تعدد بسیار دانشگاهها و مراکز آموزشی در ایران از جمله مسائلی است که موجب نگرانی بسیاری از پژوهشگران حوزه آموزش عالی شده است؛ تا جایی که تعداد این مراکز از کشورهای بزرگی همانند چین و هندوستان هم بیشتر است. بنا بر آمارهای زیرمجموعههای وزارت علوم از قبیل دانشگاه پیام نور، دانشگاه جامع علمی کاربردی، دانشگاه فنی و حرفهای، مؤسسات آموزش عالی غیردولتی ـ غیرانتفاعی، وزارت بهداشت، وزارت آموزشوپرورش، وزارت دفاع و دانشگاه آزاد اسلامی، بالغ بر 2500 دانشگاه و شعبه وجود دارد که خروجی علمی متناسبی هم نداشتهاند و این تعدد و تکثر پیامدهایی نیز دارد.
برای بررسی بیشتر دلایل و پیامدهای تعدد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در ایران با رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
ایکناـ تعدد دانشگاهها را ناشی از چه چیزی میدانید و چه آسیبها و احیاناً فوایدی را برای این وضعیت قائل هستید؟
اگر بخواهیم از بُعد مدیریتی به این مسئله نگاه کنیم، یک اقتصادِ آموزش قدرتمند پشت این موضوع است که باعث شده چه آنهایی که در دولت ذینفوذ بودهاند و چه آنهایی که نزد دولت اعتباری داشتهاند تمایل دارند که وارد این چرخه از اقتصاد شوند. لذا ما تیپهایی از دانشگاهها را داریم که از سوی خود مردم و از طریق پرداخت هزینهها اداره میشوند و کادر پژوهشی، نیروی انسانی و ساختمان و تشکیلات از سوی مردم مدیریت میشود، بدون اینکه هزینه خاصی برای دولت داشته باشد. لذا پول زیادی در حال گردش است که باعث شده بسیاری از افراد و نهادها در این دو دهه دانشگاههای خاص خود را ایجاد کردهاند و امروزه بالغ بر 70 درصد آموزش عالی در ایران با چنین سیستمی یعنی از جیب مردم اداره میشود.
البته این پدیده منحصر به ایران نیست و در سایر کشورها هم هست و خواهد بود، اما مسئله این است که چه باید کرد که این موضوع علاوه بر بُعد اقتصادی و توزیع آموزشی در کشور و کاهش شکاف آموزشی در میان مناطق برخوردار و کمتر برخوردار از استانداردهای آکادمیک عقب نماند. یکی از دلایل تعدد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، ادامه تبعات جنگ تحمیلی است و چنین تجربهای در آلمان نیز وجود داشت. زمانی محل تجمع در جبههها بود و بعد از پایان جنگ باید سربازان در جامعه نقشآفرینی کنند. لذا آموزش عالی نیز بخشی از این فرآیند تکمیلی بود و در این فرآیند دولت، مجلس، بنگاههای خصوصی، نیمهخصوصی و دولتی حضور داشتند. ازآنجاکه آموزش عالی ظرفیت پذیرش این همه نیروی بازگشته از جنگ را نداشت، میبایست توسعه پیدا میکرد تا این افراد تحصیل کنند و وارد سیستم مدیریتی و اداری شوند.
دلیل دیگر، به تقاضای اجتماعی در دهه شصت و هفتاد برمیگردد. در آن ایام که دانشگاهی همانند دانشگاه آزاد شکل گرفت، فقر کشور را در حوزههای پزشکی، مهندسی، عمران و امثالهم شاهد بودیم که بعد از جنگ مورد نیاز بود و ما بخشی از نیازهای پزشکی را از سوی پزشکان هندی یا از کشورهای همجوار تأمین میکردیم و همه اینها میطلبید که نظام آموزشی ایران پرکارتر باشد، چون نظام آموزشی دولتی نمیتوانست همه نیازها را پاسخ دهد.
بنابراین تقاضای اجتماعی که خانوادهها را به سوی برخی از رشتهها سوق داد و همچنین بازار کاری که در دولت برای آنها تعریف شده بود باعث شد که به سمت نسخههای جدیدی از دانشگاهها همانند دانشگاه آزاد و پیام نور و بعداً دانشگاه غیرانتفاعی روی بیاوریم و هرکدام سیستم خاص خود را طراحی کردند. در دهه هشتاد با آزادسازی تحصیلات تکمیلی، که پیش از آن به شکل محدودتر وجود داشت، همه دانشگاهها به تحصیلات تکمیلی روی آوردند. لذا اقتصادی که به آن اشاره کردم باعث شد که این بار بسیار قدرتمندتر و با گردش مالی بیشتر واحدهای تحصیلات تکمیلی ویژه ایجاد شود.
دلیل دیگر برای تعدد دانشگاهها فقدان یک برنامه آمایش آموزش عالی جامع در ایران و اراده مستحکم برای اجرای آن برنامه است. البته تلاشهایی صورت گرفته که بر اساس نیازهای منطقهای دانشگاهها و رشتهها تأسیس شود و ارزشیابی دانشگاهها بر اساس آن آمایش باشد، اما هنوز اجرا نشده یا با مقاومتهایی از بیرون و درون حوزه آکادمیک مواجه شده است و عدهای نفع خود را در تداوم این شرایط میبینند.
ایکناـ اگر بخواهیم وضعیت آموزش عالی ایران را با سایر کشورها مقایسه کنیم، وضعیت آنها در شکلگیری دانشگاهها و مراکز آموزش عالی چگونه است؟
از پنج دهه قبل به این سمت در کشورهایی همانند آمریکا، انگلستان چین، آلمان و ... اتحادیه دانشگاهی شکل گرفته که بین خودشان تقسیم کار و از یکدیگر حمایت میکنند و برنامه جامع آموزش و پژوهش عالی را به صورت واحد جلو میبرند. این اتحادیه در حال حرکت به سمت اتحادیههای بزرگتری همانند اتحادیه آمریکا– ژاپن، یا ژاپن – چین و ... هستند اما در ایران شاهد جزیرهوارگی آموزش عالی و فقدان برنامه آمایش جامع و منفعتهای غیرملی و فردی هستیم.
میتوان گفت در شرایط فعلی یک سده از اتحادیههای بینالمللی دانشگاهی عقب هستیم. درحالیکه در آنجا دانش را فراتر از مرزها و جدا از سیاست و بهمثابه یک امر مشارکتی در جهان میبینند اما در کشور ما هنوز همان خط کلاسیک که از ابتدای قرن اخیر شمسی در دارالمعلمین و سپس دانشگاه تهران اجرا شده را دنبال میکنیم و این وضعیت میدان دانشگاهی را از دست ایرانیان خارج خواهد کرد و بسیاری فرزندان خود را به دانشگاههای ذیل اتحادیههای جهانی خواهند برد و در نهایت این اقتصاد زمین خواهد خورد و ایران از فرآیند گردش دانش حذف میشود. در نهایت شاید در پروژه ترجمه و نشر دانش سهمی داشته باشیم اما در پروژه تولید دانش جهانی حذف خواهیم شد.
ایکناـ تعدد دانشگاهها و فارغالتحصیلانی که هم بار علمی چندانی ندارند و بسیاری از آنها هم بیکارند چه تبعاتی را در پی دارد؟
تبعات یکی دو تا نیست. یکی از تبعات بسیار مهم این است که نظام دانش از اعتبار ساقط میشود. تا پیشازاین سرمایه اجتماعی دانشگاهیان بسیار بالا بود اما وقتی یک مرجع را از دایره اعتبار خالی میکنیم قطعاً تبعاتی در جامعه به دنبال دارد. یک سرمایه، آرام آرام به دست میآید و آرام هم از بین میرود اما وقتی از بین رفت ترمیم آن سخت است. وقتی استاد و دانشگاه در جامعه اعتبار ندارد و خانواده به دانشگاه به چشم یک مفتخور نگاه میکند که فقط جیب وی را خالی میکند و فرزند وی را به مرحله درآمدزایی نمیرساند و چیزی به وی یاد نمیدهد بنابراین لطمه بزرگی به اعتبار آکادمیک دانشگاه وارد میشود.
یکی دیگر از تبعات، سوق دادن دانشگاهها به سمت وضعیت تکجنسیتی است. هرچند در برخی رشتهها پسران پیشتازند و رقابت وجود دارد، اما الان بسیاری از رشتهها در اختیار دختران است و تکجنسیتی دانشگاهها و نیز نظامهای فرهنگی و اجتماعی ایران شاهد تبعاتی خواهد بود، چراکه در آن صورت شاهدیم که فقط یک جنس نسبت به دانشگاه اقبال پیدا میکند.
موضوع سوم افزایش تعداد ناراضیانی است که احتمال دارد الان در گوشههایی از کشور پراکنده باشند، اما اگر عاملی آنها را به هم وصل کند، تبدیل به جمعیت بزرگ ناراضیان خواهند شد که میتواند برای جامعه تصمیمگیرنده ایجاد زحمت کند. یکی دیگر از تبعات در زمینه اشتغال است. وقتی فردی اشتغال خود را بدون تحصیلات آکادمیک به دست میآورد و کالجها از دست وزارت علوم و دولت خارج میشوند، در آیندهای نزدیک با مراکز آموزشی غیردولتی و غیرِ وزارت علومی مواجه هستیم که افراد را آموزش میدهند، بدون اینکه نیازی به آموزش یا تأییدیه وزارت علوم داشته باشند. بنابراین نوعی از اقتدار جدید اجتماعی پدید میآید که لزوماً منفی نیست و آثار مثبت زیادی هم دارد، اما سیاستگذاریهای اجتماعی خاص خود را میطلبد و اگر حکومت آن را به رسمیت نشناسد، ممکن است به شکل قهرآمیز با آن برخورد کند و این هم تبعاتی دارد.
گفتوگو از اکبر ابراهیمی