توصیه امام علی(ع) به مشورت با علما و حکما
کد خبر: 4022731
تاریخ انتشار : ۰۱ دی ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۸
محمدرضا یوسفی در شرح نهج‌البلاغه بیان کرد:

توصیه امام علی(ع) به مشورت با علما و حکما

عضو هیئت علمی دانشگاه مفید اظهار کرد: علما کسانی هستند که احکام دینی را می‌دانند و می‌توانند در جهت‌گیری‌های کلی حکومت به شما کمک کنند و اگر در مورد مسئله‌ای اطلاعات اندکی دارید یا چیزی نمی‌دانید می‌توانید از آنها سؤال بپرسید. حکما نیز چهارچوب‌های عملیاتی حکومتداری را بیان می‌کنند.

محمدرضا یوسفی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید

به گزارش خبرنگار ایکنا، جلسه «بازخوانی عهدنامه مالک اشتر» از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا یوسفی، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، امروز چهار‌شنبه 1 دی‌ماه برگزار شد.
در ادامه سخنان او را می‌خوانید:
 
در ادامه بررسی نامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر به این جمله رسیدیم که حضرت می‌فرمایند: «وَأَکْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَمُنَاقَشَةَ الْحُکَمَاءِ، فِي تَثْبِيتِ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلاَدِکَ، وَإِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَکَ» هر حکومتی نیازمند است که در مورد مسائل مملکت مشاورانی داشته باشد. در قدیم که حکومت به صورت فردی اداره می‌شد و حتی استانداری‌ها هم فردی بود، جنبه‌های مشورتی تقریباً در ساختار حکومت تعریف نمی‌‌شد و به همین دلیل امیرالمؤمنین(ع) این توصیه را دارند که حتماً با دو گروه سخن بگو و نشست و برخاست داشته باش که یکی علما و دیگری حکما هستند. 

علما و حکما چه کسانی هستند؟

علما کسانی هستند که احکام دینی را می‌دانند و می‌توانند در جهت‌گیری‌های کلی حکومت به شما کمک کنند و اگر در مورد مسئله‌ای اطلاعات اندکی دارید یا چیزی نمی‌دانید می‌توانید از آنها سؤال بپرسید و مثلاً حکم شرعی فلان مسئله را از آنها بگیرید. سپس می‌‌فرمایند با حکما مناقشه کن. مناقشه به هر بحثی گفته می‌شود که کامل و دقیق باشد و در آن دقتِ تمام در امور ریز صورت می‌گیرد. بنابراین مناقشه با حکما بدین معنی است که با آنها بحث‌های دقیق انجام دهید تا در نهایت به یک چهارچوب عملیاتی برسید. اگر این اتفاق رخ دهد طبیعتاً اصول کشورداری به شکل بهتری رعایت می‌شود.
 
برای مثال اینکه آیا سیاست ما به سمت حل مسئله بیکاری یا تورم می‌رود یا خیر؟ اینها مسائلی مناقشه برانگیز هستند بنابراین باید از پتانسیل علمی یک جامعه استفاده و مناقشه کرد. یعنی باید در جلسات آنقدر این بحث‌ها به صورت جدی دنبال شود تا در نهایت به راهکاری روشن دست پیدا کنیم. در قرآن کریم نیز مواردی مشاهده می‌شود، مثلاً در در داستان حضرت سلیمان مشاهده می‌کنیم که بلقیس گروهی را دور خود جمع کرده و مشورت می‌کند چراکه قدرتی قرار است به آن کشور حمله کند و این مسئله‌ای جدید است و باید تصمیمی درباره آن گرفته شود. 

تأکید بر نمایشی نبودن نشست و برخاست با علما

«تَثْبِيتِ» به معنای محکم و استوار کردن است. بنابراین در مواردی همانند تورم باید سیاست‌هایی اتخاذ کنیم که آن را تثبیت کنیم نه اینکه دائما این نرخ بالا و پائین شود لذا اگر دانشمندان برای جامعه ما گفته‌اند که تورم یا بیکاریِ پائین، یک اصل است بنابراین باید آن را تثبیت کنیم. اقامه نیز به معنای به پا داشتن است؛ مثلاً امور مالی و زندگی اقتصادی مردم و امثالهم را مورد توجه قرار دهیم. اگر مردم دچار فقر و آسیب‌های اجتماعی باشند امری ناپسند است که حاکمیت باید در راستای برطرف کردن آنها اقدام کند. البته امیرالمؤمنین(ع) تأکید دارند که نشست و برخاست با علما نباید نمایشی باشد بلکه حرف آنها شنیده و مورد توجه قرار گیرد تا در مملکت ثبات ایجاد شده و زندگی مردم بهتر شود. 
 
در زمان قدیم که سیستم‌های حکومتی بسیار ساده بودند و حکما و علما هم بسیار زیاد نبودند حکومت چند نفر را انتخاب و با آنها مشورت می‌کرد اما الان که در دنیای جدیدی به سر می‌بریم و دانشمندان و علمای زیادی وجود دارند و از سوی دیگر مسائل نیز بسیار پیچیده است بنابراین نیازمند کمیسیون‌های جدی‌تر و عالمانه‌تر هستیم و نمی‌توان کشور را با افراد سطح پائین اداره کرد. برای مثال مجلس باید عصاره فضائل ملت باشد یعنی بهترین افراد کشور در آنجا قرار بگیرند و هرکدام در یک حوزه خاص دارای سابقه و دانش بسیار خوبی باشند تا وقتی قانونی بیرون می‌آید این قانون پختگی داشته باشد. 

هفت گروه جامعه در کلام امیرالمؤمنین(ع)

امیرالمؤمنین(ع) سپس به گروه‌هایی که در جامعه وجود دارند اشاره و آنها را طبقه‌بندی می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «وَاعْلَمْ أَنَّ الرَّعِيَّةَ طَبَقَاتٌ لاَ يَصْلُحُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْض وَلاَ غِنَى بِبَعْضِهَا عَنْ بَعْض فَمِنْهَا جُنُودُ اللهِ، وَمِنْهَا کُتَّابُ الْعَامَّةِ وَالْخَاصَّةِ وَمِنْهَا قُضَاةُ الْعَدْلِ، وَمِنْهَا عُمَّالُ الاِْنْصَافِ وَالرِّفْقِ وَمِنْهَا أَهْلُ الْجِزْيَةِ وَالْخَرَاجِ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُسْلِمَةِ النَّاسِ، وَمِنْهَا التُّجَّارُ وَأَهْلُ الصِّنَاعَاتِ وَمِنْهَا الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ ذَوِي الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ» هفت گروه هستند که پیوند ناگسستنی دارند. این طبقات با عنوانی که ما در دنیای جدید برای طبقه به کار می‌بریم متفاوت هستند بلکه منظور گروه و جمعیت و گاهی اوقات به معنای نسل است. اولین گروه لشکریان خدا یعنی نظامیان هستند. گروه دوم نویسندگان عام و خاص هستند. در آن زمان افراد باسواد اندک بودند و به کارهای اداری و نویسندگی مشغول بودند و برخی از آنها در کنار حاکم بودند و نامه‌ها و ابلاغیه‌های حکومت را می‌نوشتند. اما افرادی هم با عنوان کُتاب عامه وجود داشتند که کارهای عمومی‌تری را انجام می‌دادند و مثلاً مسئولان حساب و کتاب اموال عمومی بودند و ارتباط مستقیمی هم با مردم ندارند.
 
دسته سوم کسانی هستند که در دستگاه قضایی حضور دارند. فلسفه شکل‌گیری دستگاه قضایی اجرای عدالت است. گروه چهارم، کارگزارانی هستند که با مردم سر وکار دارند که برخی از اینها در اداره حِسبه حضور دارند و به تخلفات اخلاقی یا گران‌فروشی در بازار رسیدگی می‌کردند. حضرت می‌‌فرمایند این افراد باید با مردم با انصاف و مدارا برخورد کنند. دسته پنجم اهل جزیه هستند. جزیه به معنای پرداخت سرانه‌ای است که افرادی از اهل کتاب پرداخت می‌کنند و از امنیت حکومت بهره می‌بردند و در جنگ‌ها هم مسئولیتی نداشتند. کشاورزان نیز خراج پرداخت می‌کردند که همان مالیات بر زمین بود. گروه بعدی تجار و صنعتگران و گروه هفتم گروه‌های پائینی جامعه هستند. در اینجا به یکباره لحن و ادبیات امیرالمؤمنین(ع) عوض می‌شود و تعبیر ایشان به ویژگی شغلی برنمی‌گردد. «مَسْکَنَةِ» به معنای کسانی هستند که زمین‌گیر شده و در فقر و بدبختی به سر می‌برند. 
 
حضرت سپس می‌فرمایند: «وَکُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ، وَ وَضَعَ عَلَى حَدِّهِ فَرِيضَةً فِي کِتَابِهِ أَوْ سُنَّةِ نَبِيِّهِ (ص) عَهْداً مِنْهُ عِنْدَنَا مَحْفُوظاً» این جمله‌ای است که نیازمند تأمل زیادی دارد. یعنی خداوند سهمی برای هرکدام از این گروه‌ها معین کرده و فرموده است شما فلان چیزها را دارید. اما ما در قرآن یا در سخن پیامبر نداریم که گفته باشد مثلاً سهم نظامیان یا قضات چیست؟ مگر اینکه منظور این باشد چهارچوب‌هایی که اینها فعالیت اقتصادی کنند را خداوند به صورت کلی بیان کرده است و همه را ضابطه‌مند کرده‌اند که چه چیزی را مالک شده و چه چیزی را مالک نمی‌شوند. برای مثال دقیقاً بیان می‌‌شود اگر یک کشاورز حدود 847 کیلو گندم برداشت کند زکات بر وی واجب می‌شود.این طبقه‌بندی ممکن است امروزه کاربرد نداشته باشد اما باید بدانیم گروه‌هایی که در جامعه وجود دارند باید در راستای ارتقای جامعه پیوند داشته باشند و این شغل‌ها برای بهبود زندگی مردم هستند و در این سخنان، نامی از شغل‌های غیرمولد که صرفاً دنبال سودآوری هستند وجود ندارد. 
انتهای پیام
captcha