علی حبیبی، مبارز انقلابی و فعال رسانهای استان مرکزی، در گفتوگو با ایکنا، در تشریح حال و هوای مردم در سالهای قبل از انقلاب، گفت: شهریور سال 57 دیپلم گرفته و در زمان پیروزی انقلاب 19 ساله بودم. بسیار خرسندیم در چهل و چهارمین سال پیروزی انقلاب تنفس میکنیم و با وجود مشکلات و تنگناهایی که دشمن ایجاد کرده است مردم مقتدرانه پای انقلاب و ارزشهای آن ایستاده و از رهبر معظم انقلاب حمایت میکنند.
وی در خصوص شرایط مردم در سال 57، اظهار کرد: از نیمه همین سال به بعد با وجود سانسور و خفقان شدیدی که در رسانهها و سیستم حاکم بود و مردم حتی جرئت تنفس هم نداشتند، اما آحاد مردم در مورد امام خمینی(ره) صحبت کرده و نام ایشان سرزبانها بود. در این دوران رژیم راهی برای جوانان برای شناخت امام باقی نگذاشته بود، اما با وجود اطلاعیهها و اعلامیههای حضرت امام که از ابتدای سال 57 گسترش یافته بود مردم آرام آرام آگاه و به دنبال آنان دانشآموزان و دانشجویان نیز وارد صحنه شدند. دانشجویان و دانشآموزان در آن سالها مدارس خود را تعطیل کرده و به همراه اساتید و معلمان انقلابی وارد صحنه کارزار راهپیمایی میشدند و به پخش اعلامیه، شبنامهها و شعارنویسی مشغول بودند.
بیشتر بخوانید:
حبیبی ادامه داد: فضای آن روز بهگونهای بود که تصورش برای آحاد مردم سخت بود که رهبری بیاید و حکومت 70ساله پهلوی را ساقط کند و حتی در تاریخ نیز آمده است که برخی از علما و بزرگان با شک و دودلی به این مهم نگاه میکردند، در همان سال 42 عدهای از علما و مردم انقلابی از امام سئول کردند که با چه عِده و عُدهای میتوانید حکومت کنید و ایشان در جواب پاسخ دادند که سربازان من در گهوارهها هستند و این اتفاق در سال 57 به ثمر نشست و سربازان توانستند با رهبری ایشان انقلاب را به پیروزی برسانند.
وی اضافه کرد: مردم ایران تا قبل از پیروزی انقلاب درکی از تحقیرشدن در مقابل کشورهای دیگر، مناسبتهای برگزار شده و ... نداشتند، اما با ورود حضرت به کشور اعتماد به نفس بالا و احساس بزرگی به مردم دست داد و همه ازجمله بنده متوجه شدیم که اسلام به چه معناست و اسلام فقط جنبه عبادی ندارد. در آن دوران و در طول 44 سال متوجه نگاه ویژه اسلام به مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شدیم. من نیز در هر شهری که بودم کنار آحاد مردم در راهپیماییها و درگیریها حضور داشتم و از امام(ره) حمایت کردم و حتی نقل صحبتهای مردم در منازل جاذبه رهبری امام بود.
حبیبی به بیان خاطرهای از بهمن 57 پرداخت و گفت: بختیار آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی بود و امام نیز اعلام کردند که قصد سفر به ایران دارند و رژیم به روشهای گوناگون کارشکنی میکرد و با بستن فرودگاه اجازه ورود نمیداد. مردم در آن روزها مبارزات خود را با شرکت در راهپیماییها گستردهتر کرده و با عوامل رژیم بیشتر درگیر میشدند. یادم هست در همان روزها دعا میکردم قبل از مرگم صحنه سرنگونی شاه و ورود حضرت امام را ببینم. این آرزوی من تنها نبود و خیلی از مردم چنین آرزویی داشتند. فساد، خودتحقیری، مشکلات فرهنگی، معیشتی، اقتصادی و نارسایی که در ارکان حکومت پهلوی وجود داشت همه را به ستوه آورده بود. ایران در آن زمان 27 میلیون جمعیت با صادرات روزانه 7 میلیون بشکه نفت داشت و دومین یا سومین دارنده ذخایر گازی دنیا بود، اما کشور تا اوایل دهه 70 از نعمت گاز محروم بود، فشارها و بیتدبیریهای شاه به حدی زیاد بود که حتی مردم تا سالهای بعد از انقلاب نیز به خاطر بیتدبیری زمان ستمشاهی با محرومیتهایی روبه رو بودند.
وی در پاسخ به این سؤال که لحظه ورود حضرت امام(ره) کجا بودید؟ گفت: در آن روزها در شهر قزوین بودم و در تظاهرات این شهر شرکت میکردم و با ورود ایشان به میهن نیز مردم این شهر گل و شیرینی پخش کرده و اشک شوق میریختند و در پوست خود نمیگنجیدند. بدنه نیروی هوایی در 19 بهمن با ایشان بیعت کرده و استقبالی باشکوه انجام دادند و تمام محافظت از ایشان را تا مدرسه حقانی برعهده داشتند و بعد از آن نیز در کنار سایر نیروهای مسلح در دران دفاع مقدس حماسهها آفریدند.
حبیبی در قیاس جایگاه فعالیتهای قرآنی در مدارس در دو دوره قبل از انقلاب و پس از پیروزی، بیان کرد: فعالیت قرآنی در زمان پهلوی رنگ و بویی نداشت، در دوران دبیرستان کتاب کوچکی تحت عنوان «فقه» داشتیم که تقریباً 60 یا 70 صفحه داشت که مطالب این کتابها دربرگیرنده مسائل تاریخی اسلام و برخی از آیات که رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی نداشت، بود. در این دوران چیزی به عنوان آموزش قرآن در مدارس وجود نداشت، اما معلمان و روحانیون که سواد قرآنی داشتند در محافل و جلسات خانگی قرآنی وظیفه یادگیری و اموزش را به نوجوانان و جوانان برعهده داشتند. البته حضور جوانان نیز در این جلسات بسیار چشمگیر بود.
وی در تکمیل سخنان خود به برگزاری جلسه قرآنی مرحوم سیدعلیاصغر حبیبی در روزهای جمعه بعد از ظهر در یکی از مساجد اراک اشاره کرد و افزود: من به همراه برادرم در این جلسه قرآن شرکت میکردیم و این مربی قرآن علاوه بر آموزش، داستانهای اثرگذار قرآنی همچون مقابله حضرت موسی(ع) و فرعون را برایمان بازگو میکرد و این سخنان برای ما بسیار دلنشین بود. امروز نیز مربیان قرآن وظیفه دارند قصص قرآنی و سبک زندگی اسلامی که جای آن در زندگی امروز خالی است را به جامعه هدف خود آموزش دهند. خوشبختانه با پیروزی انقلاب فعالیتهای قرآنی به اوج خود رسید و انقلاب به فعالیتهایی که به صورت پراکنده در منازل، حسینیهها و مساجد برگزار میشد انسجام بخشید.
حبیبی با بیان این که جوانان امروز به همراه روحانیون فعالیتهای فرهنگی را میدانداری میکنند، افزود: علاوه بر تقویت مبانی آموزشی در بخشهای مختلف فرهنگی و قرآنی باید کاری کرد تا همه عامل به کلام وحی باشند. سبک زندگی قرآنی و کسب معارف دینی باید در زندگی همه مردم به ویژه نوجوانان و جوانان ساری و جاری باشد، اما متأسفانه جای آن خالی است.
این بازنشسته شبکه آفتاب استان مرکزی در پایان بها دادن به جوانان و مشارکت آنان در عرصههای مختلف را خواستار شد و افزود: از ابتدای انقلاب هرجا مشکل داشتیم جوانان وارد شده و آن را برطرف کردند و نمونه عینی آن را در دوران دفاع مقدس شاهدیم. از سال 61 که وارد صداوسیما شدم هر بار که مسئولان مصاحبه میگرفتم بیان میکردند پس از اتمام جنگ و بازگشت بسیجیان آنان در پستهای مختلف به کار گرفته میشوند. جنگ تمام شد، اما این اتفاق نیفتاد. جوانانی که با تمام توان از کیان انقلاب و میهن دفاع کردند در پیچ و خم زندگی گرفتار شدند. یادم هست که امام راحل در سخنان خود به مسئولان وقت بارها این مهم را گوشزد کردند. امروز مسئولان وظیفه دارند که برای نوجوانان و جوانان برنامه داشته باشند تا بتوان در مقابل هجمه دشمنان ایستاد و به رشد و بالندگی رسید.
انتهای پیام