«هتل ریتاج» عنوان نمایشی با موضوع حضرت زهرا(س) است که حمید حرا کارگردانی آن را برعهده دارد. این نمایش چندین اجرا در ایام فاطمیه داشت که آخرین آن مربوط به تئاتر شهر است. با کارگردان این اثر دینی در ایکنا گفتوگویی داشتهایم که با هم میخوانیم:
ایکنا – در ابتدای گفتوگو درباره شکلگیری ایده و چگونگی ساخت نمایش «هتل ریتاج» توضیح دهید؟
گروه هنری «سایه» که من نیز بخش کوچکی از آن هستم این افتخار را دارد که از سال 79 تاکنون همزمان سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) نمایشهایی را با محوریت ایشان در سالنهای مختلف شهر روی صحنه ببریم.
ایده ساخت «هتل ریتاج» از یک عمره حاصل شد. در سفری که به خانه خدا داشتم متوجه شدم در شهر مدینه برخی هتلها در حال تخریب هستند تا حرم نبوی گسترش یابد. همان زمان این ایده در ذهن من شکل گرفت که از هر یک از پنجرههای این هتل انتظار میرود تصویرگر زیباییهای خیرهکننده باشند.
موضوع دیگری که در همان سفر مرا مصمم به ساخت این تئاتر کرد این بود که میدیدم شبها همه هتلها و مراکز مختلف غرق روشنی هستند اما تنها قبرستان بقیع است که در تاریکی فرو رفته است. در ضمن تحریفاتی که در طول تاریخ پیرامون صدر اسلام و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) رخ داده، باعث شده است بسیاری از حقایق ناگفته باقی بماند، برای همین تصمیم گرفتم در حد توان برخی از ناگفتهها را در قالب این نمایش بیان کنم. در حوزه تحقیق و مطالعه تاریخی از کتابی با عنوان الاموال نوشته ابوعبیده ازدی بغدادی بهره بردم تا بتوانم برخوردی درست به موضوع داشته باشم.
در این کتاب هر آنچه کارکرد مالی داشته را مدنظر قرار داده است. همچنین از این موضوع بهعنوان پلی استفاده شده تا در آن به واقعه فدک پرداخته شود. در این کتاب آورده شده در زمان مرگ خلیفه اول وی چندین آرزو کرده است. یکی از آنها این بوده که ایکاش واقعه فدک را مرتکب نمیشد. تمام این وقایع به نحوی در «هتل ریتاج» مد نظر قرار میگیرد. جالب است در این نمایش پل میان گذشته و زمان حال همان پنجرهای است که در هتل قرار دارد.
ایکنا - وقتی با برخی از هنرمندان درباره دلایل کمکاری درباره حضرت زهرا(س) حرف زده میشود آنها میگویند برای پرهیز از اختلاف میان مسلمانان چنین وضعیتی به وجود آمده است. این موضوع از نگاه شما تا چه اندازه درست است؟
در «هتل ریتاچ» شخصیتها از ملیتهای مختلف انتخاب شدهاند که در میان آنها هم شیعه وجود دارد هم اهل سنت. در این تئاتر گفته میشود دغدغه پرداختن به فدک ردوبدل شدن مال نیست. بلکه مسیری است که در آن حق و باطل مشخص میشود.
همنشینی آدمهای مختلف در این هتل، این نکته را بیان میکند اگر آدمها کنار هم قرار گیرند و فرصت صحبت کردن را به یکدیگر بدهند بسیاری از ناگفتهها بیانشده و سپس، حقیقت برملا شود. در چنین شرایطی دیگر اختلافی باقی نمیماند اما متأسفانه چون کمتر فرصت حرف زدن داده میشود اختلاف عقیده به وجود میآید. من در آثاری که در آنها بخشی از تاریخ اسلام را روایت کردهام از کتب اهل سنت برای روایت قصههایم بهره بردهام. این موضوع باعث میشود نگاه من به تاریخ متعصبانه نبوده و بر پایه حقیقت استوار باشد.
ایکنا – معمولاً نمایشهای مذهبی آنچنان درآمدزایی اقتصادی ندارند یعنی برای آنها بلیتفروشی انجام نمیشود. این اتفاقی خوشایند نیست. شما در کارهایتان، اینگونه نیستید. پیرامون این موضوع توضیح دهد؟
هیچگاه تلاش نکردیم با رایگان عرضه کردن کارها، برای آنها مخاطب جذب کنیم البته بلیتها شاید همقیمت دیگر نمایشها نباشد. برای نمونه در «هتل ریتاج» 25 هزار تومان را در نظر گرفته بودیم. قیمتگذاری پایین برای نمایشهای مذهبی، به این دلیل است که همه اقشار بتوانند این قبیل آثار را تماشا کنند وگرنه اگر قرار بود به قیمت نمایشهای معمول بلیتفروشی داشته باشیم بخش عمدهای از مردم از دیدن کارمان محروم میشدند.
ایکنا – در این نمایش یک اتفاق جالب رخ میدهد. یعنی در بخشهایی از قصه خلاف بسیاری از سوگوارهها، فقط لحظات غم را شاهد نیستیم و مواقعی لحظات شاد را هم تجربه میکنیم. پیرامون این موضوع توضیح دهید؟
این تصوری اشتباه است در نمایشهایی که اساس آن سوگ است صرفاً باید تصویرگر غم باشیم. مثلا تعزیه نمود بارز آیینهای سوگواری است اما در تعزیه هم برخی لحظات شاد وجود دارد. در «هتل ریتاج» هم این اتفاق بهخوبی رخ میدهد. نتیجه این رویکرد این بود مردمی که نمایش را میدیدند به من میگفتند در این کار هم لحظات غم را تجربه کرده بودند هم لحظات شاد را. این اتفاق در شرایط فعلی جامعه، ضرورتی است که بهصورت جدی باید مدنظر قرارداد.
ایکنا – این نمایش در شرایطی روی صحنه رفت که جامعه شرایط عادی نداشت. آیا این موضوع روی میزان مخاطبان کارتان تأثیر منفی نداشت؟
درست میگویید. در شرایطی «هتل ریتاج» روی صحنه رفت که چهارراه ولیعصر آرامش همیشه را نداشت اما در همین وضعیت نیز علاقهمندان به چنین نمایشهایی از کار استقبال کردند.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام