امروز، سیام آبانماه در تقویم کشور روز گرامیداشت فارابی نامگذاری شده است. «ابونصر محمد بن محمد فارابی»، فیلسوف شهیر مسلمان در سال 259 هجری قمری در فاریاب در افغانستان کنونی به دنیا آمد. او از جمله نوابغی است که در زمانه بسیار حساس تاریخی ظهور کرد و توانست تأثیر عمیق و بسزایی را در تفکر اندیشمندان بعد از خود به جا بگذارد.
تأثیر فارابی به قدری شگرف است که شاید بتوان گفت او و اندیشههای او بود که توانست زمینه را برای شکوفایی تمدن اسلامی فراهم سازد. دغدغه اصلی فارابی پیوند و تلفیق میان دین و فلسفه و معتقد بود که میان دین محمدی و حکمت یونانی تناقضی وجود ندارد و اگر اختلافی وجود دارد مربوط به ظواهر امر است که میتوان با تأویلات فلسفی آن را برطرف کرد.
«معلم ثانی»، «مؤسس فلسفه اسلامی» و «انتقال دهنده منطق صوری یونانی به جهان اسلام» از جمله عناوینی است که در تاریخ اندیشه اسلامی به ابونصر فارابی اطلاق شده است. در اهمیت جایگاه علمی و فلسفی فارابی همین بس که بسیاری از شارحان و تذکرهنویسان از وی به عنوان بزرگترین فیلسوف مسلمان یاد میکنند و مستشرقینی همچون دی فو در مقام قیاس، وی را برتر از ابن سینا برشمردهاند.
به همین مناسبت ایکنا با محمد لگنهاوزن، فیلسوف آمریکایی گفتوگویی داشته است. گری کارل لگنهاوزن (زاده ۳ می ۱۹۵۳ در نیویورک) فیلسوف آمریکایی است. او در سال 1983 از دانشگاه رایس آمریکا مدرک دکترای خود را اخذ کرد. لگنهاوزن در همین سال به اسلام گروید و نام «محمد» را برای خود برگزید. وی بنیانگذار انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه تگزاس جنوبی و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) است. همچنین از اساتید دانشگاه ادیان و مذاهب قم در رشته فلسفه دین است. تخصص وی در زمینه منطق، فلسفه، زیباییشناسی، فلسفه علم، علم اخلاق، فلسفه دین و متافیزیک است.
لگنهاوزن در پاسخ به این پرسش که آیا فلسفه میتواند زندگی روزمره انسان را بهبود بخشد؟ و اگر بخواهد به زندگی مردم عادی کمک کند، چگونه باید این اتفاق بیفتد گفت: به نظر میرسد مردم، علم فلسفه را با دانشهایی که به زندگی روزمره کمک میکنند اشتباه میگیرند. هیچ کس نمیگوید که چون مردم عادی ریاضیات پیشرفته را درک نمیکنند پس بیفایده است.
به نظر من مدرنیته پدیدهای پیچیده است و به تنهایی از هیچ عاملی ناشی نمیشود. مدرنیته دستاورد فلسفه غرب نیست. بلکه فلسفه غرب در کنار ادبیات، هنر، علم و سیاست یکی از عواملی است که تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتهاند
وی ادامه داد: نباید انتظار داشته باشیم که مردم عادی بیشتر از سایر علوم، فلسفه را بفهمند. مردم عادی چیز زیادی از هنر معاصر نمیدانند. با این حال، هنر معاصر نحوه نگرش ما به جهان را به روشهای غیر مستقیم شکل میدهد. فلسفه هم همینطور است؛ بحثهای فلسفی تأثیر مستقیمی بر زندگی عادی ندارند. اما اگر کسی شروع به مطالعه فلسفه کند، متوجه میشود که این علم فواید بسیار زیادی دارد، زیرا درک ما را از هستی بالا میبرد.
وی درباره این گزاره که فلسفه غرب دستاوردی مانند مدرنیته داشته که جهان را تا این حد متحول کرده است گفت: من مخالف این نظر هستم. به نظر من مدرنیته پدیدهای پیچیده است و به تنهایی از هیچ عاملی ناشی نمیشود. مدرنیته دستاورد فلسفه غرب نیست. بلکه فلسفه غرب در کنار ادبیات، هنر، علم و سیاست یکی از عواملی است که تأثیرات متقابلی بر یکدیگر داشتهاند تا ساختاری را شکل دهند که به عنوان مدرنیته شناخته میشود.
این استاد فلسفه اسلامی درباره اینکه مسلمانان دارای آثار فلسفی غنی از جمله آثار ملاصدرا، فارابی و ابن سینا هستند درباره دستاورد این میراث برای ساختن تمدن اسلامی و اینکه آیا میتوان از این گنجینه فکری و معنوی برای حل چالشهای مهم دنیای کنونی از جمله بحران نیهیلیسم استفاده کرد، گفت: فکر نمیکنم که نیهیلیسم یک بحران باشد. بحران نیهیلیسم وجود ندارد. اکثر افرادی که فکر میکنند این یک بحران است، هیچ شناختی از نیهیلیسم ندارند. نیهیلیسم موضوعی نیست که مستقیماً در فلسفه اسلامی به آن پرداخته شود.
وی افزود: با این حال، فلسفه اسلامی به اهداف زندگی یعنی تقرب به خدا و رسیدن به سعادت پرداخته است که با مباحث ارسطویی قابل مقایسه است، هرچند تفاوتهای مهمی بین آنها وجود دارد. فکر نمیکنم که فلسفه اسلامی مسئول ساخت تمدن اسلامی باشد. احتمالاً طب ابن سینا بیش از فلسفه او بر تمدن اسلامی و غربی تأثیر داشته است.
لگنهاوزن در پاسخ به این سؤال که فیلسوفان مسلمان در مواجهه با این میراث غنی چه رویکردی داشتهاند؟ مگر نه این است که فقط به شرح و تفسیر پرداخته شده و کمتر برای عملی کردن آن کار شده است؟ گفت: برای عملی کردن فلسفه اسلامی باید از خواندن آن شروع کرد. هیچ برنامه کاربردی سریعی وجود ندارد. باید با مسائل و استدلالهای مختلفی که برای پیشبرد استدلالهای فلسفی مختلف به کار رفته است آشنا شد. تنها با انجام این نوع کارها است که هر علمی میتواند پیشرفت کند.
وی در مورد سهم فیلسوفان مسلمان در علم فلسفه و دستاورد خاص آنها گفت: فلسفه اسلامی دستاوردهای واقعاً باشکوهی داشته است که هنوز به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته است. فلسفه اسلامی به رشد علم منطق، متافیزیک، فلسفه دین و عرفان، اخلاق، استدلال عملی و خیلی چیزهای دیگر کمک کرده است.
لگنهاوزن درباره آینده فلسفه در جهان اسلام گفت: امروزه بحمدالله در زمینه فلسفه اسلامی بیش از هر زمان دیگری تحقیق و مطالعه میشود. ما شروع به درک عمیقتری از فیلسوفان اصلی مسلمان، مانند ابن سینا و ملاصدرا کردهایم و به شخصیتهای کمتر شناخته شده نیز علاقه بیشتری مییابیم.
فلسفه اسلامی دستاوردهای واقعاً باشکوهی داشته است که هنوز به طور کامل مورد توجه قرار نگرفته است. فلسفه اسلامی به رشد علم منطق، متافیزیک، فلسفه دین و عرفان، اخلاق، استدلال عملی و خیلی چیزهای دیگر کمک کرده است
وی افزود: به پاس علاقه بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) به فلسفه اسلامی و نیز تلاش خستگیناپذیر علامه طباطبایی(ره) و شاگردان ایشان از جمله علامه مصباح(ره) و آیت الله جوادی آملی و بسیاری پژوهشهای فلسفی در حوزههای علمیه، مانند شهید صدر، شهید بهشتی و دیگران، پس از انقلاب رشد چشمگیری داشته است.
لگنهاوزن ادامه داد: همچنین پیشرفتهای عمدهای در مطالعه فلسفه اسلامی در دانشگاهها و سایر مراکز تحقیقاتی ایران حاصل شده است. در غرب نیز توجه فزایندهای به طیف وسیعتری از فیلسوفان مسلمان میشود. آرزو میکنم این روند ادامه پیدا کند تا همه علاقهمندان بتوانند با مطالعه سنتهای اسلامی و غیراسلامی فلسفی، درک خود را عمیقتر کنند.
گفتوگو از محسن حدادی
انتهای پیام