به گزارش ایکنا از اصفهان، حامد قصری، پژوهشگر و مستندساز در نشست دوازدهم از سلسلهنشستهای «مکتبخانه اصفهان» با عنوان «ادبیات معاصر اصفهان» که روز گذشته، 18 دیماه در مرکز اصفهانشناسی و خانه ملل برگزار شد، اظهار کرد: وقتی 15 ساله بودم، بهواسطه ارتباطات پدرم، با احمد میرعلایی آشنا شدم. ایشان در رشته زبانشناسی و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده و در دوران دانشجویی خود کتاب بورخس را ترجمه کرده بود که در پنجمین شماره از جنگ ادبی اصفهان چاپ شد. وقتی به دیدارش رفتم، اولین کتابی که به دستم داد، «ملکوت» نوشته بهرام صادقی بود و به زبان بیزبانی به من فهماند داستانهایی که مینوشتم، جالب نیستند و باید با شیوه جدیدی از اندیشه آشنا شوم.
وی ادامه داد: بعد از مرگ احمد میرعلایی، مرکز فکری خود را از دست دادم و بعد از سالها با یکی از عناصر مهم شکلگیری جریان فرهنگی مدرن در اصفهان، یعنی محمد حقوقی آشنا شدم. پرسه زدن همراه او در کنار رودخانه خروشان زایندهرود باعث شد تا بیشتر به جنگ ادبی اصفهان فکر کنم؛ سپس با محمد کلباسی آشنا شدم و به این ترتیب حلقههای اتصالم به این جریان ادبی محکمتر شد؛ بهواسطه دوستانم توانستم با ابوالحسن نجفی آشنا شوم و با او درباره جنگ ادبی و ادبیات اصفهان صحبت کنم. این داستان دامنهدار من با بچههای جنگ تا امروز ادامه پیدا کرده است.
این پژوهشگر و مستندساز درباره جنگ اصفهان اینگونه توضیح داد: کودتای 28 مرداد سال 1332 در ایران مسئله بسیار مهمی است. ما تا قبل از فضای جنگ اصفهان، هر تعریفی که در ادبیات داشتیم، تعریف مرید و مرادی یا استاد و شاگردی بود؛ یعنی عدهای باید گرد استاد مینشستند و مدح او را میگفتند، ولی بعد از کودتای 32 همه این ساختارها شکست و تغییر پیدا کرد. این کودتا را نباید فقط از نظر سیاسی مورد توجه قرار داد، بلکه باید به ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن نیز توجه کرد، بهطوری که در اشعار نیما، اخوان، داستانهای ابراهیم گلستان و... شاهد یأس و ناامیدی هستیم.
به گفته وی، این ناامیدی در فضای اصفهان هم به چشم میخورد، بهطوری که اعضای جنگ اصفهان به فکر شکستن فضای رسمی افتادند؛ زیرا بعد از کودتای سال 32 فضای برگزاری محفل اصلاً فراهم نبود و هر چه وجود داشت، حول محور آرامگاه صائب بود؛ یعنی شاعرانی که چندان دغدغه کشور را نداشتند، فقط در این مکان دورهم جمع میشدند. دورهمیهای اطراف آرامگاه صائب بهوسیله کسانی که بعداً جنگ اصفهان را ایجاد کردند، از هم پاشید، از جمله هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی، منوچهر بدیعی که در کنار اعضا بود و... .
قصری بیان کرد: بعد از اینکه دورهمی آرامگاه صائب از هم پاشید، کم کم اهالی ادب به محافل شخصی و خصوصی پناه بردند؛ در سالهای 1342 و 1343 اولین جلسات خود را رسمی کردند و سپس در تابستان 1344 اولین شماره جنگ ادبی اصفهان منتشر شد. وقتی جنگ اصفهان به چاپ رسید، در گیشه روزنامههای اصفهان قرار گرفت و دیده شد، دوست آقای ناصر مطیعی که مؤسس کتابفروشی اندیشه بود، بخشی از هزینه چاپ جنگ را به عهده گرفت و بقیه هزینهها را خود اعضای جنگ پرداخت کردند تا اینکه به چاپ رسید.
وی ادامه داد: زمانی که ابوالحسن نجفی در پاریس بود، شماره دوم جنگ چاپ شد که متن ترجمهشدهای هم از ایشان در این شماره بود؛ همراهی آقای نجفی با جنگ به معنای شروع فکر و ایدههای جدید بود. شماره سوم جنگ بسیار معمولی بود؛ ولی از شماره چهارم و پنجم با ورود ابوالحسن نجفی به اصفهان و آشنایی رسمی او با بچههای جنگ، آنها نوعی جهتگیری پیدا کردند که باعث شد جنگ ادبی اصفهان در همه ایران دیده شود.
این پژوهشگر و مستندساز تأکید کرد: سه شخصیت صادق هدایت، بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری در بخش ادبیات فارسی سوربن مورد خوانش و بحث قرار گرفتند که نفر دوم و سوم، همه زندگی خود را مدیون ابوالحسن نجفی هستند. او در تاریخ جنگ اصفهان نقش انکارناپذیری دارد؛ بعد از اینکه از پاریس به اصفهان آمد، با بچههای جنگ آشنا شد، شماره نخست جنگ ادبی اصفهان را چندان پربار نمیدانست، تا پایان عمر برای اهالی جنگ جایگاه معلم را داشت و هنوز هم بعد از گذشت 50 سال در یادداشتها، مقالهها و حافظه تاریخی تکتک اعضای جنگ جای دارد.
وی افزود: ابوالحسن نجفی داستان بورخس را ترجمه کرده بود؛ ولی در خلال آن متوجه شد که یکی از شاگردانش یعنی احمد میرعلایی نیز این داستان را ترجمه کرده است؛ پس تصمیم گرفت داستان خود را بایگانی کند و هیچگاه آن را منتشر نکرد؛ این مسئله باعث برقراری رابطه عمیقتری میان این استاد و شاگرد شد که امروزه ما چنین چیزی را در جامعه خود شاهد نیستیم. از جمله دیگر شخصیتهای تأثیرگذار جنگ ادبی اصفهان، محمد حقوقی بود که یکی از نظریهپردازان و منتقدان مهم 100 سال گذشته در زمینه شعر در ایران محسوب میشود و در سال 1389 دار فانی را وداع گفت.
قصری اظهار کرد: نکته قابل توجه اینکه جنگ ادبی اصفهان ادبیاتی غیررسمی بود؛ یعنی با آنچه از دانشگاه و مدرسه خارج میشد، تفاوت داشت. اعضای جنگ مکانی برای برگزاری جلسات خود نداشتند؛ بنابراین جلسات را بهصورت چرخشی در خانه هر یک از اعضا برگزار میکردند؛ زیرا حزب توده از افراد جوان شهر نیز عضو میگرفت و در مواقعی این اعضا دستگیر میشدند و به زندان میرفتند.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام