به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، استاد مؤسسه امام خمینی(ره)، 27 فروردین ماه در مراسم رونمایی از کتاب «ابن سینا و خرد ایرانی»، گفت: این کتاب در 900 صفحه و مشتمل بر یک پیشگفتار و چهار دفتر تالیف شده است؛ دفتر اول زمان و زمینها، فصل دوم، گونهشناسی آثار، دفتر سوم نظام فلسفی و دفتر چهارم هستیشناسی و مشتمل بر هشت فصل است.
حجتالاسلام شریفی اضافه کرد: آقای پورحسن به برخی مباحث هستیشناسی پرداخته و البته مباحثی از ابن سینا در این زمینه را هم نیاورده است و چون جلد اول است، محتملا در جلد دوم و یا جلدهای بعد خواهند آورد و موضوعاتی مانند حدوث و قدم و جوهر و عرض و ... مورد بحث قرار خواهد گرفت.
وی افزود: کتاب نشانه زحمات بسیار ارزشمند مؤلف است و حقیقتا مطالعه آن برای همه فلسفهپژوهان امر لازمی است و کسی نمیتواند در حکمت و فلسفه اسلامی مطالعه داشته باشد ولی خودش را بی نیاز بداند. ایدهای که این کتاب برای آن تالیف شده، ارزشمند است و البته تا تثبیت این ایده راهی طولانی در پیش داریم و امیدوارم آقای پورحسن این خط فکری را به نتایج روشنتر برسانند که خدمتی به عالم فلسفه اسلامی است.
استاد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) تصریح کرد: گرچه روی جلد کتاب آمده جلد اول ولی نه در مقدمه و نه در متن کتاب اشاره نشده که این جلد اول کتاب است و قرار است مجلدات دیگری هم چاپ شود. از نظر صفحهآرایی هم با اینکه بخش مهم و پرهزینه بوده دارای نمایههای فراوان حرفهای مانند نامها، مکانها و واژگان است و حدود 80 صفحه به آن اختصاص یافته است ولی متاسفانه هیچکدام از نمایهها با صفحات تطابق ندارد و از انتفاع ساقط شده است.
شریفی بیان کرد: کتاب به خصوص در بخشهای تاریخی با فقدان منبع روبرو هست و منبعی ارجاع داده نشده است و امیدوارم در ویراست بعدی جبران شود. همچنین مطالب استطرادی در کتاب خیلی زیاد است و اگر عنوان کتاب را «فارابی و ابن سینا و خرد ایرانی» میگذاشتید بیراه نبود زیرا در موارد زیادی از او مطلب آوردهاید و بعد به ابن سینا اشاره شده و در برخی موارد هم وقتی کلمه فارابی آمده، در چند صفحه زندگینامه او را توضیح دادهاید.
استاد حوزه و دانشگاه اظهار کرد: تکرارهای خیلی زیادی در کتاب وجود دارد و برخی مطالب بیش از 10 بار بدون اینکه نیاز باشد، تکرار شده که احتمالا تقریر مباحث نویسنده بوده که مورد ویراست دقیق قرار نگرفته است. مثلا در بحث اصالت و اعتباریت، وجود چندین صفحه نظریات علامه طباطبایی را در این زمینه آورده که خیلی مفید ولی اضافی است.
وی گفت: ایده اصلی نویسنده این است که ثابت کند فلسفه سینوی فلسفهای شهودی و ماحصل خرد ایرانی است و شواهد بسیار خوب و فروانی هم برای اثبات آن آمده است یعنی کسی که متخصص ابن سینا هست، متوجه میشود نویسنده چقدر زحمت کشیده و تحقیق کرده است؛ولی در هیچ جای کتاب تعریف شفافی از خرد ایرانی و مؤلفههای آن و تفاوت آن با خرد یونانی و غربی و ... بیان نشده است.
وی افزود: البته در فصل دوم، دفتر سوم انتظار بود که مؤلفههای یک نظام فلسفی را بازگو کند ولی در این فصل هم مؤلفهای به دست نیامد و صرفا تمدن سومری توضیح داده شده است.
حجتالاسلام شریفی تاکید کرد: بنابراین برای تحقق این ایده باید ارکان فلسفه مشایی به عنوان محصول خرد یونانی همچنین در فصل دیگر ارکان فلسفه مشرقی به عنوان محصول خرد ایرانی ذکر میشد و ارکان فلسفه سینوی هم میآمد تا روشن شود که چه مقدار وامدار فلسفه مشرقی و چه مقدار مدیون فلسفه یونانی بوده است.
استاد حوزه علمیه گفت: وی در چند نوبت در کتاب از برخی اندیشمندان گفته است که تفکر عقلی، ایرانی و یونانی و عربی ندارد و تفکر، تفکر است؛ حال اگر کسی از شما بپرسد که ایده اصلی شما، خرد ایرانی است و اگر تفکر، تفکر است، شما چه پاسخی دارید؟ نکته دیگر اینکه ادعای کتاب این است که ابن سینا نظام فلسفی متفاوت از ارسطو دارد. نویسنده در صفحه 244 کتاب تصریح کرده که روش ابن سینا با ارسطو و نوافلاطونیان متفاوت است ولی چند صفحه بعد آوردهاید روش تفکر در ارسطو، ابن سینا و فارابی روش برهانی است و ادعای کربن در باب روش صوفیانه و عرفانی ابن سینا خطای آشکار است. فلسفه مشرقی یا رمزی در ابن سینا را نباید به مثابه روش تلقی کرد و باید در غایت و اهداف قرار داد، یعنی نوعی تناقض وجود دارد.
وی تصریح کرد: در چند مورد در کتاب تصریح شده که ملاهادی سبزواری، همه مشائیان از جمله ابن سینا را اصالت ماهوی دانسته است ولی هیچ منبعی ذکر نکردهاید. تا جایی که بنده میدانم او کاملا برعکس میگوید و گفته است که مشائیان قائل به اصالت وجود بودند ولی شما گفتهاید قائل به اصالت ماهوی هستند.
وی افزود: هم در مقدمه کتاب و هم در چند جای کتاب تصریح شده است که ما نباید از منظر صدرا به مطالعه ابن سینا بپردازیم، این نقد درستی است چون ابن سینا را باید با تکیه بر منابع معرفی کنیم ولی خود شما هم از این ضعف رها نیافتهاید زیرا از تعابیر ملاصدرا استفاده کردهاید یا در بحث وجود و تشکیک هم از سیطره فکر صدرایی کاملا رها نشدهاید.
همچنین قاسم پورحسن، نویسنده این اثر در سخنانی گفت: در مورد ابن سینا کارهای زیادی صورت گرفته ولی بازخوانی دقیقی انجام نشده است و علت این است که فلسفه ابن سینا در هر دو ساحت مشاء و اشراقی در رفت و آمد است و هر محققی ممکن است در بازخوانی فلسفه ابن سینا دچار مشکل شود.
وی فزود: کار بنده در این بازخوانی، سخن گفتن از منظومه فارابی ابن سینا هست که به نقل از الجابری آوردهام و به او حق میدهم زیرا نمیتوان درباره ابن سینا بحث کرد ولی فارابی و مکتب مرو را کنار بزنیم. محسن مهدی در سال 1970 در کنگره فارابی همین سخن را بیان کرد.
پورحسن اظهار کرد: ما در مورد ابن سینا کار کردهایم ولی در حکمت مشرقی در آغاز راه هستیم و بنده عمدا این عناصر را در جا به جای کتاب آوردهام تا حساسیت نسبت به این موضوعات بیشتر شود و انسجام درونی ایجاد شود. کوششهایی که در باب این سینا صورت گرفته را میتوان تقسیمبندی کرد؛ اول کوشش مستشرقان که با وجود تلاش زیاد نتوانستهاند نسبت بنیادی با ابن سینا برقرار کنند. من معتقدم بر خلاف فرمایش کربن، فلسفه ابن سینا، فلسفه است و صرفا فلسفه نبوی و شیعی نیست.
نویسنده کتاب ابن سینا و خرد ایرانی با بیان اینکه نگاه مستشرقین این ایراد را دارد که از نگاه یونانی به ما مینگرند، گفت: خوانش دیگر مربوط به اعراب است، من از ابتدای کتاب فارابی کوشش کردم محققانی که در باب این سینا کار مستقلی در برابر دیدگاه مشرقی کردهاند، بیاورم و نقد کنم.
وی افزود: فلسفه عربی که در چهار اثر الجابری تجلی یافت، قوممدارانه است ولی مراد من از خرد ایرانی، قومگرایی نیست، سنخ تفکر است، چنانچه امروز میگوییم فلسفه غربی و فلسفه اسلامی. ابن سینا و فارابی سخن ارسطو در زمینه ارکان سه گانه سعادت را درست نمیدانند. سخن بنده در همه مباحثم در نظام معرفتشناسی و تعریف نفس، این است که فهم من در باب خرد نژادمحوری نیست بلکه بنیان تفکری را شکل میدهد که سنت خسروانی و حکمت مشرقی بخشی از آن است و اگر مباحثی تکرار شده، از باب تاکید است.
پورحسن اظهار کرد: من در بحث اعتباریات علامه طباطبایی تذکر دادهام که میتواند در بحث عملی هم به کار برود و نسبتی با اعتباریات عقلی هم داشته باشد؛ لذا ممکن است این تلقی باشد که ما نباید به حواشی بپردازیم ولی ما در باب حکمت مشرقی مجموعه گردآوری شده در دسترسی نداریم.
نویسنده این کتاب اضافه کرد: ابن سینا مفتون مشائیون نیست و آنها را هم نقد کرده که فهم بنیادینی ندارند. ابن سینا در مقدمه منطق المشرقیین هم آورده که کتابی در این باره(فلسفه مشرقی) نوشتم که اگر کسی جوینده حقیقت ناب روشن باشد، باید به آن رجوع کند و کسی که جویای حقیقت به شیوه مورد رضایت است، به شفا مراجعه کند. باز اشاره دارد که ما گرفتار کسانی هستیم که فکر میکنند ارسطو، محور عقل و فلسفه است.
وی تصریح کرد: کتاب اشارات هم مورد بازبینی دقیقی صورت نگرفته است، بنابراین بنده اشکالات جنابعالی را مهم میدانم ولی از لحاظ صوری و معتقدم که مطالب در مورد فارابی استطرادی نیست و مهم است. نکته دیگر اینکه ابن سبعین که ما او را در جرگه فلسفه قرار نمیدهیم، عبارات مایوسکنندهای در مورد ابن سینا دارد و آن را سبب گمراهی میداند. سهروردی به درستی دیدگاه مشرقی ابن سینا را فهمیده است لذا ادامه او هست و بنیادهای فلسفه اشراق سهروردی ریشه در ابن سینا دارد.
انتهای پیام