وقتی به پنجاه سال پیش بازگردیم و به لحنهایی که از رادیو پخش میشد، توجه کنیم میبینیم که گوش مردم با موسیقی ایرانی بسیار آشناتر و اگر سرود، ترانه یا نوحهای هم ساخته شده با الهام از همین آثار بوده است. نوحههایی که در دهه 60 ارائه میشد عموماً یا ترانههایی بودند که آهنگسازان بنام موسیقی ایرانی همچون استاد علی تجویدی و مهندس همایون خرم و دیگر بزرگان ساخته بودند كه با تغییر و تنظیم، در قالب نوحه باز تعریف میشد و یا ملودی نوحهها با همان اسلوبِ آهنگسازی بزرگان خلق میشد. همچنین فضای فرهنگی آن زمان و پیشینههای فكری و تفاوت اعتقادات و ارزشها با امروز است كه محتوا و فُرم آثار هنری آن روزها را با امروز متفاوت میكند.
نوحه به عنوان یک قطعه موسیقایی كه برای خواننده و جمعیت تنظیم میشود و به غیر از صدای كُر و صدای سینه، موسیقی دیگری آن را همراهی نمیكند و محتوایی بعضاً عاطفی حماسی دارد؛ از سه عنصر شعر، ملودی و ریتم تشكیل شده كه در این مجال فقط میتوانم بگویم باید كارشناسانه و به نحو احسنت در هماهنگی كامل باهم باشند و نكات ظریف هر بخش باتوجه به قالب نوحه و سبک عزاداری یزد باید توسط اساتید فن لحاظ شود. بهطور خلاصه میتوان گفت اندیشهمحور، بهروز و مستند بودن شعر، ملودیپردازی بدیع، نوآورانه و عالمانه كه همنشینی هر جزء از ملودی از شروع تا پایان را شامل میشود و نكتههای تخصصی و تجربی كه یک نوحه را دلنشینتر و مقبولتر میکند.
ریتم نوحه كه با توجه به محتوا و پیشزمینه ساخت نوحه در نظر گرفته میشود و محملی است برای انتقال هیجان و احساس و در ارتباط مستقیم با فضایی كه قرار است خلق شود. به غیر از این عوامل اصلی؛ اجرا توسط شخص كار آزموده، همراهی جمعیت كاركشته، مكان ارائه مناسب با تجهیزات لازم صوتی و عنصر رسانه، مدیریت همه این نکات و هزینههایی كه یک اثر هنری به همراه دارد و در آخر مقبول طبع عام و خاص قرار گرفتن كه یک عنایت است؛ شاخصههای یک نوحه خوب میتواند باشد.
وقتی آدم میخواهد از سرسلسله نیکیها صحبت کند باید تمام عوامل و اجزاء را از بهترین و عالیترینها انتخاب كند؛ فرقی ندارد برنج و روغن خوب برای نذری امام حسین باشد یا نغمه و شعر حرفهای و یا افرادی كه در این دستگاه خدمت میكنند؛ همه و همه باید درجه یک باشد.
اگر در جامعه ما نوحه و مرثیه به سمت و سویی رفته است که نباید؛ نشان از چیز دیگری است که در زیرپوست شهر دارد اتفاق میافتد. آثار فرهنگی هنری و آیینی میوههای درختی به نام درخت باورها هستند که متأسفانه درخت افکار و باورهای ما کرم گذاشته است. میوه نتیجه است؛ نوحه و ترانه و تئاتر و فیلم و… محصول نهایی و میوه این درخت هستند و ما داریم در رابطه با نتیجه صحبت میکنیم. کرم از تنهها و شاخهها است. ما با اینکه در تاریخ الگوهای خوبی داشتیم اما تنها کاری که کردیم فقط تعریف از آنها بوده و هیچ الگوی رفتاری از آنها برنداشتیم و تنها به مدح و مداحی بسنده كردیم.
ما چقدر شخصیتهای باادبی هستیم؟ چقدر وفای به عهد داریم؟ چقدر به فکر دیگرانیم؟ چقدر از خودگذشتگی داریم؟ حالا تا صبح قیامت بگوییم ای عباس (ع) تو از خودت و دستت گذشتی؛ تو باوفایی، تو چنین و چنانی؛ وقتی جلوهای در زندگی ما نداشته باشد چه فایدهای دارد؟ اگر از کربلا، عاشورا، امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) دم میزنیم، غرض شبیه شدن و الگو قرار دادن است. خوبان خدا در هر كیش و آیین یک پیام و نشانهاند تا راه زندگی را بشناسیم و بپیماییم و از اتلاف وقت، زیادهگویی و خرافهپرستی نجات پیدا كنیم.
مخاطبین آثار ما شده از افرادی باشند که حتی مذهبی هم نبودهاند ولی وقتی این فرم و قالب کار ما را که شنیده و دیدهاند جذب شدهاند و خوششان آمده است. نوحه دارد معنای اصلی خودش را پیدا میکند. نوحه همان سوگ دسته جمعی انسانها است. انسانهایی كه نمیخواهند جاهل باشند و به ظالمان کمک کنند؛ دوست دارند نور باشند، تغییر کنند، از فکرهای گذشته دست بکشند، ذهن و جامعه آزادی داشته باشند. میخواهند با همه دوست باشند به همین خاطر در نوحهای میخوانند:
این قسمتی از شعری است که در هیئت بعثت خوانده شده. این مفاهیم از نظر خیلیها حرفهای اعتراضی انتقادی است در صورتی که اگر قرار است همه ما نوحه بخوانیم باید اینگونه نوحه بخوانیم. اگر قرار است نوحهای خوانده شود، اشکی ریخته شود و دستی بر سر و سینه زده شود به خاطر حال امروز، فهم و جایگاهمان است. خدا رحمت کند حاجآقای دولابی را میگفتند: «میدانید وقتی آقا میگویند «هل من ناصر ینصرنی، آیا کسی هست که مرا یاری کند» یعنی چه؟ یعنی آیا کسی هست که بخواهد من یاریاش کنم؟ امام حسین (ع) آنقدر بزرگ است که حتی در کلام هم خودش را مطرح نمیکند و میگوید آیا کسی هست که بیاید من را کمک و یاری کند؟ حال، من چطوری میتوانم به آقا کمک کنم؟ من تنها دستم را دراز میکنم که آقا دستم را بگیرند». ما اینطوری نگاه نکردیم. ما حتی به خدا و ائمه (ع) هم اینطوری نگاه نمیکنیم. تنها یک سری کلیشه، حرفها و داستانها را تکرار میکنیم که نوحه و مرثیه شده است.
فضای فرهنگی یزد متفاوت است و قصهاش با همهجا فرق میکند. ملودیهایی که مردم یزد نوحه میکنند هنوز برگرفته از همان فضاهای موسیقی سنتی است و چون همیشه در اینجا ابداع صورت گرفته، نغمهها بدیع بوده است. نوحهها در حال تغییر، بروز شدن و فرمها متفاوت بوده و به محتوا مورد توجه است. در بخش محتوا چندین سال است که محتوای نوحه دچار تغییر شده و در حقیقت به اصل خودش نزدیك شده است. اگر تاریخی نگاه کنیم؛ محتوایی که در اشعار ما وجود دارد اصیلترین محتواهایی است که از واقعه کربلا بر میآید. بدون استثنا اشعار روزهای بعد از واقعه، داستان ظلمی که بر اهل بیت امام حسین (ع) اتفاق افتاده را بیان میكنند در تعابیری این چنین:
میبینید چه معنای بلند و چه نکته راهبردی و مهمی را آورده؛ یعنی به نام خدا و به نام دین صاحب اصلی دین را میکشند و خرسند هم هستند. درست به هدف زده است. اصل ماجرا همین تزویر و فریبکاری است. نظیر این معنا در کدام نوحههای به اصطلاح سنتی ما آمده و چقدر آمده است. این محتوا در طول زمان تغییر کرده تا به دست ما رسیده است. وقتی ما نوحه میخوانیم، میگویند نوحه شما سنتی نیست و شما تغییر دادهاید.
سوگ و ماتم مضمون نوحه است؛ شما باید گریه کنید و بر سر بزنید که امام حسین (ع) را کشتند و آب هم ندادند در صورتی که این نوحه اصلی نیست و ظاهر رویداد است. ظلمستیزی و نبود آزادی نوحه اصلی است. غیر از اینکه برای امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) در مرثیه گریه و عزاداری کنیم حداقل آن این است که اندکی هم برای خودمان عزاداری کنیم. نوحهخوانی برای امام حسین (ع) یعنی ما برای انسانیت عزادار هستیم؛ نوحه اصلی نوحهای است برای بیچارگی و بدبختی ما انسانها که در جهل و ظلم پیچیدهایم و دست و پا میزنیم. امام حسین (ع) چراغ هدایت است و بهجای اینکه این چراغ ما را هدایت کند، به دلیل کجفهمی و بدفهمی، عدهای را کور کرده است. یعنی بهجای اینکه نور را بگیریم و راه را پیدا کنیم؛ نشستهایم درباره چراغ حرف میزنیم. درصورتیکه قصه امام حسین (ع) چیز دیگری است.