دوست دارم «قاسم» بدون پسوند و پیشوند باشم + فیلم
کد خبر: 4191499
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۵:۲۰
مروری بر خاطرات حاج قاسم در گفت‌وگوی ایکنا با نرجس سلیمانی

دوست دارم «قاسم» بدون پسوند و پیشوند باشم + فیلم

نخستین باری است که این جمله را اعتراف می‌کنم، هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم. هرگز از مدرّج شدن خوشم نمی‌آمد. من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن پاسدار شهید برمی‌خاست بر هر منصبی ترجیح می‌دهم. من دوست داشتم و دارم «قاسم» بدون پسوند و پیشوند باشم لذا وصیت کردم روی مزارم بنویسند «سرباز قاسم». این عبارت بخشی از دست‌نوشته‌های سردار سلیمانی در پاسخ به احساس دلتنگی فرزندانش است که نرجس سلیمانی برایمان بازگو کرد.

حاج قاسم سلیمانی

وقتی نامی بزرگ در کنار نام توست، تمام اعمال، رفتار و منشت با بزرگی آن نام سنجیده می‌شود. حال اگر صاحب آن نام، ایثارگرانه، خالصانه و با تمام وجود برای دین، ایمان، وطن و مردم تلاش و در نهایت به شهادت رسیده باشد و مردم در مراسم وداع با او شاهکاری با بوی خوشِ پاسداشت را خلق کرده باشند و در این خلق، جهانی را متحیر کرده باشند و اینک بر کرسی مسئولیتی در قبال مردم نشسته باشی، سنگینی مسئولیت همراهی با آن نام بیشتر می‌شود.

چهار سال گذشت از آن شبی که تا صبح دنیای بسیاری از افراد دگرگون شد؛ پدری در نهایت به آرزوی بزرگ خود، که سال‌های سال در کوه‌‌ها، دشت‌ها و میدان‌های نبرد ایران، عراق،‌ سوریه و لبنان به دنبال آن می‌گشت رسید و شهید شد. سختی از دست دادن پدر در کنار سختی مضاعف نوع شهادت و مواجهه با اندوه عمیق ملتی که چشمشان به خانواده سردار حاج قاسم سلیمانی بود را خانواده این شهید بزرگوار عمیقاً درک کردند ولی همراهی ملت با این داغ سنگین دلگرمی عظیمی برای خانواده ایشان بود.

برای عموم مردم این مسئله جای کنجکاوی و سؤال دارد که دختر سردار سلیمانی بودن چگونه است؟ او در خانه چگونه پدری بود؟ چطور فرزندان خود را تربیت کرد؟ دغدغه‌هایی که از آنها سخن می‌گفت چه مسائلی بود و حالا که نیست چطور خانواده با نبود ایشان و مسئولیت بزرگ حفظ یاد و نام ایشان مواجه شده‌اند.

ایکنا به مناسبت چهارمین سالروز شهادت سردار سلیمانی با دختر بزرگ ایشان نرجس سلیمانی که اکنون عضو شورای شهر تهران است به گفت‌وگو نشسته است و حول مباحثی که شاید پرسش بسیاری از علاقه‌مندان به این سردار باشد به طرح پرسش پرداخت. در ادامه این مصاحبه را با هم می‌‌خوانیم و می‌بینیم.

ایکنا ـ  به عنوان فرزند شهید حاج قاسم سلیمانی، او را از دو قاب پدر و پاسدار وطن، چگونه ترسیم می‌کنید؟

در این چند سال درباره برخی از جنبه‌های متفاوت حاج قاسم در حوزه نظامی صحبت شده است. به واقع می‌گویم مقام معظم رهبری، حاج قاسم را بهتر از دختر بزرگ‌ ایشان می‌شناسند که چند روز پس از شهادت سردار سلیمانی در وصف اقدامات ایشان عنوان «مکتب حاج قاسم» را به کار بردند؛ به این دلیل که شخصیت حاج قاسم ابعاد مختلفی دارد و این ابعاد نیز دست نیافتنی نیست.

حاج قاسم آدم ایرانی بود، عین تمام شهروندان این شهر و هموطنان ایرانی. ایشان در یک روستای کوچک و دورافتاده از نقطه کویری متولد شد. در 13 سالگی به شهر کرمان آمد و در آنجا مشغول به کار شد و در زمانی که احساس کرد، وطن به او نیاز دارد، هنگامی که 19 سال داشت، وارد مرحله دفاع شد و مسیرش را به سمت تعالی ادامه داد و همزمان که مسیرش را پیش می‌برد و مسئولیت‌هایش بیشتر می‌شد، روح خود را نیز پرورش می‌داد.

او ابعاد شخصیتی مختلفی داشت، یکی از ویژگی شخصیت‌های حاج قاسم که در ایشان بسیار قدرت و نِمود داشت، «محبت» ایشان بود. ما معمولا دفترچه‌هایی داشتیم که وقتی سردار به سفر می‌رفتند، این دفتر را از یکی از فرزندان دریافت می‌کردند و احساس و احوال خود را مانند درد دل پدرانه، برای ما می‌نوشتند.

در بخشی از دست‌نوشته‌های ایشان، سردار در پاسخ به احساس دلتنگی اینگونه نوشتند «آیا این آخرین سفر من است یا تقدیر چیز دیگری است که هرچه باشد به رضایش راضیم.... من هرکسی را در این عالم دیدم، راهی را برای خود انتخاب کرد. یکی علم آموختن و دیگری علم‌آموزی را، یکی تاجر شده و دیگری زارع شده. من فکر کردم چه کار باید انجام دهم. طول سفر زندگی‌ام را بررسی کردم. اینکه هدفم، مقصدم چیست؟ و اینکه من چه راهی را انتخاب کنم. من راه خدا را انتخاب کرده‌ام. نخستین باری است که این جمله را اعتراف می‌کنم، هرگز نمی‌خواستم نظامی شوم. هرگز از مدرّج شدن خوشم نمی‌آمد. من کلمه زیبای قاسم را که از دهان پاک آن پاسدار شهید برمی‌خاست بر هر منصبی ترجیح می‌دهم. من دوست داشتم و دارم «قاسم» بدون پسوند و پیشوند باشم لذا وصیت کردم روی مزارم بنویسند «سرباز قاسم»».

وجه محبت و مهربانی حاج قاسم جزو خصوصیت و خصلت‌های تأثیرگذار ایشان بود. این نگاه لطیف است؛ این همان محبتی است که می‌توان فهمید محبت پدرانه ایشان چگونه بوده است. حاج قاسم حتی در بخشی دیگر از این نامه درباره علت ورودشان به جهاد می‌گوید «من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌ به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می‌جنگم.»

من همه اینها را محبت‌های پدرانه می‌بینم، نگاهی که منشأ آن جز محبت‌های پدرانه نیست. ایشان در دفاع از مظلوم خواسته تا بجنگد و برایشان نیز تفاوت نداشت که شیعه باشد یا نه؛ چراکه بارها به فرزندانشان گفتند «من برای آزادی انسانی می‌جنگم»؛ این ارزش بالایی دارد. برای من به عنوان دختر حاج قاسم، داشتن پدری که فقط به حفظ امنیت خانه و خانواده خود نمی‌اندیشد بلکه در اندیشه تمام فرزندان این سرزمین بود، افتخار بزرگی محسوب می‌شود.

ایکنا ـ فرزند حاج قاسم بودن، چگونه است و چه مسئولیت‌هایی را بر دوش آن فرزند می‌گذارد؟

این رابطه افتخاری بزرگ است؛ البته این افتخار مسئولیت‌های سنگینی در پی دارد. قطعاً توقعی که از دختر حاج قاسم وجود دارد، با توقعی که از دختر من و سایر نزدیکان من می‌رود، متفاوت است و همین امر مسئولیت و وظیفه مرا سنگین‌تر می‌کند. کسی که در مکتب چنین انسانی زندگی کرده است و او را از نزدیک دیده است، باید رفتار منش او حداقل شبیه به آن فرد باشد.

ایشان با مردم سفر می‌کردند و معمولاً هم وقتشان تنگ بود و برای دو سه روز بود ـ شاید یکی از بزرگترین حسرت‌های زندگی ایشان، این بود که چرا آن لحظه‌ای که پدر و مادرشان دنیا را ترک کردند در کنارشان نبودند  ـ هنگامی که به کرمان می‌رفتیم، جمعیتی همیشه منتظر ایشان بودند. روزی خودشان برای ما تعریف می‌کردند «خیلی خسته بودم و از سفر کاری برگشته بودم. روز شلوغی در روستا داشتم، به پدرم گِلایه کردم که خیلی خسته‌ام! پدرم گفت: خدا را شکر کن که خداوند لطفی کرده است تا گره‌ای را باز کنی و جواب مردم را بدهی». 

ایکنا ـ کدام یک از جنبه‌های شخصیتی سردار شهید، کمتر به مردم معرفی شده است و نیازمند پرداخت بیشتر است؟

حاج قاسم یک مکتب بود. سبک زندگی ایشان، ابعاد فراوانی داشت که باید به آن ورود کرد. موضوعی که بارها مطرح شده و همه آن را می‌دانند و مسئولان امر در بحث فرهنگی و اجتماعی باید به این موضوع، توجه کنند، اخلاص ایشان است؛ همانطور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند: «یکی از مهمترین ویژگی‌های حاج قاسم، اخلاص است». اخلاص صرفاً یک واژه‌ نیست.

اخلاص یک منش، روش، سیر سلوک، گفتمان و رفتار است؛ وقتی وارد این مسیر شویم، بخش‌های مختلفی را دربرمی‌گیرد که اگر به آن، سطحی نگاه کنیم فقط از ظاهر آن عبور خواهیم کرد و اخلاص در ظاهر صرفاً به معنای آدم خوب و دوست‌داشتنی است. اما اگر به عمق اخلاص پی ببریم، با دنیایی از واژگان و تعاریف روبرو خواهیم شد و می‌توان دریافت کنیم که اخلاص در مردم‌داری، انجام کارهای معمولی و سایر موضوعات متنوع است. بخش‌های آموزشی ما باید در حوزه شناخت مکتب شهید سلیمانی و شناساندن آن به جامعه، فعالیت‌های هدفمند انجام دهند. اگر مطرح می‌شود «حاج قاسم، انسان مخلصی بود» یعنی چه؟ یا اینکه می‌گویند «مردم حاج قاسم را دوست داشتند»، باید تبیین شود که چرا مردم ایشان را دوست داشتند.

گاهی مردم به دلیل طیف‌های مختلفی که هستند بخش‌هایی از ابعاد شهید سلیمانی را درک می‌کنند؛ مثلا برخی ایشان را فرمانده نظامی قدرتمند و استراتژیست نظامی و صاحب‌نظر در دنیا می‌دانند. دسته‌ای از مردم نیز او را یک انسان خادم، فاضل، ثابت‌قدم و ساده می‌دانند. هنگامی که از ایشان صحبت می‌کنیم دسته‌های مختلف از موضوعات گوناگون به ذهن می‌رسد که گمان می‌کنیم اگر درباره‌ آن صحبت نکنیم، حق مطلب را ادا نکرده‌ایم. فکر می‌کنم اخلاص یکی از مسائلی است که نیاز است به تبیین آن پرداخته شود. 

به زبان ساده بگویم عکسی را نمی‌توان از ایشان پیدا کرد که در کنار فردی به گونه‌ای ایستاده باشد که احساس شود یک سر و گردن از  آن فرد بالاتر است. مردم اینها را می‌بینند. حاج قاسم به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت و تا به انجامش نمی‌رساند، کوتاه نمی‌آمد، حرف‌هایش را عمل می‌کرد و اهل تبلیغ نبود و سعی می‌کرد تا از آن توانایی که خداوند به او محبت و لطف کرده است به بهترین نحو استفاده کند؛ به نظرم این نمونه جنبه‌ای از اخلاص او بود. 

ایکنا ـ شما در مصاحبه‌ای گفته بودید «در یک لحظه، سردار شخصیت‌های مختلفی نظیر دوست، پدر، همراه، مشاوره، همنشین را در کنار فرزندان و نوه‌هایش ایفا می‌کرد»، لطفا در این باره توضیح دهید. 

حاج قاسم جزو آن دسته از آدم‌‌هایی بود که همراه با اینکه مسئولیتش رشد می‌‌کرد، شخصیتش نیز رشد می‌یافت. برای همین می‌‌توانم بگویم در سه، چهار سال منتهی به شهادت ایشان، سردار به اندازه‌‌ای به نفس‌ خود امیر و مسلط بودند که به سختی می‌‌توانستیم ایشان را از حالت و آرامشی که دارند، خارج کنیم.

برای تقریب ذهن اینگونه ترسیم می‌کنم؛ چینی‌ها دو گوی فلزی برای تمدد اعصاب دارند؛ این گوی‌‌ها را در کف دست می‌‌چرخانند به گونه‌‌ای که به هم اصابت نکند. نفس حاج قاسم در دست ایشان عین همان گوی‌‌های چرخان بود. ایشان می‌‌توانست رفتار و منش خود را کنترل کند همزمانی که با تلفن درباره موضوع مهم کاری صحبت می‌‌کنند و اینکه نگاهش را هم نسبت به خردسال و بچه‌ای که در آنجا حضور دارد ولو اینکه سر و صدا می‌‌کند، کنترل کنند. ایشان کاملاً مدیریت احساسات، رفتار و نفس خود را در دست داشت و نفس‌ خود را تربیت می‌کرد.

حاج قاسم سلیمانیحاج قاسم سلیمانی

شهادت بزرگترین آرزوی سردار بود و مادام آن را از خداوند درخواست می‌‌کرد. ایشان در مقام تعالی به مرتبه‌ای رسیده بود که نوع شهادت خود را نیز از حضرت حق درخواست کرده بود و خداوند نیز آن را اجابت کرد و نهایتاً همانطور که او می‌‌خواست به شهادت رسید. ایشان در مناجات‌های خود از خدا خواسته بودند «خداوندا وجودم را آنچنان بسوزانم که از آن جز دودی باقی نماند»؛ برای حاج قاسم، عیناً همان خواسته اجابت شد که به نظرم بهترین رستگاری و عاقبت بخیری است.

ایکنا ـ مهمترین نصیحت سردار به فرزندانشان چه بود؟

جدا از توصیه به نماز اول وقت و انس با قرآن و قرائت چند آیه در طول روز و تأکید بر تأثیرات وضعی آن بر بحث ولایت‌ فقیه، تأکید داشتند. مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی به سردار توصیه کرده بودند که به سایرین نیز توصیه کنند «حلال خدا را حلال بدانید و حرام خدا را حرام بدانید». این کار ساده‌ای نیست. شاید بگویند ایشان که در میدان نبرد بودند و چه حلال و حرامی قرار است، رخ دهد. نمونه‌‌ای را مثال می‌زنم؛ سردار در منطقه‌‌ای علیه داعش وارد جنگ شده بود؛ پس از عملیات به خانه بازگشتند، اعضای خانواده جمع بودند. حاج قاسم گفتند «بنده خدایی ممکن است به خانه زنگ بزند که عرب زبان است، احترام کنید.» ما تعجب کردیم، ایشان توضیح دادند «در یکی از این عملیات‌ها چون خانه به خانه بود، در یکی از خانه‌‌هایی که تخلیه شده بود، مجبور به سنگر بودیم، در آن خانه نماز خواندم برای صاحب‌خانه بر دیواری نوشتم این شماره منزل من است. اگر چیزی در اینجا تخریب شده، زنگ بزنید، من جبران می‌‌کنم». پس حلال خدا در هر جایی حلال خدا و حرام خدا در هر جایی حرام خداست.

ایکنا ـ مهمترین توصیه شغلی سردار که سعی به اهتمام آن دارید، چیست؟

مردم‌‌داری و توجه به در نظر گرفتن حلال و حرام خدا.

ایکنا ـ بزرگترین دغدغه اجتماعی حاج قاسم سلیمانی چه بود؟ 

حفظ وحدت در جامعه، همراهی، همزبانی و همبستگی در جامعه همواره مدنظر ایشان بود. وحدت یک کلمه مهم است. اگر به وحدت خدشه وارد شود، به تمامیت ارضی خدشه وارد می‌شود. ایشان همیشه نگران بودند موضوعی به وحدت در جامعه آسیب نرساند.

ایکنا ـ وطن از نگاه سردار چگونه تعریف می‌شد و بزرگترین آرزوی سردار برای ایران چه بود؟

اولین نشانه‌های علاقه ایشان به وطن همان حضور در جبهه‌های جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس در سن جوانی و 19 سالگی بود. زمانی که سیل در خوزستان اتفاق افتاد، سردار که برای رسیدگی به وضعیت سیل‌زدگان به خوزستان سفر کرده بودند، گفتند: «جوانانی که اشتیاق زیادی برای اعزام به سوریه و دفاع از حرم دارند، بهتر است به خوزستان بیایند. کمک‌رسانی به حادثه‌دیدگان در سیل خوزستان مانند دفاع از حرم است».

ایشان سال‌ها فرماندهی جنوب شرق را برعهده داشتند. حاج قاسم که روستازاده بودند و طعم محرومیت را چشیده بوده، می‌دانستند بسیاری از آسیب‌ها و مسائل به دلیل محرومیت‌ها و نداشتن شغل و امکانات مناسب است. در جنوب شرق کرمان و سیستان و بلوچستان محرومیت‌های زیادی وجود دارد. ایشان آسیب‌شناسی می‌کردند و در روستایی که درگیر اشرار بودند، ضمن پاکسازی، مشکل آن روستا را بررسی و برای رفع آن تلاش می‌کردند. مثلا اگر لازم بود در بحث کشاوری کمک می‌کردند و یا اگر نیازمند چاه آب بودند، تدابیر لازم را به کار می‌بستند تا مردم روستا به حوزه قاچاق و مسائل این چنینی وارد نشوند. به خاطر دارم یکبار اهالی روستا حتی اسم روستایشان را نیز به دلیل محبت و مهربانی سردار، قاسم‌آباد گذاشتند.

این موضوعات وظیفه مرا سنگین‌تر می‌کند و امیدوارم بتوانم درحد توان و امکانات اندکم، پذیرای آنها باشم. 

ایکنا ـ پیش‌تر گفته‌اید «سیر تعالی بابا 40 سال بود، از قاسم شروع شد و با رسیدن به حاج قاسم تمام شد». چگونه باید این سیر تعالی حاج قاسم و حقیقت منش ایشان را به نسل جوان منتقل کنیم؟

حاج قاسم در همین دوره بود، با همین مردم محشور بود و در بین مردم بود. ایشان هیچ‌گاه خود را از مردم جدا نکرد بنابراین خیلی هم دست‌‌نیافتنی نیست. با وجود اینکه شخصیت بزرگی دارد اما بسیار دست‌یافتنی است. یکی از موضوعاتی که شخصیت ایشان را شکل داده است، نشست و برخاست با آدم‌های تأثیرگذار بود؛ چون مؤانست ایشان با شهدا بود.

حاج‌ قاسم مثل سیمرغی است که مرغان آن شهدا هستند. همه این شهدا جمع شدند تا این سیمرغ را ایجاد کنند. تک‌تک شهدا وجود ایشان را تشکیل داده‌اند. هر کدام از این شهدا، سیر و سلوک و مکتبی دارند که قطعا مطالعه وصیت‌نامه و زندگی‌نامه آنها برای شناخت شخصیت حاج قاسم کمک‌کننده است حتی اگر نخواهیم کتاب دست نوشته‌های حاج قاسم؛ «از چیزی نمی‌ترسیدم» یا سایر کتاب‌های مشابه را در این زمینه بخوانیم. 

همچنین درباره مسائل فرهنگی و آموزشی وظیفه مهمی برعهده نظام آموزش و پرورش برای معرفی بخش‌های مختلف و ابعاد شخصیتی همه انسان‌های بزرگی که در زمان ما زیست کرده‌اند و از افتخارات کشور ما هستند، وجود دارد که حاج قاسم نیز یکی از آنهاست.

حاج قاسم سلیمانی

ایکنا ـ درباره تندیس حاج قاسم که پشت میز کارتان قرار داده‌اید، بگویید. 

تندیس متعلق به کار مردمی و دلی است. این تندیس و سایر مواردی که مردم لطف می‌کنند به دست ما می‌رسانند، در موزه شهید سلیمانی به نام خود هنرمندان و در راستای تقویت فعالیت‌های مردمی، قرار داده می‌شود.

ایکنا ـ مکان موزه شهید سلیمانی در تهران در نظر گرفته شده است یا کرمان؟

چند نقطه در نظر گرفته شده است اما هنوز به جمع‌بندی نرسیدیم که پس از تصمیم نهایی قطعاً درباره آن صحبت خواهد شد.  

ایکنا ـ سخن پایانی.

شاید یکی از کارهایی که دلشان می‌‌خواست انجام دهند مربوط به بازسازی قبرستان بقیع و مزار ائمه اطهار(ع) بود؛ آرزو داشتند که کاش می‌توانستند برای بازسازی قبرستان بقیع کاری انجام دهند.

جان‌فشانی حاصل آمد از نماز / با تو می‌گویم بدانی چند راز

اول از تقوی است باشی دادگر / بحث علم است و به دانش‌ها نیاز 

دوم از اخلاص بایست آختن/ جان به سختی در نیاز  و در گداز

سومین مطلب که اینجا صادق است/ خوردن خشم است در گاه نیاز 

چار آید در نظر دوری ز بخل / زآن گذشتی از نشیبی در فراز 

حال، پنجم روح صیقل دادن است/ تا که فتح آید ز سمت کارساز 

گام شش را گر بخواهی مشکل است/ ترک دنیا و جمال دولت و زلف ایاز 

خوان هفتم را طهارت لازم است/ تا بگردی ذبح در پیش حقیقت نه مجاز

زین گذشتی قطره‌ای دریا شدی / حال، خود ایثار کردی نو شدی و عشقباز

گفت‌وگو از سمیرا انصاری

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
سعيد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۲/۱۰/۱۴ - ۲۲:۲۷
0
0
شادي روح شهدا حادثه تروريستي كرمان صلوات
captcha