امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان است و آن حضرت در طول زندگی خود مقاطع مختلفی را تجربه کردهاند. دوره کودکی و بزرگ شدن در یک خانواده اخلاقمدار و در جوار رسول خدا(ص)، دورانی در طول امامت پدر از خانهنشینی تا زمانی که خلافت را پذیرفتند و بعد از آن هم مصاف با دشمنان و سپس صلح با معاویه.
برای آشنایی بیشتر با جایگاه این امام به ویژه اینکه چرا ایشان در دوره حکومت امام علی(ع) هیچ مسئولیت حکومتی نپذیرفتند، با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مهدوی ارفع، مؤسس نهضت نهجالبلاغهخوانی، گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
ایکناـ در منابر و مجالس ما کمتر درباره زندگی و شخصیت امام حسن(ع) سخن گفته میشود. اما شاید خوب باشد در این فرصت نیمه ماه رمضان کمی درباره ایشان بشنویم.
سخن گفتن درباره امام حسن(ع) هم آسان و هم مشکل است؛ آسان است، زیرا اینقدر این امام معصوم(ع) با صفا و سادهزیست و اجتماعی بود که میتوان به راحتی جزئیات اخلاقی و زندگی آن حضرت را بازگو کرد و از آن نظر سخت است که مقام عصمت ایشان را جز پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع) نمیتوانند تبیین کنند.
بنده درباره جنبه امامت و الگو بودن ایشان مطالبی را بیان میکنم. اول نوع تربیت امام حسن(ع) است؛ در روایات نقل شده که پیامبر(ص) وقتی ایشان را میدیدند میفرمودند که اگر خداوند میخواست کل حقیقت عقل را در یک انسان متشخص کند، قطعاً حسن بن علی میشد، یعنی وجود مقدس آن حضرت سراسر عقلانیت و تشخیص درست مسائل زمانه بود که در دامان بهترین مادر و پدر عالم بعد از پیامبر(ص)، یعنی امیرالمؤمنین(ع) تربیت شدند.
منشور کامل تربیتی
ما برای الگوگیری از شخصیت آن حضرت و پیمودن راه ایشان باید به نامه 31 نهجالبلاغه رجوع کنیم. مولا علی(ع) بعد از پایان جنگ صفین در راه بازگشت و در حالی که امام مجتبی(ع) هم جزء فرماندهان لشکر بودند، نامهای به فرزندشان نوشتند که یک منشور کامل تربیتی است. در این نامه هم چگونگی تربیت آن امام را گوشزد و هم مسیر زندگی را در قالب نکات کاربردی ارائه کردهاند که میتوان مخاطب نامه را حذف کرد و آنرا به هر جوانی داد تا بتواند به وسع ظرفیت فکری و عقلی خود، از آن بهره ببرد.
در این نامه مولا علی(ع) امام حسن(ع) را همه وجود خودش معرفی کرده است؛ در بخشی از این نامه فرمودهاند که من به سن و سالی رسیدهام که هر پدر عاقلی در سن و سال من (که آن موقع 61 سال داشتند) فقط باید به فکر خود و آخرتش باشد و با دیگران کاری نداشته باشد و من اینگونه هستم. طبیعی است وقتی امام مجتبی(ع) این نامه را میخوانند به این فکر بیفتند که چرا پدرم برای من وقت گذاشت؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند که حسن جان تو غیر من نیستی و همه وجودم هستی و هرچه بر سر تو بیاید بر سر من آمده است. پس هر کسی امام حسن(ع) را بشناسد بخشی از شخصیت امام علی(ع) را شناخته، زیرا وجود او وجود امام علی(ع) است.
در ادامه در 17 بند هر چیزی را میآموزد که انسان در ارتباط خود با خدا، خودش، سایر انسانها و طبیعت لازم دارد.
نکته دیگر تربیتی است که در کودکی و در دامان حضرت زهرا(س) نصیب امام حسن(ع) شد؛ ایشان میفرماید که در نیمهشب که مادرم از رنجها میگریست در نمازها و دعاهایش برای همه دعا میکرد و هرقدر صبر کردم تا برای ما و خودشان دعا کنند چیزی نمیشنیدم و به ایشان گفتم که چرا برای خودتان دعا نمیکنید؟ فرمودند: «فرزندم، الجار ثم الدار؛ اول همسایه بعد خودمان.» این تربیت سبب شد تا امام مجتبی(ع) با وجود برخورداری از همه فضیلتهای اخلاقی و انسانی، بیشتر با کرم، جود و عطا معروف شوند. معروف است که دو یا سه بار کل اموالشان را بین فقرا تقسیم کردند و حتی اگر نیازمند بودند و دو جفت کفش داشتند، یک جفت را برای خودشان نگه میداشتند.
توجه امیرالمومنین به امام حسن(ع)
امام علی(ع) شأن و منزلت بسیار والایی در بین فرزندانشان برای آن حضرت قائل هستند و یک دلیلش این است که فرزند اول هستند؛ در نامه 47 نهجالبلاغه میخوانیم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به صورت ویژه مخاطب وصیتنامه حضرت در آخرین ساعات عمر هستند، گرچه امام وصیت فرمودند که این وصیت برای حسنین و برای همه کسانی است که بعدها این نامه به دست آنها خواهد رسید. در اینجا حسنین(ع) را به صورت جدا ذکر کردهاند که نشانه تکریم و تمجید است یا در نامه 24 نهجالبلاغه که وصیتنامه مالی امام علی(ع) است و به نظر بنده تئوری اقتصاد مقاومتی رهبر معظم انقلاب از همین نامه گرفته شده، حضرت برای نخلستانهایی که با دست و زحمت خود غرس کردهاند، گفتهاند که مسئولیت اول به حسن(ع) میرسد و اگر او نبود، به حسین(ع) و بعد به دیگران خواهد رسید. این شرافت و احترام نشانه این است که والدین باید به فرزند بزرگتر احترام بگذارند تا فرزندان کوچکتر هم این احترام را یاد بگیرند.
ایکناـ برخی تصور میکنند که امام مجتبی(ع) در عرصه سیاسی موفق نبودند و ایشان را با امام حسین(ع) مقایسه میکنند، تحلیل شما چیست؟
برخلاف تصور عوام که فکر میکنند آن امام از مسیر سیاست و مدیریت و رهبری جامعه دور و العیاذبالله دستبسته بود، ایشان صاحب کیاست و تدبیر بود. امام مجتبی(ع) بعد از امام علی(ع) حاکم جامعه اسلامی شد و مدیریت ایشان بینظیر است و اگر نقطه تلخی در تاریخ با انعقاد صلح بر جا ماند، به دلیل سستعنصری و ضعف یاران و امت اسلامی بود وگرنه تاریخ فرمایش ایشان را در آن مقطع نقل کرده است. او مدیر بود و نشانه این مدیریت هم این است که در لشکر امام علی(ع) از فرماندهان اصلی بودند.
نکته دیگر تربیت اجتماعی امام حسن(ع) و فهم اولویتهای برتر است. امام حسن(ع) همه وجود و عصاره زندگی امام علی(ع)، معصوم و برخوردار از علم و کمال و تدبیر و شجاعت است، ولی تاریخ در این ابهام و شگفتی باقی است که چرا امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در دوره حکومت امام علی(ع) هیچ مسئولیت حکومتی نداشتند، آن هم در زمانی که دایره حکومتی امام علی(ع) نزدیک به سه قاره را پوشش میداد و به شدت به یارانی نیاز داشتند که در ولایات مختلف مسئولیت داشته باشند، ولی هیچکدام از این دو مسئولیتی نداشتند.
ایکناـ به نقطه مهمی رسیدیم. یکی از مشکلات امروز جامعه ما پدیده آقازادگی است. نحوه مواجهه امام علی(ع) و امام حسن(ع) با این مقوله چگونه بود؟
دو فرزند امیرالمومنین(ع) در جنگها از همه جلوتر بودند و در جایی که باید جان خود را ایثار کنند تا دیگران در امنیت باشند، پیشرو بودند؛ در کوران جنگ صفین چنان مشغول مبارزه بودند که امام علی(ع) فرمودند جلوی آنها را بگیرید میترسم نسل پیامبر(ص) از بین برود ولی وقتی نوبت به پست و مقام میرسد هیچ جایگاهی ندارند و دلیل آن هم منطق روشن و پرافتخار و الهی مولا علی(ع) است که بشر امروز به آن رسیده است. حضرت در عهدنامه مالک اشتر نوشتهاند که مسئولین در نظام اسلامی نباید اجازه بدهند که فرزندانشان به پست و مقام وارد شوند، به خصوص در فعالیتهای اقتصادی سبب میشود که بهانه عملیات روانی به دست دشمن بیفتد و حکومت مورد سوء ظن مردم قرار بگیرد. امام علی(ع) در نامه خود به مالک اشتر فرمودهاند که همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگر هستند و در معاملات انصاف ندارند؛ ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچکدام از خویشاوندان و اطرافیانت زمینی را واگذار نکن و به گونهای با آنان رفتار کن که هیچ قراردادی به سود آنها منعقد نشود که به مردم زیان رساند.
فتنه آقازادهها وجود دارد
با این نگاه معلوم میشود که فرزندان امیرالمؤمنین به خصوص امام مجتبی(ع) این منطق قوی را خوب درک و باور کردهاند و هیچ پست و منصبی ندارند به خصوص در جایی که مال و منالی به همراه دارد. این امر باید برای مسئولان کشور ما الگو باشد که کمابیش فتنه آقازادهها وجود دارد و این وبالی است که هم آبروی خود آنها و اجر زحماتشان را میبرد و هم نظام را در معرض خطر قرار میدهد. در برابر تفکر علوی(ع)، تفکر اموی و معاویه قرار دارد که میخواهند حکومت و مسئولیتها را موروثی کنند و در قدرت بمانند.
ایکناـ یکی از ویژگیهای بارزی که درباره آن امام گفته شده، صبر و بردباری است، این ویژگی چگونه و به چه جهت درباره ایشان برجسته شده است.
ایشان بسیار صبور بودند و دشمنان علیه امام بسیار سمپاشی و شایعهپراکنی کردند و در ماجرای صلح با معاویه حتی دوستان امام هم تحت تأثیر قرار گرفتند و برخی آن امام را مذل المؤمنین نامیدند، ولی حضرت این طعنهها و کنایهها را تحمل کردند. امروز متأسفانه گاهی برخی خانوادهها بر سر حرفی ناروا و جزئی تا طلاق پیش میروند و جالب اینکه در نیمه ماه مبارک رمضان ابراز دلدادگی و ارادت هم به آن امام میکنند، مردی که حتی دوستانش به ایشان کنایه میزدند ولی امام تحمل میکردند.
در روایات و تاریخ نمونههایی داریم که کسانی از شام به مدینه میآمدند و به آن حضرت توهین میکردند، ولی حضرت نه تنها اجازه نمیدادند که یارانشان با این افراد تندخویی کنند، بلکه با نهایت محبت و مهربانی برخورد میکردند و آنها را به خانه میبردند و هدایایی میدادند و پذیرایی میکردند تا آنها بفهمند که مرتکب اشتباه شده و تحت تاثیر تبلیغات منفی دشمن قرار گرفتهاند و سپس آنها پشیمان میشدند.
آستانه تحمل جامعه امروز
امروزه به بالابردن آستانه تحمل نیاز داریم؛ مشکلات معیشتی به خصوص در ایام کرونا و تحریم، زندگی مردم را سخت کرده است و اگر تحمل اجتماعی را از دست بدهند، بسیاری از پیوندهای اجتماعی گسسته میشود و معلوم نیست که چقدر بتوانیم جبران کنیم. لذا باید به آن حضرت تاسی کنیم و تحملمان را بالا ببریم.
توجه به خانواده از مسائل مهم در زندگی ائمه بهخصوص این امام است که کمتر در منابر و کتب آمده است. غیر از همسری که با رذالت معاویه قاتل امام حسن(ع) شد، همسران دیگر ایشان در مسیر اسلام و اندیشههای ناب امامت هستند. در کربلا شاهد حضور قاسم و عبدالله بن الحسن هستیم، آن هم به همراه مادر بزرگوارشان و وقتی که امام حسین(ع) اکراه دارند از اینکه آنها را به میدان بفرستند، مادرشان میگوید که نگران نباش، من دستنوشتهای از پدرشان دارم که اگر ببینی، قطعا به آنها اجازه میدان میدهی و امام حسین(ع) مجاب شدند و دردانه امام حسن(ع) در راه دین و ولایت به شهادت رسید و فرزند دیگرشان هم در روی سینه امام حسین(ع) در لحظات آخر شهید شد.
انتهای پیام