به گزارش ایکنا، مسعود فیاضی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شامگاه چهارم دی ماه در کرسی «تفسیر اریک هرش و نقد آن» که از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: هرش مؤلفمحور و معتقد است که با گذشت فاصله زمانی از تالیف متن باز هم فهم مراد مؤلف وجود دارد؛ وی بر این باور است که معنای متن، متعین است و سیال نیست و مفسر هم در فرایند تفسیر نقش دارد ولی دخالتهای بیجای ذهنی مفسر را در شکلگیری مفهوم متن قبول ندارد طوری تفسیر میکند که در تعارض با این موضوع نباشد.
وی افزود: سؤال هرش این است که وقتی مفسران مختلفی به سراغ متن میروند و قصد دارند مراد مؤلف را کشف کنند، ملاک و معیار برای اعتبار فهم چیست؟ مفسران با منظومههای فکری مختلف سراغ متن میروند بنابراین باید معیار روشن باشد که کدام فهم معتبر است.
فیاضی بیان کرد: هرش معتقد است که مراد مؤلف ثابت است لذا قابل فهم برای دیگران است ولی این معنا را به دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تقسیم میکند، معنای خودآگاه معنایی است که مؤلف وقتی متن را انشاء میکند مقصود او هست و به آن توجه دارد ولی معنای ناخودآگاه معنایی است که مقصود مؤلف نیست؛ از این جهت وی مراد مؤلف را اعم از مقصود و اراده خودآگاه مؤلف میداند. مثلا گوینده و سخنران از حرکات دست و بدن در سخنرانی خود استفاده میکند بدون اینکه به صورت خودآگاه به آن توجه داشته باشد.
ارائهدهنده این کرسی اظهار کرد: هرش معنای دومی را به متن نسبت میدهد که با معنای لفظی یکسان نیست؛ از منظر وی دو معنا را میتوان از یک متن فهمید ولی معنای اول یعنی لفظی را میتوانیم به مؤلف نسبت دهیم ولی دومی کاری است که ما انجام میدهیم و ذهنیت و شرایط محیطی ما در آن دخالت دارد.
وی افزود: نکته دیگر ایشان این است که بخشی از معنای لفظی که به خودآگاه مربوط میشود، قرار نیست فرایندهای روانشناختی را در آن دخالت دهیم و از طریق قواعد زبانی باید بفهمیم که این قواعد ضابطهمند است؛ (البته وی بین فهم و تفسیر تفکیک قائل شده است)؛ از دید او معانی ناخودآگاه معلوم نیستند و دخالت جدی در فهم مراد مؤلف دارند بنابراین ما نیاز به تفسیر داریم.
فیاضی بیان کرد: بنابراین مسئله و سؤال ایشان مبنی بر اینکه ملاک اعتبار تفسیر چیست به قواعدی باز میگردد که ما براساس آن میخواهیم معانی ناخودآگاه را بپذیریم یا نپذیریم. ایشان در مورد معانی ناخودآگاه میگوید که مبانی ناخودآگاه وابسته به معانی خودآگاه است و چون این معانی از کلام فهمیده میشوند بنابراین بیضابطه و بیحد و حصر هم نیستند و نمیتوان هر چیزی را به متن نسبت داد.
وی بیان کرد: او ملاک را همین وابستگی میداند و معتقد است که تفسیری معتبر است که هم معانی ناخودآگاه را به خوبی نشان دهد و هم در این نشانگری به خوبی عمل کند.
وی اظهار کرد: هرش معانی ناخودآگاه را متعلق به ژانر درونی متن میداند، ژانر به نوع متن یعنی مجموعه خاصی از مشخصات یک متن که آن را از متون دیگر متمایز میکند، گفته میشود؛ البته در درون هر کلانژانر، خردهژانرهایی هم وجود دارد، مانند ژانر شعر و نثر ادبی که زیرمجموعه کلانژانر ادبی هستند. پایینترین سطح ژانر هم مربوط به سبک مؤلف است، یعنی اگر کسی شعر عرفانی میگوید ذیل ژانر کلی ادبی و شعر عرفانی است ولی باز هر شعر عرفانی ویژگیهایی دارد که شاعر آن را از دیگر شعرای عرفانیسرا متمایز میکند. مثلا حافظ، شبستری و امام خمینی(ره) هر کدام ویژگیهای شعر عرفانی متفاوتی دارند.
فیاضی اضافه کرد: شعر عرفانی حافظ، سبکی دارد که قواعد متن ادبی وشعر بر آن حاکم است ولی او با سبک خودش سروده است؛ از دید هرش، ژانرها هر کدام قواعد خاص خود را دارد و همین مسئله سبب میشود تا متن برای خواننده قابل فهم باشد. البته هر ژانری مقتضی یکسری تفسیر است مثلا ژانر حقوقی یا ادبی اقتضای خاص خود را دارد، هرش قائل به پیشفرضها در فهم متن است و میگوید این پیشفرضها شامل بسیاری از موضوعات مانند پیش فرض ایدئولوژیک و ... است؛ ایشان میگوید ابتدا باید معنای مدنظر نویسنده و مؤلف حدس زده و در مرحله بعد ارزیابی شود که درست است یا خیر؟ برای بحث حدس هم وی تاکید دارد که باید قواعد لفظی ملاحظه شود همچنین ژانر متن، حدس زده شود و مبتنی بر این حدس، معانی ناخودآگاه را به دست آورده و با معانی وخودآگاه مقایسه کند.
وی افزود: هرش میگوید ما در مورد معانی ناخودآگاه مدنظر مؤلف باید حدس بزنیم و هیچ روشی غیر از این هم نداریم و کسی موفقتر است که حدس بهتری بزند. ایشان میگوید هرچند مرحله دوم قاعدهمند است ولی قاعدهمندی آن مانند مرحله خودآگاه نیست و کسی هم نتوانسته است برای آن ضابطه ایجاد کند.
فیاضی اضافه کرد: در مرحله سنجش فهمها، فهمی از معنا درست است که با احتمال برتری نقض نشود، یعنی تفاسیر مختلف با هم مقایسه میشوند و اگر فهمی توسط فهم دیگر ابطال شود، فهم جدید معتبر است. این کلیت نظریه هرش است که البته نقدهایی بر آن وارد است؛ اولین نقد در مورد مبنای معرفتشناسی ایشان است، وی گفته معنای ناخودآگاه به همراه خودآگاه میشود مراد مؤلف و معنای خودآگاه را از ظهور کلمات و معنای ناخودآگاه را از راه دیگر درمیبیابیم؛ اولین سؤال این است که آیا معانی ناخودآگاه در معنای خودآگاه دخالت دارند یا خیر؟ در اینجا بحث مراد جدی و مراد استعمالی به میان میآید و بر این اساس، معانی ناخودآگاه میتواند قرائنی باشند که معانی خودآگاه را هم تحت تاثیر قرار میدهند.
ارائهدهنده این کرسی با بیان اینکه وی تاثیر معنای ناخودآگاه در خودآگاه را به دقت تبیین نکرده است، اظهار کرد: وی گفته ملاک درستی معانی ناخودآگاه، تفاسیر ژانر درونی متن است و این ژانر هم مشترک بین مفسر و مؤلف است و همین امکان فهم متن را ایجاد میکند ولی سؤال این است که آیا واقعا همینطور است؟ یعنی ژانر درونی متن بین مؤلف و مفسر یکسان است؟ نقد دیگر اینکه وی مؤلفمحور است پس از این منظر همه چیز در دست مؤلف است و ما صرفا با ژانر، نمیتوانیم معانی ناخودآگاه را به دست آوریم و به مؤلف نسبت دهیم. نقد دیگر هم در بحث ابطالپذیری است زیرا ایشان گفت هر تفسیری که تفسیر دیگر را کنار بگذارد باعث ابطال آن است و تفسیر جدید بهتر است ولی سؤال این است که اگر ملاک همخوانی با ژانر درونی است ممکن است تمامی تفاسیر با ژانر درونی هماهنگ باشند در این صورت تفسیر احسن نمیتواند وجود داشته باشد.
در ادامه این نشست، ابوالفضل روحی به عنوان ناقد، گفت: در مقالات اینچنینی انتظار این است که وقتی ما میخواهیم نظریهای را تبیین کنیم به نظریات بدیل هم اشاره کنیم، شما هرش را مؤلف محور دانسته و مراد از معنای متن را همان مراد مؤلف میداند ولی به نظریه بدیل آن یعنی متنمحوری اشاره نکردید چون مخاطب ممکن است با نظریه بدیل آشنا نباشد.
وی افزود: در نظریه مؤلفمحوری هم تبیینی که فرمودید کامل نبود زیرا مؤلفمحوری علاوه بر توجه به متن، توجه به معنای مراد مؤلف هم دارد و صرفا معنای مراد مؤلف مدنظر او نیست یعنی متنمحوری به علاوه مؤلفمحوری ملاک است. فرمودید هرش معتقد است که بسیاری از فهمها درست نیست و مابقی درست است، اگر ما این را ملاک قرار دهیم یعنی میتواند فهمهای متعدد و در عین حال متناقض در کنار هم معتبر باشند در صورتی که یک فهم باید درست باشد و بقیه درست نیست و در واقع پذیرش نظریه نسبیت است.
روحی اضافه کرد: مقدمه بحث با دقت کافی نوشته نشده است لذا خلط بین نظریه نسبیت و هرمنوتیک فلسفی و نسبیت و نظریه مؤلفمحوری صورت گرفته است. همچنین گفته شد که هرش معتقد به این است که فهم متن، مقوم به اراده مؤلف است؛ ولی اینکه وقتی فهمی از متن صورت میگیرد حتما باید قوام به اراده مؤلف داشته باشد جای بحث دارد، لذا تقوم به اراده مؤلف، به معنای آن است که مؤلف چون توجه خاص به متن کرده ممکن است احساسات و عواطف و شرایط زمانی و مکانی را در فرایند فهم تاثیر داده باشد.
روحی اضافه کرد: گفته شد وقتی بحث قواعد و قوانین به میان بیاید سبک نویسنده و مؤلف را باید کنار بگذاریم، هر چند قواعد، مکتوب و منسجم هم نباشند، به نظر بنده در اینجا خلطی در ارائه بحث شما صورت گرفت، لذا اگر سبکی هم پدید آید متاثر از قواعد و ضوابط خواهد بود.
این ناقد بیان کرد: سؤال دیگر این است که آیا فرد میتواند در درون ژانر متن بدون توجه به چارچوبها و قواعد و اصول بگوید من به فرایند فکری مؤلف وارد شدم، جمع بین این دو به نظر بنده امکانپذیر نیست، در بحث مؤلف محوری ما نمیتوانیم متن را کاملا کنار بگذاریم.
وی تاکید کرد: نکته اساسی دیگر در این زمینه این است که نقدهایی که شما به هرش وارد کردید به فرض درست بودن، نظریه جایگزینی از سوی شما ارائه نشده است؛ نوشته شما نتوانسته نظریه جایگزین شما را بیان کند و صرفا به نقد نظریه هرش پرداختهاید و این کمبود و خلا وجود دارد.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین محمدحسین مختاری، رئیس دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی به عنوان ناقد گفت: کلیت نظریات هرش ناظر به نظریات گادامر است. هرش به متن خیلی نظر دارد و مؤلفمحوری او بدون توجه به متن نیست بلکه هم و غم او به متن به عنوان هر پدیده معنادار نوشتاری قابل نفی نیست.
وی افزود: در مورد بحث ناخودآگاهی که چند بار تکرار شد ابتدا باید مراد از آن روشن شود، همچنین باید بین ژانر درونی متن و کانتکس تفاوت قائل شویم لذا این سؤال وجود دارد که مقصود از ژانر، سیاق است یا همان سبکی که شلایرماخر میگوید از طرف دیگر هرش گفته ژانر درونی بین مؤلف و مفسر مشترک است و حضرتعالی هم آن را نقد کردید ولی چرا مشترک نباشد زیرا ما یک عنصر کلیدی در فهم متن داریم که شلایر ماخر هم بر آن تاکید دارد؛ این اشتراک از آن جهت است که همه از ویژگی مشترک یعنی حس مشترک برخوردار هستیم، بنابراین این نقد وارد نیست.
مختاری با بیان اینکه اگر ژانر درونی بین مؤلف و مفسر مشترک نباشد، چیزی برای قرآن و حدیث و مباحث اصول باقی نمیماند، اضافه کرد: در مورد قانون ابطالپذیری هم که بر آن ایراد وارد کردید، اولا شما آوردهاید که خاستگاه نظریه ابطالپذیری در علوم طبیعی است ولی همین نظریه در معنای متن، کاربرد دارد زیرا به وسیله قرائن و شواهد تعیین میشود لذا اشکالی در این نظریه وجود ندارد. اساسا تفاوت در فهم مباحث اصولی و روایات و آیات ناشی از احتمالات و ترجیح یک احتمال بر دیگر احتمالات است و ایشان از واژه ابطال به جای احتمال استفاده کرده است.
مختاری اظهار کرد: گادامر هم قبول ندارد که ما اتهام نسبیگرایی به او بزنیم ولی شما به اریک هرش هم وارد کردهاید در صورتی که او معتقد به این باور نیست؛ هرش دنبال معیار و ملاک است چطور نسبیت را به وی نسبت میدهید. همچنین گفتهاید که هرش به معنی تصوری در کنار لفظی توجه نکرده است ولی باز این نقدا وارد نیست.
وی افزود: مسئله دیگر عدم ارائه ملاک جامع برای معانی خودآگاه از سوی هرش است، در صورتی که وی قرائن بیرونی را خارج از حیطه تفسیر و فهم میداند زیرا میخواهد جواب گادامر را بدهد. وی قرائن بیرونی را قبول دارد ولی آن را خارج از قواعد فهم و تفسیر میداند.
انتهای پیام