به گزارش خبرنگار ایکنا، وبینار بینالمللی «جهانی شدن مقاومت؛ دستاورد مکتب سلیمانی» به میزبانی ایکنا و به شکل حضوری و برخط، دوشنبه، 18 دی ماه در محل استودیو مبین این خبرگزاری برگزار شد.
سردار حسن رستگارپناه، رئیس مرکز مطالعات اطلاعات و امنیت دانشگاه امام حسین(ع) در این وبینار به پرسشهایی پیرامون نقش شهید سلیمانی در جهان شدن مقاومت پاسخ داد.
متن کامل این گفتوگو به شرح ذیل است:
مجری: چه اقداماتی از طرف شهید سلیمانی منجر به این شد تا جبهه مقاومت در حال حاضر به عنوان یک قدرت منطقهای و بینالمللی ظهور و بروز پیدا کند؟
در ابتدا برای شهدای کرمان که در اصل مورد کینه دشمنان قسمخورده اسلام قرار گرفتند، عرض تسلیت دارم.
برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید بگویم انقلاب اسلامی، تحول عظیمی را به وجود آورد و آن تحول این بود که مسلمانان باید هویت خودشان را بازیابند؛ در این راستا امام راحل به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی ایده و اندیشه بلندی را در رابطه با تسری فرهنگ اسلام و انقلاب اسلامی به دیگر نقاط جهان داشتند. دشمنان ما در ابتدای پیروزی انقلاب فکر میکردند ما قصد اقدامات مسلحانه داریم و میخواهیم با زور و قدرت سلاح در میان مسلمین و آزادیخواهان اثرگذار باشیم.
از آنجا که تا قبل از انقلاب اسلامی حرکتهایی وجود داشتند و برخی جریانات دم از انقلاب و مبارزه با استکبار و از این دست شعارها میدادند اما انقلاب اسلامی هویت این حرکت و جریانات را تغییر داد؛ هویت این حرکت آن بود که ما حول وحدت مبتنی بر قرآن و رسول گرامی اسلام جمع شویم و برای پیاده کردن این تئوری که اسلام قادر است بر جمعیتها حاکمیت داشته باشد و میتواند مدیریت اجتماعی کند تلاش کنیم. در اصل انقلاب اسلامی و اندیشه امام راحل این بود که اینها را به اثبات برسانند.
پیش از انقلاب اسلامی دین را افیون تودهها میدانستند و یا اینکه جریان راست میگفت دین از سیاست جداست ولی امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی به اثبات رساندند میتوان حاکمیت دینی و مردمسالاری دینی را در جامعه مبتنی بر احکام الهی و دستورات خدای متعال برپا کرد.
از همان روز اول مقابله با ما شروع شد و امام راحل در بیانیهها و صحبتهایشان این آرزو را بیان کردند که ما روزی را خواهیم دید که پرچم پرافتخار «لا اِلهَ اِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» بر قلل رفیع کرامت و عزت انسانیت به اهتزاز در خواهد آمد و این ایده اولیه بود. وقتی استکبار جهانی و صهیونیسم جهانی مشاهده کردند این مسیر آنها را به نابودی خواهد کشاند، از همان روز اول مخالفتهایشان را با انقلاب اسلامی آغاز کردند و در این راستا مهرههای تربیتیافته خودشان را در داخل کشور ایران فعال ساختند و به مقابله با انقلاب اسلامی پرداختند که جریان چپ یکی از آنهاست ولی در دو سال اول انقلاب طوری حرکت کردیم که تمام این موانع را پشت سر گذاشتیم.
بعد از اینکه دشمن از این حرکت ناامید شد، خیمهشببازی دیگری را آغاز کرد و رژیم بعثی عراق را علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تحریک کرد و برای اینکه انقلاب را از درون محصور و تضعیف کند رژیم صدام را تجهیز کرد. در جنگ تحمیلی هشت ساله هرچه توانستند با پشتوانه سلاح و تحریمهای اقتصادی انجام دادند ولی به نتیجهای نرسیدند.
پس از اینکه قطعنامه 598 مورد پذیرش قرار گرفت، قضیه تغییر کرد و علیرغم تمام فعالیتهای رسانهای که داشتند تا اجازه ندهند گفتمان انقلاب اسلامی به بیرون مرزها راه یابد این گفتمان ناخودآگاه به بیرون مرزها گسترش یافت. چون این گفتمان مبتنی بر یک اندیشه و فکر و در مجموع یک مکتب بود که امام راحل پایههای آن را مستحکم کرده بودند و پیاده کردن احکام الهی را دنبال میکرد.
دشمنان وقتی دیدند نمیتوانند اثرگذاری انقلاب را در کشورهای همسایه و فرای مرزهای ایران مشاهده کنند، طراحی پروژههای مختلف برای مقابله با این انقلاب را در دستورکار قرار دادند. حمایت از تفکرات افراطیگری مذهبی که بیشتر از میان اهل سنت پیرو مکتب وهابیت بودند و منطق گفتوگو را نمیدانستند در دستور کار دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفت و این فرهنگ را مقابل فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدی که مبتنی بر شهادتطلبی، حسن انجام تکلیف، تعامل و گفتوگو با دیگران، شنیدن اندیشههای دیگران و پاسخدهی منطقی قرار دادند.
جریانهای افراطی مذهبی از یک اتاق فرمان دستور میگیرند و اصل ماجرا هم برای مقابله با تفکر انقلاب اسلامی است. اینها ریشهها و بنیانهای تفکرات افراطی مذهبی را حفظ کردند تا داعش را به وجود آورند. تفکر داعش با هیچ منطقی از اسلام همخوانی نداشت و فقط کشتن و جنایت در این تفکر جا داشت و از همه مهمتر اینکه با شیطنت انگلیس و صهیونیستها میخواستند به وسیله این تفکر در شناسنامه هر مسلمان مُهر تروریست بزنند تا بگویند اسلام همان داعش است. در این شرایط حاج قاسم سلیمانی وارد میدان میشود و دقیقاً اهداف دشمن را که تضعیف اسلام به وسیله گروهی مسلمان تندرو است، شناسایی میکند.
حاج قاسم در این رابطه مطالعاتی را درباره سوریه، لبنان، افغانستان و عراق انجام میدهد و پی میبرد که داعش چگونه در حال یارگیری و جذب نیروست. این گروهک تروریستی به طور عمده از مناطق محروم جذب نیرو میکرد و اغلب این محرومیتهای اجتماعی که در این کشورها رقم خورده بود حاصل سیاستهای شیطان بزرگ است تا اقتصاد کشورهای اسلامی را به سمت خودش وابسته کند و منفعتطلبی را هم فقط برای خودشان میخواست.
صهیونیستها باورشان این است که ما قوم برتر خلقت هستیم و معتقدند که خداوند آنها را خلق کرده تا منابع دنیا را در اختیار بگیرند و اگر هم کسی میخواهد از این منابع خدادادی منفعت ببرد سهمش را ما باید تعیین کنیم.
در مجموع حاج قاسم شرایط منطقه را اینگونه دید و اهداف دشمن در جنگ مذهب علیه مذهب را برای پیریزی یک خونریزی 100 تا 150 ساله در منطقه، شناخت و با هدایت مقام معظم رهبری در عرصه میدان وارد عمل شد.
تلاش ایشان مبتنی بر پیام امام راحل پیرامون آگاهیبخشی به مستضعفان جهان و ایجاد هستههای مقاومت در تمام نقاط جهان، بود. این را حاج قاسم خوب شناخت و لذا عقبه فکری شهید سلیمانی ریشه در رفتارها و گفتارهای امام خمینی(ره) داشت و در ادامه راه از هدفگذاریهای مقام معظم رهبری تأثیر پذیرفتند. از سوی دیگر حاج قاسم با تجربهای که از جنگ تحمیلی داشت وارد کارزار مبارزه با داعش شد. اولین کاری که شهید سلیمانی انجام داد، این بود که هستههای مقاومت را در منطقه راهاندازی کرد و این کار را با گفتار، رفتار و برقراری رابطه عاطفی و رفع محرومیتها انجام داد.
متأسفانه در جریان داعش، شاهد بودیم که دشمن از برخی کشورها مانند ترکیه استفاده ابزاری کرد. این کشور به محل آموزش تفکرات داعش و نقل و انتقال نیروهای داعش از ترکیه به عراق و سوریه تبدیل شد و همین رویه سبب شد تا خیل عظیمی از پیروان تفکر غلط داعش که مسلح شده بودند به وجود آیند. هدف اصلی این تفکر مقابله با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی بود و خط مقدم را هم سوریه قرار دادند.
حاج قاسم وقتی دید بیش از 80 درصد جغرافیای سیاسی سوریه تحت تأثیر شرایطی است که شیاطین به وجود آوردهاند وارد عمل شد و آگاهسازی، ارتباط و تعامل با همه گروههای سیاسی، اجتماعی و گسترش روزانه این تعاملات را در پیش گرفت. حاج قاسم فهم واقعی گفتمان انقلاب اسلامی را برای مردم تشریح کرد.
مسیری که سردار سلیمانی طی کردند چقدر بر پیش بردن برنامههای جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در منطقه اثرگذار بود؟
تفکر مقاومت عقبهای برای خود دارد که تشکیل انتفاضه اول، دوم، سوم و شکلگیری حزبالله در لبنان عقبههای محور مقاومت محسوب میشوند. نقطه اصلی و اشتراک فلسطین و حزبالله نابودی اسرائیل بود.
صهیونیستها وقتی حمایت ایران از مبارزان فلسطینی و حزبالله را مشاهده کردند برای اینکه اختلافی در این میان به وجود آورند موضوعات شیعه و سنی را مطرح کردند و حتی وقتی از ایران میخواستند به مبارزان فلسطینی خون ارسال کنند، صهیونیستها به وسیله عواملشان باوری را ترویج دادند که این خون شیعه است و نباید خون شیعه به اهل سنت تزریق شود.
از سوی دیگر صهیونیستها و انگلیسیها با استفاده از تفکرات اختلافبرانگیز میان شیعه و سنی به دنبال ایجاد نفاق و انشقاق میان مبارزان فلسطینی و حزبالله بودند تا از هدف اصلی که نابودی اسرائیل است فاصله بگیرند. حاج قاسم با پی بردن به هدف دشمن دست به کار شد و برای اتحاد و انسجام میان اینها تلاش کرد و تأکید داشت که دشمن مشترک همه ما صهیونیستها هستند و قرآن و اندیشه رسول گرامی اسلامی را محور مشترک مسلمانان خطاب کرد و فرمودند که همه باید در این مسیر متحد باشیم.
امروز اگر مشاهده میکنیم که جریانات فلسطینی به خوبی و متحد کنار هم مبارزه میکنند به خاطر همان زیرساختی است که حاج قاسم در جغرافیای آن منطقه به وجود آورده است. حاج قاسم شعار «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» را مبنای کار خود قرار داد و معتقد بود هرآنچه که میتوانیم برای ارتقای ظرفیت دفاعی و بازدارنده و مقابله با دشمن اصلی به کار گرفته شود. ایشان صهیونیستها و غرب را دشمن اصلی مسلمانان میدانستند که امروز وحشیگری آن برای همه نمایان شده است.
سختکوشی و ایستادگی در فرهنگ حاج قاسم دارای جایگاه والایی است و مؤلفه بسیار مهم و اثرگذار محسوب میشود. شهید سلیمانی همیشه با فکر و اندیشه کاری را انجام میداد و همین به شیوه رفتاری فلسطینیان تبدیل شد. تونلهای زیرزمینی مبارزان فلسطینی یک روزه متولد نشده بلکه این اقدامات نتیجه روحیه فکر کردن و مقاومت است. فلسطین به این باور رسیده که میتوان دشمن را شکست داد و قدرت دشمن پوشالی است.
روحیه مقاومت جبهه عظیمی را که متشکل از لبنان، عراق، سوریه، یمن، پاکستان و فلسطین است در بر گرفته است. همه مردم مسلمان و حتی غیر مسلمان علیه ظلم و ستمی که به مردم فلسطین میرود همصدا شدهاند. هیچ کس فکر نمیکرد لندن که محل حضور لابیهای صهیونیستی است شاهد حضور تظاهرکنندگان حامی فلسطین باشد و 400 هزار نفر علیه اسرائیل به خیابانها بیایند طوری که مجلس انگلیس تصویب میکند هرکسی علیه رژیم صهیونیستی شعار دهد با او مقابله خواهیم کرد و این به معنی زنده شدن روح وحشیگری و ددمنشی غرب است.
از زمانی که حاج قاسم به فرمانده سپاه قدس منصوب شد پایههای شکلگیری مقاومت بنا نهاده شد البته پیش از آن هم نیروی سپاه قدس در بالکان به حمایت از مسلمانان بوسنی و هرزگوین پرداخت و مانع قتلعام مسلمانان در این نقطه جغرافیایی شد و دست غرب را رو کرد.
به طور کلی باروری امروز جبهه مقاومت براثر اندیشهها، تفکر و تلاش شبانهروزی حاج قاسم است که به فلسطین و لبنان منتقل شد و دنیای غرب با تمام ظرفیتهایی که در اختیار دارد نمیتواند از پس جبهه مقاومت برآید و فقط بر باریکه غزه فشار میآورد و هرآنچه را هم که توانسته انجام داده و تمام جنایتها را صهیونیستها با حمایت غرب در غزه انجام میدهند ولی هیچیک بر روحیه مقاومت مردم غزه اثرگذار نبوده است.
حتی با وجود اینکه در کرانه باختری یک حکومت وابسته و سازشکار روی کار است؛ غلیان، آتشها و جرقههایی در آنجا پیدا شد که دودمان صهیونیستها را هم به فنا داده و تمام سرزمینهای اشغالی به کابوس مرگ برای صهیونیستها تبدیل شده است. در واقع طوفانالاقصی تمام معادلات دشمنان اسلام را برهم زد.
پیشبینی شما از نظم آینده جهانی و منطقهای چیست؟
امروز جبههای به نام جبهه مقاومت شکل گرفته که هر نقطه از این جبهه، به مدیریت خود میپردازد. یعنی اگر فلسطینیان امروز تصمیم میگیرند برای دفاع از کیان و حیثیت خودشان صهیونیستها را بیرون برانند به نوعی دفاع مشروع محسوب میشود نه شروعکننده جنگ و تهاجم. حزبالله لبنان تصمیمگیری مستقل دارد و منافع و عزت و شرف لبنان را پیگیری میکند. امروز اگر جبهه مقاومت در عراق با آمریکاییها مقابله میکند این تصمیم خودش است و این هم براساس فهم و عقلانیتی است که به دست آوردهاند. این فرهنگ و این شجره طیبه را حاج قاسم سلیمانی در جغرافیای مقاومت ایجاد کرد که خودتان برای اصلاح امورتان اهتمام داشته باشید، دشمنتان را بشناسید و به نقاطی از دشمن بزنید که مجبور به فرار شود. مقاومت یمن هم خودش مستقل تصمیم میگیرد. این گروه که در ابتدای جنگ با عربستان تسلیحات کافی نداشتند ولی جنگی که عربستان با یمن آغاز کرد منجر به بارور شدن بیشتر یمن شد و این کشور را مقاومتر کرد. امروز تأثیرگذاری مقاومت یمن بیش از تأثیرگذاری قدرتهای جهانی در منطقه است.
یک زمانی قدرتهای بزرگ، بازیگران اصلی برای تحمیل اراده خود به مسلمین در غرب آسیا و کشورهای آسیا بودند. سناریو را اینها مینوشتند که چه بکنیم، چه بشود، چه مهرهای سرکار بیاید، چطور منافع خود را ببریم و چطور امنیت خود را تأمین کنیم ولی امروز همه اینها برهم خورده است. امروز تصمیمگیرنده و بازیگر اصلی صحنهها جبهه مقاومت است.
اگر فضا و بستری ایجاد شود که مردم مسلمان و غیرمسلمان از ادیان دیگر برای دفاع از مظلوم بیایند و به آنها بگوییم اسرائیل را نابود کنید قطع به یقین میلیونها جوان آزادیخواه و حقطلب، به نفع فلسطینیان وارد عرصه میشوند ولی قدرتهای بزرگ عرصهها را بستهاند.
سازوکار جبهه مقاومت امروز طوری رقم خورده که هر نقطه از آن در هر جغرافیایی خود تصمیمگیرنده است و برای برملا کردن ظرفیتهای ایجادشده از سوی غرب و صهیونیستها اقدام میکنند. طوفانالاقصی تنها صهیونیستها را به چالش نکشید بلکه برملاکننده فرهنگ واقعی آمریکاییها و غربیها بود. مثلاً فرانسهای که ادعای آزادی و حمایت از حقوق بشر دارد مستقیم از نسلکشی و کودککشی صهیونیستها حمایت میکند. در کدام یک از جنگهای اول و دوم جهانی تخریب بیمارستان را داشتیم؟ ولی در جنایت صهیونیستها علیه مردم مظلوم غزه این اتفاق افتاد و مستقیم کودک را از درون دستگاه از بیمارستان خارج میکنند و به خیابان میآورند و او را میکشند.
براساس وعده الهی فرهنگ ظلم ماندگاری ندارد البته مشروط به اینکه مسلمانان برای دفاع از خود متحد شوند. مکتب حاج قاسم جبهه مقاومت را چنان بیانتها و قدرتمند کرده که تمام ظرفیتها و سیاستهای غرب را به چالش کشیده است.
انتهای پیام