به گزارش ایکنا از قم، حجتالاسلام والمسلمین احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در مدرسه شبهه پژوهی «استحاله فرهنگی» که از سوی مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه، امروز ۹ دیماه برگزار شد، به بررسی زمینههای فکری و اجتماعی استحاله فرهنگی پرداخت و اظهار کرد: استحاله فرهنگی یک مسئله متأخر و پس از مسئله نفوذ فرهنگی است و در واقع هرجا استحالهای صورت گرفته پیش از آن یک نفوذ بوده است، بنابراین ما برای درک مفهوم و مصادیق استحاله فرهنگی لازم است مسئله نفوذ فرهنگی و زمینههای آن را مورد بررسی قرار دهیم.
وی با اشاره به چند زمینه از زمینههای مهم نفوذ و استحاله فرهنگی در جهان اسلام و به ویژه ایران، گفت: مهمترین، پایدارترین و مؤثرترین زمینه نفوذ و سپس استحاله فرهنگی در جهان اسلام، متعلق به جریان استشراق و شرقشناسی است، در حالیکه در عمده محافل آکادمیک ما نگاه به جریان استشراق نگاه منفی نیست و روندها و رویههای جاری در محافل آکادمیک ما به گونهای شکلگرفته که به نحو مقتضی و حداکثری از متون تحقیقات شرقشناسی استفاده میکنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه شرقشناسی در قرون اخیر سه مرحله تاریخی را پشت سر گذاشته است، گفت: یک مرحله از قرن ۱۰ میلادی تا نیمه قرن ۱۷ میلادی، مرحله دوم از نیمه قرن ۱۷ تا نیمه قرن ۲۰ میلادی و مرحله سوم هم از نیمه قرن ۲۰ تا به حال است.
رهدار ابراز کرد: در مرحله اول محوریت مطالعات شرقشناسی با دستگاه پاپ و کلیسا است و بخش مُعظم این دوره مقارن با قرون پایانی قرون وسطی در دنیای غرب میباشد؛ قرن ۱۰ تا ۱۵ میلادی نیمه دوم قرون وسطی است و در این دوره دنیای غرب در مرحله انحطاط و دنیای اسلام، در مرحله نشاط خود بوده است.
وی ادامه داد: در قرن ۱۰ تا ۱۵ میلادی دو اتفاق مهم را در جهان اسلام داریم که یکی جنگهای صلیبی است که از قرن ۱۰ تا ۱۲ میلادی به مدت ۲۰۰ سال و طی ۸ جنگ صورت گرفته و دیگری که نتیجه جنگهای صلیبی است، سرقت و سپس ترجمه آثار علمی مسلمانان به زبانهای مختلف لاتینی است و اوج آن در قرن ۱۳ میلادی است و نتیجه آن انقلاب و اضطراب در حوزه دانشی مخصوصاً حوزه الهیات مسیحی توسط مسلمانان است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: چند اتفاق هم در این دوره در دنیای غرب افتاد، از جمله رنسانس که به تبع آن نهضت اصلاح دینی و پروتستانیسم مسیحی رقم خورد و انقلاب صنعتی و اتفاقات خرد و کلان دیگر مربوط به دنیای غرب اتفاق افتاد.
وی گفت: از منظر مطالعات شرقشناسی آنچه مهم است این است که مطالعات شرقشناسی در این دوره با محوریت کلیسا و پاپ صورت میگیرد و رویکرد آن رویکرد تاریخی است. به این معنا که هر موضوعی از موضوعات شرق و جهان اسلام را که میخواهند مطالعه کنند تاریخ آن را مورد بررسی قرار میدادند، لذا مستشرقین در این دوره تقریباً با احتیاط و دست به عصا حرکت کردند.
رهدار با بیان اینکه وضعیت روحی مستشرقین در این دوره وضعیت انفعال، ترس و احتیاط نسبت به جهان اسلام است، افزود: این دوره در قرون پایانی خود یعنی از قرن ۱۶ و ۱۷ تغییراتی پیدا کرده و آن انفعال، ترس و احتیاط کم کم برطرف میشود و از نیمه قرن ۱۷ تا نیمه قرن ۲۰ فضایی کاملاً متفاوت از فضای نیمه اول را مشاهده میکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با اشاره به دوره دوم دستگاه شرقشناسی از نیمه قرن ۱۷ تا نیمه قرن ۲۰ میلادی، گفت: مدیریت دوره دوم مطالعات شرقشناسی با کلیسا و پاپ نیست؛ بلکه با دستگاه دربار است.
رهدار اضافه کرد: بازیگران اصلی این دوره دیپلماتها، جاسوسها و محققان هستند و رویکرد علمی در این دوره بهرهگیری از دیسیپلینهای موجود در نظام دانشگاهی آن موقع و الانِ اکثرِ جوامع شرقی است؛ به این صورت که رویکرد تاریخی نیست، بلکه از ظرفیت دیگر علوم مانند جامعه شناسی، اقتصاد، مدیریت، سیاست و خود تاریخ هم استفاده میشود.
وی با تأکید بر اینکه در دوره دوم، شرقشناسی تبدیل به متدولوژی میشود و این مهمترین دستاورد مطالعات شرق شناسی در این دوره است، افزود: در این دوره شرقشناسان مؤفق شدند دانشکدههای شرقشناسی در بسیاری از دانشگاههای اروپا تأسیس و شبکهای عمل کنند.
رهدار بیان کرد: اروپائیان در این دوره نسبت به مأموریت خود خودآگاه شدند، تحقیقاتشان همافزا شد، کنگرههای شرق شناسی راهاندازی شد، موسوعهها و دائرة المعارفهای شرقشناسی نوشته شد و حجم بسیار بسیار بالایی از تولیدات علمی در این دوره با رویکرد شرقشناسی صورت گرفت.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: در دوره سوم شرقشناسی یعنی از نیمه دوم قرن ۲۰ به این سو دوباره اتفاقاتی افتاده که آن را از دو دوره قبلی متمایز میکند؛ به گونهای که رویکردهای علمی در این دوره از رویکرد ابتنای صرف به تاریخ و ظرفیتهای مستقل دیسیپلینهای موجود دانشگاهی به سمت بهرهگیری از مولتی دیسیپلینها و رویکردهای میان رشتهای تغییر پیدا کرد.
وی ابراز کرد: به نظر بنده مهمترین اتفاقی که در دوره سوم شرق شناسی افتاد، ظهور مستشرقین شرقی بود و تمام حرفهایی که غربیها در دوره اول و دوم درباره اسلام و عمدتاً علیه اسلام و مسلمانان مطرح میکردند در این دوره از زبان خود شرقیها و مسلمانان گفته میشود و مهمترین بازیگران حوزه مستشرقین، دانشگاهیان ما هستند.
رهدار با بیان اینکه شرقشناسی به ویژه از دوره دوم که تبدیل به متدولوژی شد چند مسئله را به صورت خاص دنبال کرد، افزود: فرقی هم نمیکند مستشرق انگلیسی، فرانسوی، روسی، آمریکایی، اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی و پرتغالی باشد، حتی فرق نمیکند مستشرق در قرن ۱۸، ۱۹ و ۲۰ باشد. فرق نمیکند موضوعی که انتخاب میکند درباره دین، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و مسائل مدنی باشد یا نباشد و حتی فرقی نمیکند قلمرویی که موضوع را تحقیق میکند شرق اسلامی یا غیراسلامی مانند هند و چین باشد.
وی با تأکید بر اینکه تمام این تفاوتها اختلافی در نتایج تحقیقات استراتژیک به ویژه در دور دوم که تبدیل به متدولوژی شده بود ایجاد نمیکرد، افزود: همه تحقیقات شرقشناسی قرار بود چند نکته را به بیانهای مختلف و از طریق تطبیق روی مصادیق مختلف ثابت کند.
رهدار اضافه کرد: اول اینکه شرق عقب مانده است، دوم شرق استبداد زده است، سوم شرق دارای نژاد پست است، چهارم شرق خودش نمیتواند خود را از منجلاب تاریخی فکری که در آن گرفتار شده نجات دهد و پنجمین نکته اینکه غرب همان منجی موعودی است که میتواند شرق را از این وضعیت فلاکت و انحطاط به وضعیت نشاط و پیشرفت برساند.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با تأکید بر اینکه این پنج مسئله، پنج مسئله مشترک همه مطالعات شرقشناسی است، ابراز کرد: وقتی میگویم همه، این کلمه را باید اجتماعی تاریخی فهم کرد؛ به این معنا که در میان هزاران محقق مستشرق ۵ تا، ۱۰ تا، ۲۰ تا و حتی ۵۰ تا محقق مستشرقی که در مسیر تحقیق توانستند استثنائاً خود را از ریلهای از پیش تعیین شده خارج کنند و به نتایجی غیر از نتایجی که شرقشناسی به صورت پیشینی آنها را مطرح کرده بود برسند، وجود داشته است و آدمهایی مانند رنه کنوم، کُربن و آدمهایی از این دست توانستند خود را از سیطره شرقشناسی به مثابه متدولوژی پژوهش خارج کنند و احیاناً حرفهایی بزنند که مطلوب دستگاه معرفتی شرقشناسی نباشد.
وی گفت: نتیجه این شد که شرقشناسی این پنج مسئله را در لابهلای هزاران جلد کتاب، مقاله، پایان نامه و بعدها فیلم و مستند به زبانهای گوناگون در سطوح علمی مختلف ارائه کرده و تمامی این دغدغهها، بخشی از تراز علمی و فکری روی میز دانشگاههای کل جهان اسلام است. یعنی بخشی قابل توجه از معرفتی که امروز در دانشگاههای جهان اسلام تولید میشود مبتنی بر پژوهشهای شرقشناسی است.
رهدار تصریح کرد: شرقشناسی در طی این قرون آن قدر حرفهای شده است که تمام نتایج دروغ خود را به زیباترین شکل در قالبهای کاملاً آکادمیک و علمی ارائه کند، روشهایی را تولید و خلق نماید و بعد هم بر پایه همان روشها نتایج و اهدافی که میخواهد را به جوامع شرقی حقنه کند.
وی گفت: یکی از روشهایی که شرقشناسان به صورت رایج استفاده میکنند روش نسخه شناسی است؛ در این روش تلاش دستگاه شرقشناسی این است که به صورت مستقل و جزیرهای عمده مفاهیم، مؤلفهها، رخدادها، اتفاقات هستی بخش و قوام بخش فرهنگها و تمدنهای شرقی به ویژه اسلامی را به نسخههای باستانی ارجاع دهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داد: مثلاً فرض کنید مستشرقی جهان اسلام را به صورت خاص جهان تشیع را مورد مطالعه قرار میدهد و متوجه میشود که کربلا و مفاهیمی که در ذیل آن خلق شده و در تاریخ بعد از آن استمرار پیدا کرده ظرفیت بسیار بالایی برای ایجاد هویتی متمایز و اسلامی برای شیعیان دارد؛ این هویت اصیل، هم فراگیر، هم وحدتبخش و هم پویاست. این هویت از منظر غرب استعماری خطرناک است و میخواهد آن را استحاله کند؛ بنابراین یک محقق کتابی مینویسد و ادعا میکند که ریشههای الگوی سوگواری شیعیان برای امام حسین (ع) به الگوی باستانی سوگواری ایرانیان در مرگ سیاوش باز میگردد.
وی افزود: برای اثبات چنین مسئله کوچکی شاید چند هزار رفرنس و ارجاع میآورد و مهم نیست که این ارجاعات راست باشد یا دروغ؛ بلکه ساختگی است و قبل از آن آدمهای زیادی اجزا خردتر این مباحث را تبدیل به مقاله، پایان نامه و کتاب کردهاند و شما یک دفعه با کتابی مواجه میشوید که ثابت میکند سوگواری شیعیان ریشه در سوگواری ایرانیان در سوگ سیاوش دارد.
رهدار ابراز کرد: شرقشناس ممکن است به طور مثال مفهوم انتظار را مطالعه کند. او میبیند که انتظار یک مفهوم جهت بخش، پویا و هویت بخش است؛ لذا یک کتاب مینویسد و انتظار را به مفهوم مشابه ساختگی در مسیحیت، یهود و فرهنگها و تمدنهای باستانی بر میگرداند.
وی ادامه داد: شرقشناس میآید به مفهوم شورا، مفهوم بیعت، مفهوم عصمت، مفهوم ولایت و تکتک مفاهیم بنیادینی که تمدن ما را میسازد؛ قوام میبخشد و آنها را با نگارش کتابها جلو میبرد. این کتابها به ظاهر پراکنده است؛ یعنی مفهوم انتظار را یک مستشرق آلمانی کار کرده و مفهوم شهادت را مستشرق انگلیسی کار کرده و فاصله این دو هم ۱۰۰ سال است؛ مفهوم بیعت را مستشرق فرانسوی کار میکند و مفهوم سوگواری را مستشرق ایتالیایی کار میکند و شما گمان میکنید که اینها از سوی نویسندگان کشورهای مختلف هستند و در زمانهای مختلفی در اروپا متولد شده اند و زندگی کردهاند و ظاهراً هیچ ربطی به هم ندارد و اینها را تحقیقات مستقلی میپندارید.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت: درحالیکه وقتی یک نگاه پسینی به دستگاه شرقشناسی میاندازیم متوجه میشویم که اگر تمدن و فرهنگ اسلامی روی ۲۰ مفهوم پایه مانند توحید، نبوت، امامت، زعامت و رهبری، شورا، بیعت، عصمت، شهادت و مفاهیم پایه تمدن اسلامی استوار است تک تک این مفاهیم دارای ریشه باستانی شده و ناخودآگاه این سؤال شکل میگیرد که پس خود اسلام چه چیزی از خود داشته است.
این پژوهشگر حوزوی گفت: این سؤال در ذهن محقق ایجاد میشود که اگر همه مفاهیم پایهای که قرار است تمدن روی آن سوار شود از آن تمدنهای باستانی است، پس خود اسلام چه آورده و نتیجه این میشود که خود اسلام تهی است
رهدار گفت: بعد از این و به تبع آن خرده نظریات دیگر شرقشناسی میآید که اسلام و مشخصاً مذهب خاص پیش برنده آن مانند شیعه، یک مذهب جعلی و ایرانی است و یک مذهب ساخته عبدالله بن صبا و یک موجود خیالی و غیرواقعی در تاریخ است و در ادامه نیز ادعاهای زیادِ تاریخیِ خُردِ دروغِ دیگر مبتنی بر آن کلان پروژه سوار میشود. این روش فیلولوژی است که میآید و از درون تهی میکند.
وی افزود: شاید ۱۰ تا ۱۵ روش کلان، رایج، منتج و مثمر در حوزه تحقیقات شرقشناسی میبینید که از طریق آنها شرق شناسان با لباس و زبان کاملاً علمی و آکادمیک به صورت نرم و ریشهای بنیانهای هویتی مسلمانان را میزنند و برای این کار زحمت میکشند.
رهدار ابراز کرد: دکتر طه حسین مصری کتابی دارد با عنوان «علیٌ و بنوه» که دو جلد است و زندگی نامه حضرت علی(ع) و حسنین(ع) را در آن مطرح کرده، به ظاهر در کمال احترام و حتی در کمال عشق و محبت به حضرت علی(ع) و فرزندانشان پرداخته است.
استادحوزه و دانشگاه اضافه کرد: طه حسین دو جلد کتاب نوشته تا یک چیز را ثابت کند که در بخش مربوط به زندگی امام مجتبی(ع) با این بیان میگوید حسن بن علی(ع) چنان در نزد مردم محبوب بود که به رغم تبلیغات منفی معاویه درباره ایشان مردم از روی اختیار دخترانشان را به ایشان عرضه میکردند و چنان این عرضه زیاد بود که وقتی حسن بن علی(ع) از دنیا رفت، ۲۵۰ همسر داشت؛ تازه این قولی است که طه حسین میپذیرد و اقوالی را دیگر مورخین نقل میکنند که تا دوهزار زن برای امام مجتبی(ع) نوشتهاند و همه هم به زبان احترام و علمی و پر رفرنس و نتیجه اینکه حسن بن علی(ع) زن باره است و این را به صورت نرم بیان میکند.
وی با بیان اینکه استحاله فرهنگی توسط دستگاه شرقشناسی به شیوههای مختلف صورت گرفته است، افزود: برای اینکه نتیجه این کار را در مصادیق امروزه آن بتوانیم فهم کنیم پیشنهاد میشود کتاب «کنترل فرهنگ» ادوارد برمن را مطالعه کنید؛ یک آمریکایی که حدود ۲۰ سال ناظر عامل سه شرکت فراملیتی بزرگ هنری «فورد»، «کارینگی» و «راک فلر» بوده است. بعد میفهمیم که شرکتهایی این چنینی چرا باید بیایند در شرق دانشگاه بزنند و چه اهدافی را از این کار دنبال میکنند و با چه شیوههایی استاد تربیت مینمایند.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت: امروز حرفهای مستشرقین در دانشگاههای ما از زبان مستشرقین شرقی به بچههای ما تعلیم میشود و وقتی به اساتیدی که این حرفها را میزنند و این نقش را ایفا میکنند این مطلب را تذکر میدهیم که شما در عمق فرهنگی تمدنی ما پیادهنظام غرب شدهاید، ناراحت میشوند و میگویند ما انقلاب کردیم، من رزمنده و جانباز هستم، من بچه شهید هستم و همه را هم راست میگوید که ما انقلاب را دوست داریم و خائن نیستیم.
وی ادامه داد: میشل فوکو در چند کتابش به تفصیل و هنرمندانه نشان داده که استعمار در دوره جدید چگونه مبانی خود را در لایهها و سطوح مختلف علم و به نام علم انتشار میدهد و کاری میکند که شما به نام انقلاب و انقلابیگری امتداد غرب میشوی و به نام دفاع از علم حرفهای مستشرقین را تکرار میکنید.
رهدار تصریح کرد: اگر نهادهای علمی از جمله دانشگاه و حوزه ما نتوانند تقریری جامع، درست و مؤثر از نقشه پنهان و پشت پرده جریان شرقشناسی ارائه کنند به گونهای که خوانندگان کتابهای مستشرقین بتوانند بر نقشههای پنهانی سوار شوند، تلاشهایی که ما به صورت خرد در نقد غرب انجام میدهیم راه به جایی نخواهد برد.
وی افزود: پروژه اساسی مهم و کلیدی نهضت تولید علم، جنبش نرمافزاری، نهضت تحول علوم انسانی و اسلامی کردن دانش در کشور ما و البته در دیگر کشورهای اسلامی که در دهههای اخیر شکلگرفته و لنگ لنگان جلو آمده، مهمترین مأموریتش باید کنار زدن دستگاه شرقشناسی در حوزه علم و معرفت باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با تأکید بر اینکه دستگاه شرق شناسی یکی از بسترهای نرم، علمی و در عین حال مؤثر و پایدار نفوذ و استحاله فرهنگی است، افزود: امام خمینی(ره) فرمودند: «ما ممکن است و امیدواریم روزی از دست آمریکا، انگلیس و استکبار جهانی نجات پیدا کنیم؛ اما به زودی امیدی نداریم که از دست دست پروردههای دانشگاههای غربی نجات پیدا کنیم» دانشگاههای ما امروز به نحو حداکثری نتایج تحقیقات شرقشناسان را تکرار میکنند و آن را به بچههای ما میگویند و بچههای ما بعدها آنچه را خواندهاند میتوانند بازگو کنند نه آنچه را که نخواندهاند.
وی افزود: دستگاه شرقشناسی یک پیاده نظام خارج از فضای نهاد علم هم برای خود جور کرده که ما به عنوان جریان روشنفکری آن را میشناسیم؛ این جریان در واقع لشکر پیاده نظام دستگاه شرقشناسی در جهان اسلام و از جمله در ایران است و دائماً همان مبانی، حرفها، تئوریها و روشها را نقل میکند و تحلیل میگذارد و نتیجهگیری میکند و غالباً هم دفاع میکند.
رهدار با بیان اینکه جریان روشنفکری کشور به نقد غرب نمیرود، افزود: نتایجی که امروز در منطقه میبینید که در یکی از مراحل اوج ددمنشی رژیم اشغالگر و کودک کش اسرائیل هستیم، جریان روشنفکری کوچکترین موضعگیری در قبال این اتفاقات ندارد؛ زیرا خوب میداند که این رژیم توسط فرهنگی پشتیبانی میشود که در تمام عمرش از آن فرهنگ دفاع کرده و بر پایه مبانی آن فرهنگ نفس کشیده و افق خود را تنظیم کرده و دیگران را دعوت به آن نموده است.
وی تصریح کرد: ما یک نهادی داریم به نام نهاد علم که محتوا، ساختار و قالب خود را از تحقیقات شرقشناسی گرفته و این تحقیقات به رغم ظاهر علمی که دارد، جهتدار است و این نهاد علم، آدمهای زیادی را پرورانده و اعتبار اجتماعی برای این نهاد و آدمها درست کرده و میدانهای عملیاتی برای فارغ التحصیلان این نهاد درست کرده به گونهای که بخش معظم مناصب مهم کشورهای جهان اسلام اعم از مناصب حکومتی و غیرحکومتی به دست فارغ التحصیلان همین دانشگاهها است؛ لذا میدان عملیات گسترده و به تعبیری ضمانت اجرا برای بکارگیری بازیگران خود درست کرده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) افزود: جریان شرقشناسی یک جریان اجتماعی و مدنی هم در عرض دانشگاهها و نه ضرورتاً برآمده از همین نهاد علم درست کرده به نام جریان روشنفکری که به کمک هم پروژه نفوذ و سپس استحاله فرهنگی را در جهان اسلام رقم میزنند.
وی افزود: اگر اهل دانش و علم ما چه آنهایی که در حوزههای علمیه درس میخوانند و چه افرادی که در دانشگاهها مشغول به تحصیل هستند نتوانند یک نسبت عالمانه و آگاهانه نسبت به دستگاه شرقشناسی برقرار کنند به گونهای که تمامی میراث دستگاه شرقشناسی را از ساحت فکری و عملی خود دور بریزند تمام اقداماتی که در لایههای روییتر انجام میدهیم، در نهایت هیچ نتیجهای برای ما نخواهد داشت.
رهدار تأکید کرد: به هر میزانی که محبت غرب و اصالت اندیشههای غرب در دل ما باشد به همان میزان ظرفیت ما را برای کمک کردن به اسلام و فرهنگ و بوم و تاریخ و آینده مان از ما سلب میکند.غربیها آن قدر آدمهای بخشندهای نیستند که بگویند خیالتان راحت ما برای آینده روشن و زندگی بهتر و رفع مشکلات شما به جای شما فکر میکنیم و سخاوتمندانه این فکر را به شما عرضه میکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه دانش غرب آن روی سکه خوی استعماری و استکباری غرب است، افزود: خیلی اوقات با همکاران دانشگاهی خود این حرفها را میزنیم و آنها به ما ساده اندیشانه میگویند ما طیف استکباری و استعماری غرب را قبول نداریم و از آن دفاع نمیکنیم؛ ولی رویه دانشی و کارشناسی غرب چیز متفاوتی است.
وی گفت: یکی از روشنفکران ما به نام عبدالهادی حائری کتابی دارد با عنوان «نخستین رویارویی ایرانیان با دو رویه بورژوازی و کارشناسی تمدن غرب» که میگوید غرب یک رویه استعماری دارد که ما نفیاش میکنیم و یک رویه دانشی و کارشناسی دارد که آن را قبول داریم و آن را نفی نمیکنیم. غافل از اینکه تمام قدرت جریان استکبار و استعمار غربی به پشتوانه همین دانشهایی است که تولید کرده و از طریق همان لایه قدرت نرم، لایه سخت خود را پاسداری مینماید.
رهدار با تأکید بر اینکه مگر میشود اجزای یک تمدن بی ربط به همدیگر باشد، گفت: یکی از ویژگیهای همه تمدنها انسجام درونی است؛ به این معنا که فلسفه تمدن باید سیاست آن را پشتیبانی کند، سیاست آن اقتصادش را و اقتصاد قدرت نظامیاش را و قدرت نظامی تکنولوژی آن تمدن را پشتیبانی نماید؛ اجزا یک تمدن به نحو شبکهای و همافزا همدیگر را پشتیبانی میکنند؛ این چه حرفی است که ما بگوییم خوی استکباری و استعماری غرب را نفی میکنیم، ولی لایههای دانشی و کارشناسی غرب را میپذیریم.
وی با بیان اینکه پذیرش دانش غرب کلاه گشادی است که غرب به نام علم بر سر همه جوامع شرقی و از جمله ملتهای مسلمان کشیده است، افزود: ما داریم شاگردی استادان غربی را میکنیم و گمان میکنیم اگر هابرماس، فوکو، کانت، دکارت، هگل و اسپینوزا را بخوانیم و پایان نامههایی در نقد آنها بنویسیم کار خود را انجام داده ایم.
این پژوهشگر حوزوی با اشاره به اینکه هریک از نظریات غربی را وقتی شروع به نقد زدن میکنیم باید تردید نکنیم که قبل از ما دهها نفر دیگر در خود دنیای غرب آنها را نقد زدهاند، گفت: وجود ایسمهای متفاوت در غرب دلیل بر این است که خود آنها همدیگر را نقد کردهاند. هر ایسم لاحق در نقد ایسمهای سابق ظهور کرده وگرنه اگر قرار نبود آنها را نقد بزنند ایسمهای جدید متولد نمیشد. پس گمان نکنیم رویکرد خرده نقدهایی که ما در پایان نامهها و کتاب هایمان به بخشی از ایسمهای غربی داریم آن پروژه و رسالت ما را برای گذار از هیمنه دانشی و شبکه دانشی غرب تأمین میکند.
وی با بیان اینکه هر بخشی از هر ایسم غربی در وجود ما قرار گرفت راه را برای ابداعات و خلاقیتهای بومی و فرهنگی میبندد، افزود: مادامی که ما نسبت به میراث دشمن در عمق فرهنگی خودمان خودآگاه نشویم و مادامی که نتوانیم زبالههای فکری غربی را از صحنه فرهنگمان دور بریزیم، حتی وقتی اراده کنیم میراث خودمان را هم بفهمیم، نمیتوانیم.
رهدار در پایان ابراز کرد: ما با عینک تحقیقات شرقشناسی داریم اصیلترین مفاهیم فرهنگ خودمان را فهم میکنیم که نشدنی است؛ اگر ما عینکی با شیشه سبزرنگ به چشمان خود بزنیم حتی اشیای آبی را هم سبز خواهیم دید؛ هر چیزی که جلوی ما باشد به رنگ شیشهای که به چشم خود زده ایم خواهیم دید، بنابراین اگر عینک علمی ما را شرقشناسان به چشم ما بزنند، قرآن و اسلام را هم از منظر شرقشناسان مطالعه خواهیم کرد.
انتهای پیام