تعبیر «جان‌نامه» برای مثنوی مولوی گزافه نیست
کد خبر: 4048542
تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۳
مجید سلیمانی:

تعبیر «جان‌نامه» برای مثنوی مولوی گزافه نیست

کارشناس ادبیات و عرفان اسلامی گفت: با تحلیل غزلیات سعدی پی می‌بریم که کلمه دوست پربسامد است. در واقع همان‌طور که شاهنامه را شاهِ نامه‌ها می‌دانیم، می‌توانیم غزلیات سعدی را دوست‌نامه و مثنوی معنوی مولوی را جان‌نامه بدانیم.

مجید سلیمانی به گزارش ایکنا، مجید سلیمانی، کارشناس ادبیات و عرفان اسلامی، 22 فروردین در ادامه سلسله‌نشست‌های «عرفان و تجلیات آن در فرهنگ، ادبیات و هنر»، که با موضوع «آثار مولانا از برگ‌های کلمات تا باغ معانی» برگزار شد، گفت: ما با برخی تحلیل‌های زبانی می‌توانیم به دغدغه گوینده و نویسنده پی ببریم. البته باید از تعمیم‌های شتاب‌زده و نسنجیده پرهیز کنیم. مثلاً با تحلیل غزلیات سعدی درمی‌یابیم که کلمه «دوست» پربسامد است. در واقع همان‌طور که شاهنامه را شاهِ نامه‌ها می‌دانیم می‌توانیم غزلیات سعدی را دوست‌نامه بدانیم.

وی افزود: کلمه دوست در زبان مولانا کمتر وجود دارد؛ گرچه در زبان شمس هست. در زبان حافظ هم کلمه دل بسیار پرکاربرد است. از اینها که بگذریم حافظ و سعدی به هم نزدیک هستند، ولی مولانا تفاوت جدی دارد و یکی از این تفاوت‌ها، کاربرد فراوان کلمه «جان» است. این کلمه پرکاربردترین واژه در مثنوی معنوی و غزلیات مولاناست و چون آب و دریا بی‌رنگ و بی‌شکل است در اشعار او زیاد استفاده شده؛ به خصوص دریا با برکتی که دارد و صدف و باران می‌دهد و اقلیم دریا سازنده همه چیز است. کسی که مثنوی مولانا را می‌خواند احساس نمی‌کند فقط یک کتاب خوانده است، بلکه غواصی می‌کند. مولانا وجود خداوند را به دریا تشبیه کرده و می‌گوید؛ ما ز دریاییم و دریا می‌رویم، که تشبیهی برای تعبیر «انا لله و انا الیه راجعون» است. دریا برای مولانا نماد عالم غیب است.

پربسامدترین واژگان در آثار مولوی

سلیمانی در ادامه بیان کرد: کلمه پربسامد دیگر در اشعار مولانا «امشب» است که چندین برابر سعدی و حافظ از آن استفاده شده است. غم نزد حافظ و سعدی یکسان است، ولی مولانا به اندازه نیمی از آنها استفاده کرده و «طرب» در کلمات او بیشتر است. «سرو» در لسان سعدی مورد توجه است، ولی مولانا به آن بسیار کم توجه بوده است. با مطالعه مقالات شمس، کلمه «مولانا» یکی از پرکاربردترین کلمات است یا در مقایسه با مولانا کلمه «عمر» حداقل چهار برابر بیشتر در زبان حافظ و سعدی وجود دارد.

کارشناس ادبیات و عرفان اسلامی اضافه کرد: کلمات آدمی، احوال، اندیشه و حق در مثنوی رایج است، ولی شمس کلمات خاص خود را دارد و کلمه حدیث مورد توجه شمس بود. البته حدیث لزوماً به معنای اصطلاحی آن نیست. یکی از پربسامدترین کلمات مورد استفاده شمس، «سخن» است؛ او در خطاب به نبی اعظم از رسول و پیامبر استفاده می‌کند ولی مولانا بیشتر از واژه «مصطفی» استفاده کرده است، مانند؛ قافله‌سالار ما فخر جهان مصطفی است.

واژگان غیرتکراری مثنوی در صدر کتب اشعار

سلیمانی با بیان اینکه تعداد واژگان غیرتکراری یا تنوع واژگان مثنوی 28 هزارتاست که رقمی استثنایی است، گفت: واژه‌های شاهنامه بین 15 تا 17 هزارتا است و در غزلیات حافظ حدود هشت هزار واژه است. همان‌طور که گفته شد کلمه جان در مثنوی و اشعار مولوی بسیار به کار رفته که مایه شگفتی است. جان در کلام مولوی گاهی به روح حیوانی ولی در بیشتر اوقات به مراتب والاتر تعبیر شده است. لذا مثنوی جان‌نامه است. گاهی اوقات هم عرصه زبان تنگ است و شاعر به ناچار هر کلمه‌ای را تکرار می‌کند، مثلاً جان در مورد روح و نفس و قلب صدق می‌کند.

کارشناس ادبیات و عرفان اسلامی تصریح کرد: قبل از آنکه این نرم‌افزارها وجود داشته باشد، قرآن‌های چاپ‌شده کشف‌الآیات داشتند، حتی کشف‌الابیات مثنوی هم داشتیم. کلمات قرآنی و حروف آن را به خاطر علاقه‌ای که داشتند می‌شمردند و ارتباط ریاضی بین آنها پیدا می‌کردند و به نتایجی می‌رسیدند. در تحقیق درباره اشعار شاعران برجسته هم می‌توان نتایجی را به دست آورد. این نوع مطالعات در گذشته این عمدتاً درباره متون مقدس بود، ولی امروزه می‌توان در متون دیگر هم تحقیق کرد. مطالعه آثار مولوی نشان می‌دهد که در پشت واژگانش حقیقتی وجود دارد که فراتر از ظاهر است. 

انتهای پیام
captcha