انتظار جامعه از دختران، معیوب است / آموزش‌های اجتماعی جدی گرفته شود
کد خبر: 3984702
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۶
یک استاد دانشگاه بیان کرد:

انتظار جامعه از دختران، معیوب است / آموزش‌های اجتماعی جدی گرفته شود

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با تأکید بر اینکه انتظار و تعریف جامعه از یک دختر خوب، معیوب است، گفت: هر چه دختر کمتر ابراز وجود کند و هیجان و تحرک کمتری داشته باشد، دختر خوبی تلقی می‌شود، ولی اگر پرسشگر، شلوغ و پرتحرک باشد و بخواهد ابراز وجود کند، گستاخ قلمداد می‌شود.

انتظار جامعه از دختران، معیوب است / آموزش‌های اجتماعی جدی گرفته شود

شهلا آکوچکیان، عضو هیئت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان با اشاره به انتشار کلیپی از دعوای چند دختر نوجوان، اظهار کرد: مسائل اجتماعی از این دست نیازمند برگزاری پنلی با حضور روانپزشکان، روانشناسان و جامعه‌شناسان است تا این مسائل از ابعاد مختلف تجزیه و تحلیل شود. چون خودم روانپزشک هستم، با این تیپ از نوجوانان و جوانان ارتباط دارم و روز به روز هم گستره بیشتری پیدا می‌کند. والدین این نوجوانان، جوانانی هستند که در همین سیستم موجود تربیت شده‌اند و این نشان می‌دهد که خلأ بسیار عمیقی در عرصه آموزش و پرورش وجود دارد و مغفول‌ترین و مظلوم‌ترین وزارتخانه، آموزش و پرورش است که متأسفانه بعضاً به سیستم بسته‌ای تبدیل شده که در برخی مواقع هیچ نظری خارج از سیستم خودش را نمی‌پذیرد و به آن اجازه ورود نمی‌دهد و حتی برای انجام یک کار تحقیقاتی و دانشگاهی درون این سیستم بسیار سختگیری می‌شود.

وی افزود: سیستم‌های بسته مثل مرداب است، بهترین آب هم که وارد مرداب شود، بعد از مدتی راکد بودن، می‌گندد. آموزش و پرورش بعضاً به ماشین تولید افرادی تبدیل شده که حفظیات قوی دارند، ولی بعضاً مستقل، خلاق و پرسشگر نیستند. در کشورهای پیشرفته، اهدافی که برای نظام آموزشی تعریف می‌شود، عبارت است از تربیت افراد مستقل، اجتماعی، توانمند در برقراری ارتباط با همسالان و کنترل خشم، دارای مهارت‌های برقراری ارتباطات اجتماعی، استفاده از امکانات اجتماعی و خودپروری و توانمند در برقراری تعامل با اعضای خانواده؛ ولی در آموزش و پرورش ما چه چیزهایی آموزش داده می‌شود و والدین این نوجوانان چگونه در این سیستم تربیت شده‌اند و چه مهارت‌هایی دارند؟ امثال این نوجوانان یک شبه این‌طور تربیت نشده‌اند. خیلی‌ها بابت ظاهر این نوجوانان تأسف خوردند، در حالی که به نظر من این موضوع اصلاً جای تأسف ندارد، به‌دلیل اینکه عاملی دست چندم محسوب می‌شود و مسئله مهم، نوع تعامل این نوجوانان با یکدیگر و نحوه کنترل خشم در آنهاست که در مدرسه باید یاد بگیرند و وقتی در مدرسه آموزش داده نمی‌شود، والدین آنها نیز در همین سیستم بوده و یاد نگرفته‌اند.

عضو هیئت علمی گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان اضافه کرد: جامعه ایران از افرادی تشکیل شده که با وجود پتانسیل بالا برای آموختن، از برخی آموزش‌ها محروم‌اند و این آموزش‌ها در آموزش و پرورش کشور غایب است؛ به‌خصوص مدارس هر چه نخبه‌پرور باشند، به لحاظ آنچه یک انسان باید آموزش ببیند، فقیرتر هستند. در واقع، پرورش نه تنها صفر است، بلکه میل به بی‌نهایت منفی دارد. من ماحصل این مدارس نخبه‌پرور را در میان دختران و پسران می‌بینم و متأسفانه وضعیت دختران به مراتب بدتر است، به‌دلیل اینکه دختران تعاملات اجتماعی محدودتری نسبت به پسران دارند.


بیشتر بخوانید:


آکوچکیان ادامه داد: نوجوانانی که در کلیپ مزبور می‌بینیم، در سنین میانه نوجوانی قرار دارند و در این سنین، گروه همسالان به شدت نقش ایفا می‌کند، حتی بیشتر از عناصر قدرت در جامعه و خانواده و سهم پررنگی در تعریف اهداف، انگیزه‌ها و الگوها برای نوجوان دارد. دختران عمدتاً در خانواده همراه والدین هستند و سپس وارد مدرسه می‌شوند و در تعامل با خانواده خود و گروه همسالان قرار می‌گیرند. رفتارهای ناهنجار در پسران نیز وجود دارد، ولی اکنون گستردگی بیشتری در میان دختران دارد. انتظار و تعریفی که جامعه ما از یک دختر خوب دارد، معیوب است. هر چه دختر کمتر ابراز وجود کند، آرام‌تر بوده و هیجان و تحرکش کمتر باشد و به یک‌سری مسائل خاص علاقه نشان دهد، دختر خوبی تلقی می‌شود، ولی اگر پرسشگر باشد، فعالیت اجتماعی بیشتری داشته باشد، شلوغ و پرتحرک باشد و بخواهد ابراز وجود کند، گستاخ قلمداد می‌شود، ولی همین رفتارها در پسران نشان‌دهنده برازندگی آنهاست و اصلاً پسران تمایل دارند که این‌گونه باشند.

وی تصریح کرد: والدین این نوع دختران بعضاً خودشان مهارت مدیریت رفتار ندارند، یعنی امثال این دختران از خانواده‌هایی هستند که به لحاظ فرهنگی و اقتصادی توانمند نیستند. البته بعضاً در خانواده‌هایی هم که توان اقتصادی دارند، ممکن است شاهد این رفتارها باشیم و بیشتر به نوع تعامل افراد خانواده با یکدیگر برمی‌گردد. اغلب این نوجوانان ممکن است والدین آزاردهنده داشته باشند که این آزارها می‌تواند فیزیکی، روانی و جنسی باشد و در میان اعضای خانواده، ممکن است کسی پیدا شود که رفتارهای ضداجتماعی یا مشکلات قانونی داشته باشد. حتی در خانواده‌هایی که رفتارهای ضداجتماعی ندارند، ولی در تربیت فرزندان خود توانمند نیستند و اقتدار و مهارت لازم را در این زمینه ندارند، ممکن است فرزندان‌شان تحت تأثیر گروه‌های همتا دچار تغییر رفتار شوند و با توجه به اینکه مصرف مواد مخدر در سنین پایین شایع شده است و اختلالات رفتاری ایجاد می‌کند، در میان دختران نیز شایع شده و بعضی از این رفتارها در گروه همسالان تشویق و تأیید می‌شود و فرد باید این رفتارها را داشته باشد تا در جمع پذیرفته شود.

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بیان کرد: اقتدار و سختگیری معلمان که سابق بر این در آموزش و پرورش حکمفرما بود، مورد تأیید نیست، ولی سوگیری در آموزش و پرورش به‌گونه‌ای بوده که رفتارهای جانشین از نظر انضباطی را برای معلمان تعریف نکرده است و اگر معلمی، دانش‌آموزی را تنبیه انضباطی کند، با شکایت خانواده دانش‌آموز و محکومیت از سوی آموزش و پرورش مواجه می‌شود. رفتارهای خشن و پرخاشگرانه به هیچ وجه تأیید نمی‌شود، ولی یک معلم باید قدرت مدیریت جمعی و کنترل محیط کلاس را داشته باشد.

وی افزود: خاصیت سن نوجوانی این است که می‌خواهد محیط را محک بزند و ابراز وجود کند، ولی بعضاً برخی معلمان نمی‌توانند به‌درستی با این قضیه برخورد کنند و ممکن است برخورد سرکوب‌گرانه و تحقیرکننده داشته باشند و بسیاری از آسیب‌های روانی نوجوانان ناشی از این است. وقتی با رویکردی ایدئولوژیک به آموزش نگاه می‌شود، آموزش و پرورش آبستن فاجعه‌های بیشتری خواهد بود.

معلم نقش تعیین‌کننده‌ای در سلامت روانی دانش‌آموز دارد

آکوچکیان اظهار کرد: در کشورهای پیشرفته، معلم مثل یک قاضی دادگستری تلقی می‌شود و همان‌طور که یک نفر سال‌ها باید وکالت موفق داشته باشد و دوره‌های آموزشی سنگینی را طی کند تا بتواند قاضی باشد، معلم نیز سال‌ها باید تجربه کاری داشته باشد تا با این عنوان شناخته شود، ولی در کشور ما هر چه قدر یک فرد بی‌تجربه‌تر، ناتوان‌تر و ضعیف‌تر است، معلم کلاس اول می‌شود. حتی در خانواده‌هایی که ثبات و آرامش روانی وجود دارد و والدین رفتارهای سالمی با فرزندان خود دارند، یکی از عواملی که می‌تواند باعث اختلال روانی شدید در این فرزندان شود، وجود معلم و مربی مشکل‌دار است. یعنی یک معلم و مربی مسئله‌دار می‌تواند دانش‌آموزی را که ساختار خانوادگی نسبتاً طبیعی دارد، به بدترین بیماری‌های روانی مبتلا کند و من در میان مراجعانم، نمونه این معلمان را دیده‌ام که مسائل رفتاری دارند و از ظاهر آنها چیزی مشخص نیست.

وی تصریح کرد: هر چه معلم توانمندتر بوده و سابقه کاری طولانی‌تر و تجربه و یادگیری بیشتری داشته باشد، باید به سنین پایین‌تر آموزش دهد، چون خشت اول را پایه‌گذاری می‌کند، ولی متأسفانه برخی مسئولان آموزش و پرورش فکر می‌کنند دانش‌آموزان سنین پایین‌تر افراد قابل کنترلی هستند که لزومی ندارد معلم مهارت زیادی برای کنترل آنها داشته باشد. همسر رئیس‌جمهور فعلی آمریکا دکترای آموزش و پرورش ابتدایی دارد و به مربیان دوره ابتدایی آموزش می‌دهد، آنها این‌گونه عمل می‌کنند که می‌توانند دنیا را تسخیر کنند، ولی فرزندان ما فقط به ماشین‌های حمل زباله‌های علمی تبدیل شده‌اند. هر جامعه‌ای که سیستم آموزشی آن فشل باشد، خود آن جامعه نیز فشل می‌شود.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: ما روحیه کار تیمی نداریم، چون از همان کلاس اول مهم این است که چه کسی شاگرد اول می‌شود و زودتر به این عنوان دست پیدا می‌کند. مدارس ما در حال حاضر به ماشین تولید نخبه‌هایی تبدیل شده‌اند که به خارج صادر می‌کنیم. من ده‌ها بیمار دارم که سال‌های آخر دبیرستان هستند و همه از آنها انتظار دارند که در کنکور بدرخشند، ولی به منِ روانپزشک مراجعه کرده‌اند و متأسفانه دوست ندارند هیچ کاری انجام دهند یا اصلًا نمی‌دانند که چه کاری می‌خواهند انجام دهند، چون کودکی نکرده‌اند و خلاقیتشان کور شده است. بخش عظیمی از این مشکلات به ساختار آموزش و پرورش و آموزش‌های اجتماعی در جامعه برمی‌گردد که رویکرد همه این آموزش‌ها، ایدئولوژیک است.

وی ادامه داد: قرآن وقتی از مسلمان بودن صحبت می‌کند، بر ایمان به خدا و عمل صالح تأکید دارد، ولی در مدارس ما یک دانش‌آموز معصوم به عنصری خبری تبدیل می‌شود که بر فرض اگر دانش‌آموزان دیگر برای نماز جماعت حاضر نشدند، یا ناخن‌شان بلند بود، به مسئولان مدرسه گزارش دهند و دود این کار به چشم اسلام می‌رود. ما باید کاری کنیم که دانش‌آموزان گریزپا مشتاق درس و محیط مدرسه شوند. بخشی از ناهنجاری‌ها، به مسائل اقتصادی مربوط می‌شود که به هرج و مرج‌طلبی می‌انجامد. برخی مادران جامعه ما فاقد مهارت‌های فرزندپروری هستند و فاقد این مهارت که یک زن چگونه باید باشد تا به وجود خودش افتخار کند و از زن بودن لذت ببرد. مهارت‌های زنانگی و مردانگی از بین رفته، نه پسران، مرد تربیت می‌شوند و نه دختران مثل یک زن و این‌ها به‌دلیل نیازی که دارند، جبراً ازدواج می‌کنند و به پدر و مادرهایی تبدیل می‌شوند که مهارت‌های فرزندپروری ندارند و از طرف دیگر، آموزش‌های اجتماعی نیز در حد صفر و شعارگونه است، کسی گوش نمی‌دهد و اصلاً با واقعیت زندگی هماهنگی ندارد. آموزش‌های دینی نیز چیزی جز آموزش‌های انسانی نیست که همه دنیا به آنها عمل می‌کنند و ما که مدعی آن هستیم، روز به روز بیشتر از این آموزش‌ها فاصله می‌گیریم. بنابراین، آموزش را باید جدی گرفت و مصرانه بر آن پافشاری کرد.

انتهای پیام
captcha