جشنوارههای دانشجویی اتفاقی منحصر به فرد در جریانات فرهنگی و هنری است زیرا کارکرد علمی و مشارکت جمعی و رقابت سالم آن اهمیت دارد اما متاسفانه چند سالی است که این نوع رویدادها کمرنگ شده و رو به تعطیلی هستند.
در این رابطه در خبرگزاری بینالمللی قرآن با احمد سفلایی؛ رئیس دانشکده تلویزیون و محتوای دیجیتال دانشگاه صدا و سیما گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه آمده است.
جریانات دانشجویی را از دو منظر میتوان مورد ارزیابی قرار داد. ابتدا رویدادهایی که به صورت خودجوش برگزار میشوند. دوم اتفاقاتی که از طرف نهادهای دولتی و هدایتشده برگزار میشود. رخدادهایی دانشجویی که از طرف نهادهای دولتی اجرا میشوند عمدتاً جریانات تأثیرگذاری نیستند هرچند تعدادی دانشجو به دلایل مختلف همیشه با آن همراه هستند. در کنار این اتفاق، شکل دیگری از جشنوارهها هستند که دانشجویان بانی برگزاری آن هستند. من این قبیل رویدادها را به دلیل انگیزه و باور قلبی که در آنها وجود دارد تأثیرگذارتر میدانم.
هر دو شکل اجرایی که برای جشنوارههای دانشجویی بیان کردم آسیبهایی دارند. شکل اول که همان نوع دولتی جشنوارههای دانشجویی است کرختیای دارد که در این قبیل رویدادها وجود دارد. شکل دوم برگزاری جشنوارههای دانشجویی هم به ویژگی احساسی دانشجویان برمیگردد که ممکن است مشکلاتی را پیش آورد. همچنین در جریاناتی که صرفاً دانشجویی هستند ممکن است دانشجو عواقب کارش را نسنجد و همین موضوع مشکلاتی را به همراه داشته باشد. همچنین برگزاری رویدادهای که از ابتدا تا انتها، دانشجویان بانی آن هستند عموماً درگیر مشکلاتی چون هرجومرج میشوند.
با این توضیح، بهترین شکل برای برگزاری جریانات فرهنگی رویدادهایی هستند که از طریق تأمل دوطرفه به وجود میآید. یعنی نهاد و متولی فرهنگی به عنوان سیاستگذار و ناظر در جریانات دانشجویی حضور داشته باشد اما در بحث اجرا، دانشجویان بخشهای مختلف را اداره کنند تا به مدد این اتفاق نوآوری و خلاقیت از دانشجو گرفته نشود. این خواسته نیز امری محال و دور از دسترس نیست بلکه کافی است افراد آگاه و دلسوز پیرامون آن تصمیمگیری کنند.
مسائل مالی اهمیت و اثرگذاری لازم را دارد اما نقش کلیدی را در این میان موضوعات مالی ایفا نمیکنند چراکه جشنوارههایی داشتیم که با بودجه اندک برگزارشده اما کارکرد آنها قابلتوجه بوده است. دلیل این موفقیت هم، این بوده که جامعه مخاطبی که برای این قبیل رویدادها در نظر گرفته شد به درستی انتخاب شدهاند. برای نمونه در ایام کرونا جشنوارهای را به صورت مجازی برگزار کردیم. این رویداد «امید یاریگری» نام داشت. در این اتفاق احساس کردیم نیاز است تا به این رویداد یک خصوصیت ویژه دهیم تا هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ اجرایی شاهد یکسری تفاوتها با دیگر اتفاقات مشابه باشیم.
برای این خواسته آمدیم جشنواره را به یک مقطع خاص تحصیلی منحصر کردیم چون شرایط یکسان تحصیلی ثابت باعث میشد رقابت شکلی درستتر به خود گیرد. بنابراین جشنواره در مقطع کارشناسی برگزار شد. خوشبختانه این موضوع با استقبال خوب دانشجویان مواجه شد چون احساس کردند کارشان از سیطره مقطع کارشناسی ارشد خارج شده است. همچنین امید برای شرکتکنندگان بیشتر شد. دانشجویان احساس کردند در فضای یکسان تحصیلی فرصت برای برگزیده شدن بیشتر فراهم است. در این رویداد اینکه چه موضوعی برای جشنواره انتخاب شود توسط دانشجویان انجام میشد. این امر باعث شد خروجیهایی که از طرف دانشجویان ارائه میشود کیفیتی بهتر و بالاتر داشته باشد.
درباره سیاستگذاریهای حاکم در امور فرهنگی نیز میتوان دو شکل برنامهریزی حقیقی و واقعی مطرح بود. در سیاستگذاری حقیقی بیان میشود رویکرد درست چه باید باشد اما در سیاستگذاری واقعی شرایط روز در نظر گرفتهشده و تلاش میشود اقدام به سمت سیاستگذاری حقیقی رود.
در این رابطه پیوستگی فرهنگی نیاز است تا ما نتیجهدهی بیشتری از جشنوارههای دانشجویی شاهد باشیم وگرنه اگر قرار باشد به صورت ازهمگسیخته این قبیل رویدادها برگزار شود هرازگاهی اتفاقی مثبت را در عالم هنر شاهد خواهیم بود اما اگر برگزاری منظم و یکپارچه را شاهد باشیم اتفاقات خوبی در هنر رخ خواهد داد. نکته دیگری که باعث میشود جریانسازی جشنوارههای دانشجویی بیشتر شود تصمیمگیری هیئتداوران این قبیل رویدادها است چون برخی مواقع شاهد هستیم نیازهای روز در انتخاب داوران نقش اصلی را دارد برای همین کارکرد آن بهتر خواهد بود و هنگامی دیگر به دلیل تصمیمگیریهای شخصی، این جریانسازی کمرنگتر میشود.
معتقدم در این عرصه حمایت باید شکلی هدایتشده داشته باشد وگرنه صرف برگزاری مقطعی و پراکنده جز اتلاف وقت و هزینه چیز دیگر نخواهد بود.
انتهای پیام