به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست نقد کتاب «دوران داوری» امروز سه شنبه 30 خردادماه در فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران برگزار شد.
علیاکبر صالحی، قائم مقام رئیس فرهنگستان علوم در این نشست سخنرانی کرد و گفت: ابتدا لازم است اشاره کنم که وجود استاد بنده یعنی دکتر داوری، افتخاری برای کشور است و وزن دارد و سایه پربرکت ایشان برای ما واقعاً ارزشمند است. بنده داشتم نقدی را بر پیشنویس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مینوشتم که دیدم عبارتی با عنوان «علم اصیل» در آنجا وجود دارد و با خود گفتم مگر علم، غیر اصیل هم دارد؟ در قرآن هم علم به معنای عام آمده است. مشکل ما از آنجا شروع شد که چیزی با عنوان علم اصیل ایجاد کردیم و گفتیم هرچه راجع به دین باشد اصیل و هرچه راجع به غیر دین باشد غیر اصیل است.
وی ادامه داد: زمان عباسیان، یک عالِم هم فیلسوف، هم ریاضیدان و هم فقیه بود که بعدها این علوم از هم جدا شد. اگر در اسلام از علم الادیان و علم الابدان سخن گفته شده منظور این است که علم دو قسمت است و هرچه به جسم مربوط است علم ابدان و هرچه ما فوق جسم است علم ادیان است.
صالحی تأکید کرد: در هر ایستگاهی از سیر تحولات اجتماعی ما، بخشی مهم بوده است. مثلا برای تحقق انقلاب اسلام، بخش مسائل سیاسی مهم بوده است. تثبیت انقلاب در بُعد معرفتشناسی امام(ره) بود یعنی حضرت امام، عشق به خداباوری را جا انداختند اما اکنون جوانان ما دیگر دنبال چراییها هستند نه دنبال چگونگیها. فقه بسیار خوب است اما فقه، علم چگونگیهاست از جمله اینکه چگونه تجارت کنیم یا چگونه وضو بگیریم؟ اما ما از چراییها غفلت کردهایم و اینجاست که ارزش فلسفه و بزرگانی همانند دکتر داوری مشخص میشود لذا باید آنها را بشناسیم و پاسخ سؤالات جوانان را از اندیشههای آنان استخراج کنیم.
مالک شجاعی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، سخنران دیگر این نشست بود که بیان کرد: در غرب و تاریخ اسلام، سنتی با عنوان زندگینامهنویسی وجود داشته است و مخصوصا در سنت آلمانی به وضعیت فکری فرد و شرایط زمانه و زندگی وی پرداخته شده است. حدود سی و سه تعبیر در مورد همین ادبیات زندگینامه نویسی وجود دارد که از جمله آنها خودزندگینامه، سرگذشت، خاطرهنگاری، تاریخ شفاهی، شرح حالنگاری، علم رجال، درایه، کارنامه، سیره، سوگ نویسی و ... هستند و جالب است در سنت آلمانی که دکتر داوری به آن تعلق خاطر دارند هایدگر تعبیری دارد و در مورد زندگی ارسطو میگوید «ارسطو متولد شد، کار کرد و مرد» بسیاری معتقدند اگر میخواهید به تفکر یک فیلسوف بپردازید کاری به زندگی وی نداشته باشید اما در سنت آلمانی تلاش میشود که زندگینامه فرد نیز به وضع تفکر گره زده شود چون اتفاقا زیستبوم فکری و فرهنگی محل تولد فیلسوف مهم است و باید بدانیم نسبت به چه کسانی حب یا بغض یا با کدام جریان فکری همگرایی یا واگرایی داشت.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: وقتی به کتاب «فلسفه چیست» مراجعه میکنید دکتر داوری بحث میکنند فلسفه چه هست و چه نیست، و اتفاقا بیشتر تلاش میکنند راههایی که نباید رفت را نشان دهند. ایشان در آنجا نسبت فلسفه را با اوضاع و احوال تاریخی، نفسانیات فیلسوف و فلسفه تحلیلی مورد بررسی قرار میدهند و چون برای تفکر اصالت قائل هستند معتقدند نفسانیات فیلسوف و گفتمان قدرت باید مورد توجه قرار گیرد اما نباید تفکر فیلسوف را دچار چالش کند چون اصالت با تفکر وی است. معتقدم وقتی به کارنامه فکری دکتر داوری نگاه میکنیم ریشهها، تنهها و ثمراتی دارد و کسانی هم که دکتر داوری را نقد میکنند نه کسانی که ناجوانمردانه جرح میکنند، باید توجه داشته باشند که ایشان در سلوک فکری خودشان، ریشهای در درخت تفکرشان دارند که همان آثاری است که نوشتهاند و همه همت ایشان دفاع از اصالت تفکر به مثابه باطن و بنیاد تجدد است و مدام تکرار میکنند اگر تفکر نباشد بقیه مسائل، حواشی است.
شجاعی بیان کرد: در دوره دیگر زندگی ایشان علم و علوم انسانی مطرح میشود و علت هم این است که ایشان به فرهنگستان علوم آمدهاند و میدانند مسئله علم بسیار مهم است در حالیکه در دوران قبل از انقلاب به میزان زیادی به بحث تفکر میپردازند. خود ایشان بارها گفتهاند من هزاران صفحه درباره علم نوشتهام. هر نقدی به دکتر سروش وارد باشد اما واقعیت این است که او هم صفحهای از علم و فرهنگ ایران است و ادبیات فلسفه علم را ترویج داده و ما هیچ وقت نباید از جاده انصاف خارج شویم اما کسانی که به نام فلسفه علم و فلسفه تحلیلی به شکل ناجوانمردانه استاد را نقد میکنند باید بدانند دکتر داوری بسیار بیشتر از آنها درباره علم تفکر کردهاند و نمونههای آن هم آثار زیادی است که در این زمینه وجود دارد. دکتر داوری در دوره سوم فکری خودشان به بحث توسعه پرداختهاند. البته ایشان بر توسعه تأکید دارند ولی از اصالت علم و تفکر فاصله نگرفتهاند چون معتقدند که اگر توسعه با علم و تفکر ارتباطی نداشته باشد تصنعی است.
وی افزود: به نظرم نقاط قوت کتاب آقای زارع کم نیست. خداوند به ایشان لطف کرده که در دو دهه اخیر با نمایندگان فکر و فرهنگ معاصر همانند دکتر داوری مانوس بودهاند و چنین نعماتی برای کمتر کسی پیش میآید و در عین حال روزنامهنگار و فارغ التحصیل فلسفه هستند و این بر غنای کتاب افزوده است. ما در معرفی این بزرگان به جامعه خودمان کمکاری کردهایم و مثلا درباره ابن سینا زندگینامه خوبی که به درد جوانان ما بخورد در دسترس نداریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: اما نقدهایی هم بر کتاب وارد است که نباید از آنها غافل شویم. بنده معتقدم که در نقد باید خط قرمز ما رعایت انصاف باشد اما به نظرم در مورد پرداختن به برخی از شخصیتها در این کتاب بیانصافی اخلاقی شده است. خود بنده هم علاقهمند دکتر داوری هستم اما وقتی میخواهم دوران داوری را بررسی و نسبت آن با دیگران را مقایسه کنم باید بیطرفی روشمند داشته باشم. دکتر داوری میدانند که ما همیشه از ایشان سؤالات انتقادی میپرسیدیم. از جمله اینکه در مورد فضای فکری ایشان در دوران قبل و بعد از انقلاب سوالات جدی وجود دارد اما چرا در این کتاب به آنها اشارهای نشده است. آیا همه دعوای دکتر داوری و دکتر سروش، دعوای شخصی است یا بخشی از آن هم دعوای فکری است؟
وی گفت: به هر حال نسبت دین و علوم انسانی صرفنظر از آنچه در فضای سیاسی ما وجود دارد بحثی علمی است و مدافعانی دارد که لزوما وزیر و وکیل هم نیستند که به نظرم در این کتاب به آن پرداخته نشده است. در این کتاب حدود صد و چهل نقل قول وجود دارد که باید در مقدمه مشخص میکردند آیا مستند هستند یا خیر و آیا در این مستندات تصرفی شده است یا خیر، فیلسوفان پست مدرن میگویند تاریخ، بیشتر هنر است تا علم، چون تخیل تاریخ نگار در آن موثر است همانگونه که تخیل آقای زارعی در این کتاب، آمیخته با حب زیاد نسبت به دکتر داوری است.
شجاعی تأکید کرد: در صفحه 162 این کتاب کتاب آمده است «هنوز چند ماه از ریاست دکتر داوری بر فرهنگستان علوم نگذشته بود که کتاب «روشنفکران ایرانی و غرب» اثر مهرزاد بروجردی منتشر شد، کتاب قبل از انتشار از طریق یکی از دوستان دکتر داوری که در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل کار میکرد به دستش رسید و او فصلی که متعلق به خودش بود را خواند و نامهای مفصل به بروجردی نوشت و او هم در کتاب خود، نقل قول کرده بود که همه مسائل را باید با فقه حل کرد.» بروجردی در بخش دیگری از کتاب جدولی ترسیم و مطالبی به داوری نسبت داده بود که داوری برای وی نوشت که این مسائل درست نیست و لازم است بگویید در کجا گفتهام و اگر گفتهام از آن تبری میجویم. فرض کنیم این استنادات آقای زارع درست باشد اما وقتی به کتاب آقای بروجردی مراجعه کنیم چنین چیزی پیدا نمیکنیم که دکتر داوری گفته باشند باید همه مسائل را با فقه حل کرد بنابراین مشخص نیست این جمله از کجا آمده است.
انتهای پیام