به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «نگاهی نو به قاعده لاضرر با تکیه بر مبانی انسانشناسی قرآن کریم» امروز دوشنبه اول اسفندماه از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
حجتالاسلام والمسلمین علی اصغر هادوینیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نشست سخنرانی کرد و گفت: قواعد فقهی در دو دسته هستند که برخی در مورد ابواب فقهی خاص و برخی به همه ابواب فقهی کنترل دارند. کار این سلسله قواعد، کنترل و تعدیل قوانین دیگر است و اسلام برای این سلسله قواعد، حق وتو گذاشته است. نکته دیگر درباره تأثیر قاعده بر عدالت اجتماعی است. یکی از آیاتی که قرآن در مورد زیان و ضرر به آن اشاره کرده آیه 12 سوره نساء است که آمده: «وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ ۚ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ ۚ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ ۚ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ ۚ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ ۚ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ ۗ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ۚ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَٰلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ ۚ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَىٰ بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ ۚ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ؛ سهم ارث شما مردان از تَرَکه زنانتان نصف است در صورتی که آنها را فرزند نباشد و اگر فرزند باشد برای شما ربع خواهد بود، پس از خارج کردن حق وصیت و بدهی که به دارایی آنها تعلق گرفته است. و سهم ارث زنان ربع ترکه شما مردان است اگر دارای فرزند نباشید، و چنانچه فرزند داشته باشید هشت یک خواهد بود از ترکه شما، پس از اداء حقّ وصیّت و بدهی شما. و اگر مردی یا زنی بمیرد که وارثش کلاله او باشند (یعنی پدر و مادر و فرزند نداشته باشد) و یک برادر و یا خواهر (اُمّی) داشته باشد در این فرض سهم ارث هر یک نفر از آنها یک سُدس خواهد بود و اگر بیش از یک نفر باشد همه آنها ثلث ترکه را به اشتراک ارث برند، بعد از خارج کردن بدهی و حقّ وصیّت میّت در صورتی که وصیّت یا بدهی زیانآور نباشد. این حکمی است که خدا سفارش فرموده، و خدا (به همه احوال بندگان) دانا و (به هر چه ناروا کنند) بردبار است». خصوصیت چنین آیاتی این است که به صراحت دلالت بر قاعده نکرده و این نشان میدهد که چون این قاعده مبتنی بر ارتکاز عقلایی بوده است بنابراین آیات به همان ارتکاز عقلایی کفایت کردهاند.
دیدگاههای مختلفی در مورد «لا» در قاعده لاضرر وجود دارد. کسانی همانند آخوند خراسانی، فاضل تونی و نراقی فرمودهاند که یا هیچ حکمِ ضرری در احکام اسلامی وجود ندارد یا اگر وجود دارد جبران آن پیشبینی شده است. برخی نیز همانند شریعت اصفهانی آن را حکم فرعی میدانند اما در دیدگاه امام خمینی(ره) ایشان، وظایف سه گانهای برای رسول اکرم بیان میکنند و میگویند این وظایف شامل نبوت، قضاوت و ریاست بوده است و قاعده لاضرر را به مقام سوم میبرند، یعنی معتقدند که حکمی سلطانی و حکومتی است.
بنده در مقالهای که در اینباره نوشتهام ابتدا از مبانی فلسفی و انسانشناسی شروع کردهام و این مبانی را با توجه به آیات قرآن استخراج کرده و سپس مفاد قاعده لاضرر را معین کردهام. دو عنصر اصلی از مبانی انسانشناختی اسلام مطرح کردهام که اولین مورد فطرت است. فطرت به معنای آفرینش خاص است. البته معانی عام و خاص و اخص هم برای آن بیان شده است. معنای خاص آن، این است که امور فطری باید با انسان مربوط باشند.
انسان دو خصوصیت شامل لذتگرایی و مطلقگرایی دارد که منشأ خصوصیت دیگری به نام بیشینهسازی میشود. عنصر دیگر از مبانی انسانشناسی، شامل ابعاد وجودی انسان است. انسان دارای روح و بدن است بنابراین ابعاد وجودی وی را به سه بعد مادی، معنوی و اخروی تقسیم کردهام و نتیجه این دو بحث به اینجا میرسد که مهمترین قاعده رفتاری انسان، بیشینهسازی منفعتهای مادی، معنوی و آخرتی با بهترین ترکیب است. این خلاصه مباحث انسان شناسی قرآن کریم است.
در ارتباط این موضوعات با قاعده لاضرر باید گفت که دو کلمه شامل نفع و ضرر بدین صورت ارتباط دارند که نفع، خلاف ضرر است بنابراین ما هم خلاف بیشینهسازی را کمینهسازی ضررهای مادی، معنوی و اخروی مینامیم. این امر، قاعدهای رفتاری را برای ما ایجاد میکند. در نهایت باید گفت که قاعده لاضرر بیان کننده این مطلب است که در اسلام ضررِ بیشتر تأیید نشده است.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین حسن نظری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
نکته اول اینکه باید کلمه ضرر را به درستی معنا کرده و ببینیم به معنای عدم نفع هم میشود یا صرفاً به معنای نقص است؟ بنده آن را عدم نفع تعریف میکنم. نکته دیگر اینکه آیا بین ضرر و ضرار تفاوت وجود دارد یا خیر؟ در تقریرات درس شهید صدر به این مسئله اشاره شده و واقعاً برای ما قابل استفاده است. ایشان ضرر را به معنای نقص در مال در نظر گرفته و ضرار را به معنای ضرر رساندن به دیگران در نظر گرفتهاند.
مسئله دیگر اینکه رفتارهای اقتصادی در تزاحم بوده و با اضرار به دیگران متفاوت هستند. مهمترین بحثی که از قاعده لاضرر میتوانیم استفاده کنیم این است که اگر بنده در پنجاه سال قبل، زنی را به عقد درآوردهام و مهریه وی را ده هزار تومان در نظر گرفتهام اما مالیت این مهریه در شرایط کنونی با توجه به نرخ تورم، با آن موقع متفاوت است لذا بحث تورم را باید وارد میدان کنیم مخصوصاً اگر قاعده لاضرر را همانند حضرت امام خمینی(ره)، حکم حکومتی بدانیم که پیامبر(ص) به عنوان حاکم فرمود: «لاضرر و لاضرار» بنابراین باید این قاعده را به روز کنیم و توجه داشته باشیم که دولت اسلامی نمیتواند باعث ضرر شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یادآور شد: همچنین باید رابطه قاعده لاضرر و تورم را مورد توجه جدی قرار دهیم چون همواره در ایران تورم، کسری بودجه، افزایش نقدینگی و نقص در مالیت اموال نقدی بخش خصوصی وجود دارد لذا نیاز به بررسی دارد که آیا از منظر فقهی، چنین چیزی دارای اشکال است یا خیر؟
همچنین محمود حکمتنیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز در این نشست سخنرانی کرد؛
برخی افراد شدت لذت یعنی لذات کوتاه مدت و خیلی شدید را بر لذت درازمدت ترجیح میدهند. درباره لذتهای مادی گفته شده که قابل محاسبه هستند اما چون درک معنوی سنجشنامهای ندارد بنابراین قابل محاسبه نیست یعنی نمیتوانیم محاسبه کنیم که افراد به لحاظ معنوی چه تصمیمی میگیرند. حال ضرر و زیان شخصی را چطور تبدیل به منفعت میکنیم و فرآیند عبور از لذات شخصی به منفعت چیست؟
در مباحث حقوقی گفته شده آنچه نفعش بیشتر از زیانش باشد، مجاز است. اندیشمندی دیگر میگوید که اگر از منفعتِ منفعتگیرندگان، زیان زیاندیدگان را جبران کنیم آنها در موقعیت بهتری قرار میگیرند. اینجا بحثی مهم پیش میآید و آن اهمیت دستگاه محاسبات است؛ مثلاً وقتی دولت اقدام به چاپ پول میکند، عدهای سود و عدهای ضرر میکنند بنابراین با چه معیاری میخواهیم محاسبه کنیم که به چه کسی نفع رسیده و به چه کسی ضرر رسیده است. در این راستا هم نیازمند معیار و دستگاه محاسبه هستیم.
انتهای پیام