پیام