گروه‌های تندرو نتیجه جدایی قرآن از حکمت و تعقل هستند
کد خبر: 4176158
تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۳۴
آیت‌‌الله محقق داماد:

گروه‌های تندرو نتیجه جدایی قرآن از حکمت و تعقل هستند

عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران گفت: اگر فهم قرآن را از حکمت و تعقل جدا کنیم، گروه‌های بسیار تندرو پدید خواهند آمد و این خیانت به اسلام و مسلمین است. همچنین اگر حکمت را از تزکیه جدا کنیم، همین اتفاق خواهد افتاد.

آیت‌‌الله محقق داماد

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «رونمایی از کتاب فروغ حکمت» اثر غلامرضا اعوانی امروز چهارشنبه 26 مهرماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
آیت‌الله سیدمصطفی محقق داماد، عضو فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه می‌خوانید.
 
صدرالمتألهین در ابتدای جلد ششم اسفار، که آغاز مبحث الهیات به معنای اخص است، از حکمت الهی تعریف جالبی ارائه داده است. او حکمت الهی را نوع خاصی از حکمت و معرفت می‌داند و یک دستش بر قرآن و دست دیگرش روی تفکر و تأمل است و به تفسیر قرآن هم می‌پردازد و می‌گوید که خیر کثیر همان علم الهیات است که خداوند به بندگان شایسته خود عطا می‌کند و یک درجه از حکمت به پیغمبر گرامی اسلام(ص)، حضرت داوود و به هرکسی داده می‌شود که خودش بخواهد.

دیدگاه ملاصدرا درباره علوم تجربی

از نظر ملاصدرا، حکمت الهی دو بخش دارد که یکی معرفتِ هستی جهان و دیگری معرفت بایستیِ انسان است. در بخش دیگری می‌گوید گاهی شخصی نگاهی سطحی به جهان می‌اندازد و مثلا آب را می‌جوشاند و متوجه می‌شود در صد درجه حرارت به جوش می‌آید یا دستش را جلوی آتش می‌برد و متوجه می‌‌شود که دستش می‌سوزد. این نوعی نگاه به جهان و یک شناخت است. او می‌گوید آیا دانستن چنین چیزهایی همه مسائل جهان را برای ما حل می‌‌کند و همه چیز جهان محسوس است؟ آیا علم می‌تواند جواب همه چیز را بدهد؟ آیا وجود جهان، هدف و علت غایی دارد یا خیر؟ آیا ما انسان‌ها می‌توانیم پاسخ قطعی همه چیز را بدهیم یا خیر؟ آیا ارزش‌های مطلقی وجود دارد؟ وی می‌گوید نمی‌توان با علوم تجربی به این سؤالات پاسخ داد.
 
در مقام مقایسه علوم تجربی و علوم فکری و اندیشه‌ای باید گفت که خداوند به ما گفته است آنها که در علم استنباط می‌‌کنند در نزد من بسیار افضل‌ترند، چون منجر به آباد کردن زمین می‌شوند. مستنبط کیست؟ او کسی است که آب را از اعماق زمین بیرون کشیده و برای آباد کردن زمین به تفکر می‌پردازد. برای فهم قرآن مجید، کلمه تدبر استعمال می‌‌شود؛ یعنی باید آن سوی مطالب را ببینیم، اما در مورد خبر، تکلیف چیست؟ آیا باید هر خبری که شنیدیم را باور کنیم؟ قرآن چنین رویکردی را مذمت کرده و گفته‌ است هر چیزی شنیدید فورا آن را پخش نکنید. در قرآن کریم آمده است: «وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا؛ و (منافقان) چون امری به آنان برسد که باعث ایمنی یا ترس (مسلمین) است (و باید پنهان داشت) آن را منتشر می‌سازند، در صورتی که اگر آن را به رسول و به صاحبان حکم که از خودشان هستند گزارش می‌دادند همانا آنان که اهل بصیرتند در آن واقعه صلاح‌اندیشی می‌کردند. و اگر نه این بود که فضل خدا شامل حال شماست، همانا به جز اندکی همه شیطان را پیروی می‌کردید»(نساء/83) افراد اهل استنباط به سراغ عقل می‌روند و همه چیز را با آن سنجش می‌کنند. قرآن کریم کتاب، حکمت و تزکیه را در کنار هم آورده و جدا کردن این سه از هم خیانت به دین است، چون دین مجموعه این سه مورد است. 

تبعات جدایی کتاب و حکمت

در آیه 164 سوره مبارکه آل عمران آمده است: «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها، پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.» اگر فهم قرآن را از حکمت و تعقل جدا کنیم، گروه‌های بسیار تندرو پدید خواهند آمد و این خیانت به اسلام و مسلمین است. همچنین اگر حکمت را از تزکیه جدا کنیم، همین اتفاق خواهد افتاد.
 
در قرن حاضر یک نگاه به جهان، مادی و دیگری نگاه فلسفی، حکمی و عقلانی است. نگاه فلسفی و عقلانی به علم اهمیت بسیاری می‌دهد و این کار را دکتر گلشنی در چندین کتاب و مقاله انجام داده است و رابطه علم و دین را به خوبی تشریح کرده و نشان داده که جهان از جهالت خود دست برداشته است. سؤال مهم ابن سینا در نمط چهارم اشارات این است که آیا وجود به محسوسات اختصاص دارد؟ تلاش برای پاسخ به این سؤال، کاری مهم از جانب اکثر حکمای اسلامی است. از همه مهمتر رابطه جهان با علت غایی آن است که توسط حکما از جمله توسط علامه طباطبایی بیان شده است. نظریه وجودِ علت غایی و ربط آن با هر پدیده نیز از تئوری‌های حکمت اسلامی است.

توجه همزمان به حکمت اسلامی و عرفان

زمانی‌ که دکتر گلشنی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی حضور داشتند و انجمن فلسفه بخشی از این مؤسسه بود، دکتر اعوانی در حال انجام کاری درباره نظرات آقا علی مدرس زنوزی بود که اولین برخورد فلسفه غرب و شرق را در مکتب فلسفی تهران تحلیل کرد. دکتر اعوانی هم می‌تواست ارتباط فلسفه غرب و شرق و معرفی حکمت اسلامی را بیشتر کند. اگر دکتر اعوانی یک سخنرانی داشته باشد، نمی‌تواند در جمله سوم یا چهارم آیه‌ای از قرآن نخواند، چون دست وی همانند ملاصدرا در قرآن است. لذا زمانی‌ که بنده به عنوان یک طلبه از قم آمده بودم شاکر بودم که در تهران یک مرکز فلسفی از سوی ایشان تأسیس شد و من چنین مرکزی را پیدا کرده‌ام. 
 
ایشان در کتاب فروغ حکمت فلسفه غرب را از نگاه حکمی نقد و نیز اشکالات آن را بیان کرده و گاهی اوقات فلسفه غرب را تمجید کرده و به حکمت اسلامی به همراه عرفان توجه کرده است. دکتر اعوانی، افلاطونی است و در جایی منتهی به ملاصدرا شده و سعی می‌کند حکمت قرآنی را بیان کند، چون معتقد است بسیاری از اصطلاحات فلسفه را در قرآن پیدا کرده‌اند و غزالی می‌خواست این کار را انجام دهد، اما موفق نشد. در نهایت گفت باید حرف فلاسفه را دور انداخت، اما غافل از اینکه اگر تعقلات حکیمان و فیلسوفان را کنار بگذارید، تبعات بدی به دنبال دارد و در نهایت افرادی همانند ابوبکر بغدادی از این تفکر بیرون خواهند آمد. لذا باید شاکر باشیم که کشور ما ام‌القرای حکمت اسلامی است. برای دکتر اعوانی عمری به درازای خورشید خواستاریم.
انتهای پیام
captcha