۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. یکصد و هشتاد و پنجمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در فضیلت میانهروی» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا (143/ بقره)
و ما بدین سان شما را امتی معتدل و میانه رو قرار دادیم
تا بر مردم گواه (راه درست) باشید
چنانکه رسول (با رفتارهای معتدل و نیکوی خود) بر (درستی راه) شما گواه است.
اینک از امت اسلامی به میانهروی و اعتدال یاد شده است و علمای اخلاق و حکمای بزرگ حفظ تعادل و حد وسط را به پیروی از ارسطو اصل همه فضیلتها دانستهاند چنانکه شیخ محمود شبستری گفت:
همه اخلاق نیکو در میانه است
که از افراط و تفریطش کرانه است
در فرهنگ غرب نیز میانهروی، که آن را گاهی حد وسط طلایی خواندهاند (The golden mean)، همان پرهیز از افراط و تفریط است که دو رذیلت در دو سمت فضیلت قرار دارد و نیز از این صفت با کلماتی چون Temperance و Moderalion که همان مفهوم میانه روی را میرساند یاد میکنند.
مقصود از میانهروی به عنوان خط فضیلت این نیست که شخص مسیر متساوی الفاصلهای را با افراط و تفریط که دو جانب حد وسط است حفظ کند بلکه حد وسط که فضیلت محسوب میشود صفتی است و کمالی است در انسان که به کلی با دو سمت افراط و تفریط متفاوت است و ماهیّت آن ارتباطی به آن دو رذیلت ندارد و گاه باشد که حد وسط از نظر ظاهر به یکی از دو جانب افراط یا تفریط نزدیک شود اما هیچ گاه عنوان رذیلت پیدا نمیکند.
مولانا در مثنوی حد وسط را امر نسبی خوانده و گوید ممکن است کاری برای شخصی حد وسط شناخته شود و برای دیگری افراط باشد بنابراین فضیلت در شناخت و حفظ نقطه اعتدال در هر کار و در هر مقام و موقعیت است. مولانا همچنین میافزاید که:
این وسط در بانهایت میرود
که مر آن را اول و آخر بود
بنابراین در عشق که امری بینهایت است حد وسط وجود ندارد بلکه هر چه در آن افراط کنند و حرص ورزند زیبنده است.
حرص اندر عشق تو فخر است و جاه
حرص اندر غیر تو ننگ و تباه (مثنوی)
شیخ محمود شبستری در گلشن راز فصلی در بیان حد وسط آورده و آن را همان صراط مستقیم دانسته که هر دو سوی آن دوزخ یعنی رذیلت است:
اصول خُلق نیک آمد عدالت
پس از وی حکمت و عفت، شجاعت
حکیمی راست گفتار است و کردار
کسی که متّصف گردد بدین چار
به حکمت باشدش جان و دل آگه
نه گُربُز باشد و نه نیز ابله
به عفت شهود خود کرده مستور
شَرَه همچون خُمود از وی شده دور
شجاع و صافی از ذل و تکبر
مبرّا ذاتش از جبن و تهوّر
عدالت چون شعار ذات او شد
ندارد ظلم، از آن خُلقش نکوشد
میانه چون صراط مستقیم است
که هر دو جانبش قعر جحیم است
به باریکی و تیزی موی و شمشیر
نه روی گشتن و بودن بر او دیر
بدین بیان اخلاق اسلامی بر چهار وصف عدالت و حکمت و عفت و شجاعت استوار است: عدالت، پرهیز از ظلم است و حکمت حفظ اعتدال میان زیرکیهای شیطانی و بلاهتهای حیوانی است. عفت، پرهیز از حرص در شهوت از یک طرف و خمود و سردی و خستگی و بیاعتنایی به شهوت از سوی دیگر و شجاعت دوری از جُبن و بزدلی از یک سو و تهوّر و بیباکی و گستاخی از سوی دیگر است.
برای تفصیل بیشتر در باب میانهروی و شرح فضایل و رذایل میتوان به دو کتاب اخلاق یکی از ارسطو که «اخلاق نیکوماخوس» نامیده شده و دیگر کتاب «اخلاق ناصری» از خواجه نصرالدین طوسی مراجعه کرد.
آیه فوق امت اسلامی را به شرط پیروی از خط اعتدال گواه و شهید و شاهد بر دیگر مردمان کرده است، چنانکه رسول که خود تجسم معنی اعتدال است بر امت اسلامی شاهد و گواه باشد. مقصود خداوند این است که ما با وضع قوانین و احکام اسلامی شما را در موضعی قرار میدهیم که اگر بدان احکام عمل کنید در عالم نخبه و یگانه میشوید و ملتهای دیگر میتوانند از شما سرمشق بگیرند چنانکه شما از رسول سرمشق میگیرید و اگر نخبه و محبوب عالمیان نشدهاید بدانید که راه رسول را نمیروید.
این اعتدال معانی بسیار گستردهای دارد که از جمله مهمترین آنها اعتدال در حفظ شئون دنیوی و امور اخروی است، چنانکه مردمان هم به دنیای خود بپردازند و هم از کار آخرت غافل نباشند. در حدیث آمده است: «من لا معاش له لا معاد له» یعنی هر کس بر معاش دنیای خود به نحو شایستهای همت نورزد او را از معاش آخرت نیز بهرهای نخواهد بود زیرا انجام کار دنیا که از امور قریبه است به مراتب سهلتر است از امور آخرت که توجه به ارزشهای متعالیتر و جاودانه است. پس هر که را همت کسب آن سهلتر نباشد چگونه به آن مشکلتر خواهد رسید؟
با نگاه دقیقتر میتوان گفت که کارها به دنیوی و اخروی تقسیم نمیشود بلکه انسانها هستند که اگر روی در آخرت داشته باشند و مقصودشان از هر کار نیل به کمال نفس ناطقه آنها باشد همه کارهایشان از خورد و خواب، خرید و فروش و زناشویی و شغل و حرفه و کار همه امور اخروی است و اگر آدمی روی در دنیا کرده باشد و دنیا را مطلوب مقصود نهایی خود داند همه کارهایش دنیوی است از نماز و روزه و حج و جهاد و تحصیل علم و غیره:
دنیا همگی عقباست اندر نظر عارف
دنیات چو عقبا شد دنیات مبارک باد (دیوان شمس)