به گزارش ایکنا، متن پیام آیتالله سبحانی به همایش بزرگداشت آیتالله شیخ فضلالله نوری که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم پخش شد به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
والصّلاة و السّلام علی خلقه و آله الطّاهرین و لعْنَةُ اللَهِ عَلَي أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ مِنَ الانَ إلَي قيامِ يَوْمِ الدّين.
قالَ اللهُ الحَكيمُ في كِتابهِ الكَريمِ، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.
آیه کریمه حاکی از آن است که انسانی که در راه خدا کشته میشود بعد از مرگ حیات دیگری دارد، این حیات همان حیات برزخی است اما این حیات برزخی به گونه دیگر است که خدا از آن به کلمه عِنْدَ رَبِّهِمْ تعبیر میکند، البته این عند یک عند مکانی نیست. خداوند منان بالاتر از آن است که زمان و مکانی بر او احاطه کند بلکه این عند، عند شرافتی و افتخاری است. معلوم میشود که در عالم برزخ هم حیات انسانها، مراتب دارد و عالیترین مرتبه یا یکی از آن عالیترین مراتب مال شهیدان در راه حق است.
سخن ما درباره شهید بزرگوار آیتالله العظمی مرحوم حاج شیخ فضلالله نوری اعلی الله مقامه است. من باید ایشان را با این بیت معرفی کنم که هم دارای شهادت بوده و هم دارای علم؛ عَلَم الشهادت و الکرامت و اولی- و حلیف علم الدین و الاثارهم؛ درباره این شعر توضیحی میدهم. علما و شهدا هر دو در یک راه حرکت میکنند هدف یکی است اما کیفیت حرکت اینها مختلف است، عالم، راه را روشن میکند برای مردم، راه ایمان و تقوا را روشن میکند، راه امنیت را روشن میکند، آن چه که برای سعادت مردم لازم است عالم را قلماش و بیاناش به روشنگری میپردازد، اما شهید در همین هدف کار دیگری انجام میدهد، آن موانع را برمیدارد، هستند کسانی که مانع از سعادت مردم هستند آن موانع را برمیدارد تا افراد به آن واقعیت و آن هدف برسند.
بنابراین شهید همراه عالمه، عالم کارش، روشنگری است او کارش مانعزدایی است با دادن جان و با دادن مال در راه هدف، این در صورتی است که عالم غیر از شهید باشد شهید غیر از عالم باشد اما گاهی یک اتفاقی میافتد که هر دو در یک نفر جمع میشود یعنی در واقع فردی هم عالم است و هم شهید این دیگر بالاترین مراتب است. البته انسان تصور میکند که عالم همیشه با قلم و کاغذ و کتاب سروکار دارد شهید هم سر و کارش در میدان جنگ و دفاع از اسلام و دیانت است چطور اینها جمع میشوند، نخیر من به شما عرض کنم که در همین چند قرن ما علمایی بودند که هم دارای علم و دانش باقلم، اسلام را روشن میکردند گاهی نیز خون شان ریخته شد در راه همین هدف. و یکی از آنها مرحوم آیتالله شیخ فضلالله نوری است و لذا میگوییم علم شهادت والکرامت و اولی- و حلیف علم دین والاثارهم.
این شخصیت بزرگوار در سال 1259 هجری در مازندران متولد شده تا 20 سالگی در مازندران بوده، بعدا آمده در تهران مقداری در این شهر آموزش دیده، مسائلی را آموخته اما دیده این میدان برای او کافی نیست و لذا سفر به نجف کرده آن هم بعد از فوت شیخ انصاری بود. از دو عالم بزرگوار توانسته بهرههای علمی بگیرد و به عالیترین درجه اجتهاد نائل شود، این دو عالم یکی مرحوم سید محمد حسن شیرازی مجتهد بزرگوار و دوم مرحوم شیخ حبیبالله رشتی است از هر دو بهره گرفته و اتفاقاً هر دو نیز از شاگردان برجسته شیخ انصاری بودند.
همین قدر شیخ ما از مرحوم انصاری بهره گرفته است آن هم به دو واسطه، گاهی میرزای بزرگ شیرازی صاحب آن مسئله تنباکو و گاهی نیز از طریق مرحوم شیخ حبیبالله رشتی. ایشان رسالهای را نوشته آن را نزد مرحوم شیخ حبیب الله رشتی برده است یک تقریظی نوشته است من همه تقریظ را نمیتوانم بخوانم سطح اولش را میخوانم میگوید بسم الله الرحمن الرحیم أيّها الواقف على هذه الاوراق، لو خضت زواجر البحار، و ضربت آباط الابل فى مهامة القفار، لما وجدت أحسن مما فيها تحقيقاً، و أزيد منه تدقيقاً،
میگوید اگر دریاها را بشکافیم بیابانها را برویم بهتر از این رساله در آن جا پیدا نمیکنید البته این را یک عالمی مینویسد که از نظر تقوا و ورع در حد بسیار والایی بود. میبینیم این آقا چه آثار علمی از خود به یادگار گذاشته است، البته آثار علمی از ایشان فراوان است یکی از آثارش 25 قاعده فقهی را به نظم درآورده است آن هم در 500 بیت قواعد فقهی را در قالب شعری ریختهاند، بسیار کار مشکلی است البته این قواعد فقهی محکمی است که ایشان آوردهاند و یکی از کارهای دوران نوجوانی ایشان بوده است. کتابهای دیگری دارد بهترین کتابش همان مسئله ضمان الید است که ما در مؤسسه چاپ کردهایم و منتشر شده است بالاخره از نظر علمی و فکری جای بحث و گفتوگو نیست.
برمیگردیم به مسئله دیگر. ایشان عالمی نبوده که تنها در خانه بنشیند و در مدرسه درس بگوید و کاری با مردم نداشته باشد چنین نبوده است در واقع عمرش در جامعه بوده است و فکرش در جامعه بوده که جامعه را بتواند متدین بار بیاورد و دشمنان را برطرف کند. مثلاً در سال 1320 یا 1321 به حج مشرف شده است از طریق جبر که در نجف میرفته است موقع بازگشت میبیند خیلی ضررها از این جا به حجاج وارد میشود افرادی در راه میمیرند و جسدشان در بیابان میماند پس از بازگشت به نجف خدمت مراجع نجف میرسد که رفتن بن مکه را از این طریق نجف تحریم کنید. مرحوم فاضل شربیانی و دیگران تحریم کردند. این پیداست که این عالم درد دین و درد جامعه را در همان دورانی که بوده داشته است.
و اما آن که باید در مورد ایشان بحث بیشتری کنیم که انشاءالله در این مجلس ادامه پیدا میکند، مسئله مشروطه است البته بعد از سال 1320 خصوصاً اواخر سلطنت مظفرالدین شاه مسئله مشروطه مطرح شد در واقع مسئلهای بود که از غرب به شرق آمد اول ترکیه آمد و بعد ایران آمد و میگفتند مراد این است که حکومت قبلی از بین برود استبداد از بین برود در واقع یک نوع حکومت پارلمانی و مجلسی باشد خیلی کلمهای زیبا بود و اکثر علما از آن استقبال کردند و یکی از آنها مرحوم شیخ است که مسئله استبداد نباشد، جمعیتی باشند، دارای علم تقوا و فضل باشند، در مجلس بنشینند و تصمیمسازی کنند و دولت نیز اجرا کند ولی بعداً دیدند نه این طور نیست مشروطه کلمه حق یراد به الباطل. مراد در واقع تجرد از استبداد نیست مراد تجرد از دین و قواعد دینی است در واقع میخواهند دین را کنار بگذارند و غیر دین حاکم شود.
لذا شیخ در این جا سینه سپر کرد بسیار در این جا بیاناتی دارد نوشتههایی دارد و کتاب مستقلی دارد و لذا مرتب با علما در تماس بود و به نجف نامه مینوشت. گاهی هم به قم میآمد بست مینشست در اواخر هم در حرم حضرت عبدالعظیم بود که مردم را بیدار کند که این در واقع کلاهی است اسمش زیباست باطنش نازیباست مانند ماری خوش خط و خالی است و لذا مرحوم حسن تبریزی این مجتهد در تلگرامی که به نجف کرد این کلمه را گفت المشروطه کلمه حق یراد بالباطل عینا حرف خوارج است خوارج نیز میگفتند لاحکم الا الله امیرالمومنان فرمود بله لا حکم الا الله قرآن نیز میفرماید این حکم الا الله است اما اینها میخواهند بگویند حکومت نباشد در واقع میخواهند قید و بند را بردارند بتوانند مانند غربیها همه نوع مفاسد آزاد باشد و لذا در این راه به قدری پافشاری کرد که دشمن با یک طرح عجیبی روز روشن از خانهاش دستگیر کردند و آوردند و در یک مجلسی، یک محاکمه صوری درست کردند و بعد نیز به مقام شهادت رساندند.
مشهور است که شیخ در هنگام دار آویختن این بیت را خوانده بود: با مسجد و منبر نبود دعوت توحید/منزلگه مردان موحد سر دار است/ ما نمیدانیم واقعاً این صحیح بوده یا نه اگر بوده مقصود شیخ این است که مسجد محترم است منبر محترم است مسجد و منبر است که مردم را به حق هدایت میکند اما اگر روزی عالمی که در مسجد و محراب است احساس کند علاوه بر این وظیفه وظایف دیگری دارد و اینکه جان در راه خدا بدهد، باید این وظیفه را انجام دهد. از حسین بن علی نقل شده است یکی از ابیاتش میفرماید اگر دین جد من موفق نمیشود الا با شهادت من، من آماده شهادت هستم پس مسجد و منبر محترم، اما گاهی سبب میشود مقام دیگر را هم به دست بیاورد در همین انقلاب ما تا جایی که نقل شده است 2500 نفر روحانی اعم از مقام بالا یا مقام متوسط جام شهادت را نوشیدهاند که در حقیقت به گفتار آقا حسین بن علی عمل کردند انسانی جان را در این راه گذاشت خوشا به حالش یک زندگی موقت را از دست داد اما یک زندگی روحانی گرفت.
اشعاری در مورد شهادت ایشان سروده شده که بهترین شعر مرحوم سید احمد پیشاوری است یکی دو بیت این شعر ار میخوانیم ببینیم چگونه ایشان دلسوزی میکند، مرحوم سید احمد پیشاوری متولد تهران بود در سال 1349 قمری فوت شده است خیلی عالم و ادیب زبردستی بود می گوید:
شعر مرحوم سید احمد پیشاوری در مورد آیتالله نوری
همّتْ عِظامُك أنْ تشايع روحَها
يومَ الزِماع الى الجِنان رحيلاً
فَتَصَّعدَتْ معه قليلاً ثمّ ما
وَجَدتْ لسنّة ربِّها تبديلاً
فالروحُ راقٍ والعِظامٌ تَنَزلَّتْ
كالآية اليُوحي بها تنزيلاً
کسی را که بخواهند دار بزنند روی صندلی مینشانند و طناب را به دور گردن ایشان میاندازند و کم کم بلند میشود تا روح از بدن جدا شود البته این انسانی را که چنین میکشند بدن و روح با هم بالا میرود ولی به آن جا که رسید روح میرود بالاتر و بدن برمیگردد. ایشان به این نکته اشاره میکند:
تلکم اراما یخذن جو الا عرش الهه سبیلا
میگوید این شهید روح و بدنش با هم بالا رفت اما در ان جا روح بالا رفت و جسم برگشت کمی بالا رفت اما سنت الهی این است که بدن در روی زمین بماند تا روز محشر. انشاءالله بهتر از این مقام ایشان را تبیین کنید. کتابهای خوبی در مورد ایشان نوشته شده است. یکی از اینها کتاب مرحوم علی ابوالحسنی به نام پایداری تا پای دار است که اگر به دست آقایان برسد بسیار کتاب مفیدی است.
انتهای پیام