مسئولان فرهنگی نه مرد عمل که خطابه‌خوان‌هایی مشتاقند + صوت
کد خبر: 4151373
تاریخ انتشار : ۱۳ تير ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۸
صادرات فرهنگی از مسیر تولیدات نمایشی/ 5

مسئولان فرهنگی نه مرد عمل که خطابه‌خوان‌هایی مشتاقند + صوت

اکبر نبوی گفت: مدیران فرهنگی کشور به دلیل نبود انتخاب صحیح عموماً مردان شعار هستند و هنر هفتم را تنها وسیله سرگرمی تماشاگر عام می‌پندارند و من از مدیران به‌عنوان خطابه‌خوان‌هایی مشتاق یاد می‌کنم.

اکبر نبوی فعالیت فرهنگی خود را با تدریس و سپس روزنامه‌نگاری آغاز کرد و در این مدت مقالات متعددی در زمینه های هنری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در مطبوعات به چاپ رساند. برخی از مسئولیت‌های وی عبارتند از: مدیر مسئول و سردبیر مجله «ویدئو ـ ماهواره»، سردبیر نشریه روزانه دومین جشنواره ویدئویی سوره، سردبیر نشریه روزانه سیزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و عضو هیأت داوران بخش سینمای ایران در یازدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم های کودکان و نوجوانان. با وی در ایکنا پیرامون موضوع صادرات فرهنگی از مسیر تولیدات نمایشی گفت‌وگویی کرده‌ایم.

ایکنا – ایران‌هراسی یکی از سیاست‌های رایج در برنامه‌سازی غرب است اما ما در این رابطه آن‌چنان‌که باید عمل‌ نکرده‌ و با انفعالمان به‌ نوعی به آن‌ها کمک نیز کرده‌ایم! این مسئله را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

غرب و به‌ صورت مشخص آمریکا، هیچ‌گاه دور از نگاه ایدئولوژیک نبوده است. این موضوع در تاریخ هالیوود به‌روشنی قابل‌مشاهده است. در چند سال گذشته می‌توان دید هالیوود نگاه خود را به‌صورت منسجم علیه ایران کرده است زیرا نوعی حاکمیت سیاسی به‌شدت ایدئولوژیک بر آمریکا حاکم است که یکی از قسمت‌های بسیار مؤثر و کارآمد آن، هالیوود است. این نظام همبسته و پیوسته و به هم متعهد، به منافع ملی آمریکا در ارتباط نمی‌تواند با ایران به‌ عنوان کسی که جغرافیای فرهنگی و سیاسی جهان را با پدیده انقلاب اسلامی بر هم زده است، کنار بیاید؛ بنابراین از هر فرصت و موضوعی استفاده می‌کند تا چهره انقلاب را در دنیا مخدوش جلوه دهد.

در این میان ما چه‌کار کرده‌ایم؟ ما بسیار تماشاگران خوش‌ذوقی بودیم که صرفاً به این هجمه همه‌جانبه نگاه کرده‌ایم. آن‌ها کار و تلاش کردند ما نگاه کرده و تنها به امپریالیسم ناسزا گفتیم. دلیل این انفعال زیاد است. ابتدا اینکه برای فیلم‌سازان و فیلم‌نامه‌نویسان مجال مناسب فراهم نشده است. دلیل دیگر اینکه مدیران فرهنگی کشور به دلیل عدم انتخاب صحیح عموماً مردان شعار هستند و اهمیت رسانه مهم سینما را درک نکرده و هنر هفتم را تنها به‌ عنوان وسیله سرگرمی تماشاگر عام می‌پندارند. البته ممکن است برخی‌ها برای آن‌ها مدح‌هایی بنویسند اما این تملق‌ها در درون خود دستاوردی ندارند. من از مدیران به‌عنوان خطابه‌خوان‌هایی مشتاق برای خطابه‌خوانی یاد می‌کنم.

متأسفانه مدیران فرهنگی و دستگاه‌های به‌ظاهر فرهنگی در فرصت‌سوزی به درجه بالایی را رسیده‌اند. برای نمونه شورای انقلاب فرهنگی را نام می‌برم. در آنجا همه تنها حرف زده و هشدار می‌دهند، اما سؤال اینجاست چه کسی قرار است عمل کند؟ از طرفی دیگر در آمریکا اتفاقی در چند دهه گذشته در حال رخ دادن است. در این اتفاق یک به‌هم‌پیوستگی هدفمند و متکی به منافع ملی وجود دارد. هالیوود یعنی کاخ سفید، هالیوود یعنی پنتاگون، هالیوود یعنی سیا. این به‌هم‌پیوستگی هالیوود با بخش‌های مختلف، نشان از وحدت رویه است، اما در اینجا ما جزایری ناپیوسته هستیم که به دلیل عدم استراتژی فرهنگی و هنری، کاملاً گیج رفتار می‌کنیم.

ایکنا – با توجه به اینکه ترویج سبک زندگی ایرانی – اسلامی رویکردی استراتژیک است وظیفه نهاد‌های دولتی چگونه تبیین می‌شود و آیا بخش خصوصی هم در این میان می‌تواند ایفاگر نقش باشد؟

جمهوری اسلامی باید استراتژی فرهنگی را تبیین کند تا در چارچوب این استراتژی با خانواده سینما به هم‌زبانی رسد، ولی سال‌های سال است میان سینما و دستگاه‌های حکومتی و حاکمیتی هیچ‌گونه هم‌افقی دیده نمی‌شود و اگر هم وجود دارد میان معدود افرادی در سینما است. منافع در جامعه سینمایی کشور، درست تبیین و تعریف‌نشده است همان‌گونه که برای جناح‌های سیاسی، منافع ملی تفسیر و تعبیر نشده است. برای مثال در بسیاری از مواقع و مقاطع اجتماعی، سیاسیون مواضعی می‌گیرند که به معنای درست کلمه خدشه واردکردن و ضربه زدن به منافع ملی کشور است.

کد

در جهان امروز، هیچ سازمان یا وزارتخانه‌ای دولتی نمی‌تواند خود را از سینما بی‌نیاز بداند. نکته عجیب اینجاست که با وجود نبود همکاری و هم‌زبانی نهاد‌های دولتی با سینما آن‌ها از هنر هفتم به‌شدت طلبکار هستند. برای همین باوجوداینکه انتقادات بسیار تندی به سینما دارم از آن در مقابل این مطالبه‌گری‌های غیر‌منطقی دفاع می‌کنم. در این میان سؤالی مطرح است. درست است نهاد‌های دولتی عملکرد خوبی پیرامون منافع ملی در سینما ندارند، اما در این میان سینماگران چرا به وظیفه خودشان عمل‌نکرده‌اند؟ تأکید می‌کنم منظورم از مشارکت سینما در منافع ملی به این معنا نیست که هنر هفتم باید ملعبه دست سینماگران قرار گیرد.

ایکنا – برخی از کشور‌ها به‌واسطه سینما برای خود هویت فرهنگی درست کرده‌اند اما سینمای ما چنین نشد. پیرامون این موضوع توضیح دهید؟

سینمای ژاپن به‌واسطه فیلم‌های تاریخی توانست هویت فرهنگی و تاریخی خود را به جهانیان عرضه کند. برای مثال به فیلم‌های «کوروساوا» اشاره می‌کنم. این فیلم‌ساز حتی در کار‌هایی که اقتباس کرده، بازهم تاریخ کشور خودش را محور قرار می‌دهد. برای نمونه به اقتباسی که او از «شاه لیر» در فیلم «آشوب» دارد اشاره می‌کنم. کره جنوبی هم در یک یا دو دهه اخیر همین روش را پیش‌ گرفته است؛ بنابراین ما نیز برای رسیدن به این خواسته دو راه پیش رو داریم. ابتدا تمسک به سینمای شاعرانه است که با توجه به پشتوانه تاریخی داریم. «خانه دوست کجاست»، «مهاجر» و «هور در آتش»، «روسری آبی»، «هیوا» و... مثال‌های خوبی در این رابطه هستند که من از آن‌ها به‌عنوان فیلم‌های شاعرانه نام می‌برم.


بیشتر بخوانید:


راه دیگر، کاری است که دیگران انجام داده‌اند که روایت تاریخی کشورمان است. در این رابطه آمریکا با ژانر وسترن تلاش کرده به این خواسته دست یابد، ولی متأسفانه ما کاری انجام نداده‌ایم. این در حالی است در حوزه تاریخ و فرهنگ بسیار ثروتمند هستیم.

ایکنا - مطلب پایانی این گفت‌وگو به‌نوعی در ادامه توضیح شماست. ما در حوزه اقتباس با توجه به اینکه ذخایر بسیار خوب تاریخی داریم نتوانسته‌ایم استفاده لازم را از آن ببریم پیرامون این موضوع نیز نظر خود را بیان کنید.

من پاسخ ذوقی به این پرسش می‌دهم. ما ایرانیان یک عادت تاریخی داریم. آنهم اینکه؛ بیشتر ترجیحمان این است انفرادی عمل کنیم. این مسئله را در ورزش به‌خوبی شاهد هستیم. در سینما هم فیلم‌نامه‌نویسان دوست دارد هرچه می‌نویسند تراوشات ذهنی خودشان باشد! برای مثال به فیلم‌سازی یک فیلم‌نامه کامل داده می‌شود، اما سازنده اساس سناریو را تغییر می‌دهد تا همه‌چیز به نام او تمام شود. دومین دلیل این است که برخلاف گذشتگانمان که در تداوم تمدن پیشینیان، خوب عمل کردند ما دوست داریم خودمان از ابتدا چرخ را اختراع کنیم و به دستاوردهای دیگر بی‌اعتنا باشیم.

موضوع سوم اینکه، اقتباس هزینه اقتصادی دارد. برای نمونه اقتباس از شاهنامه، روایتگری گران است. این مسئله حتی در ادبیات معاصر هم وجود دارد. یعنی حق تألیفی که قرار است به نویسنده داده شود برای برخی تهیه‌کننده‌ها گران است پس ترجیحشان این است این پول را ندهند البته برخی اقتباس‌هایی که انجام داده‌ایم هم مطلوب نبوده و معدود کار‌هایی هستند که اقتباس خوبی بودند. «ناخدا خورشید» بهترین مثال در این رابطه است.

گفت‌و‌گو از داوود کنشلو

انتهای پیام
captcha