به گزارش خبرنگار ایکنا، مراسم یادبود هفتمین روز درگذشت استاد کریم مجتهدی با حضور و سخنرانی غلامعلی حدادعادل، مهدی گلشنی، حسین کلباسیاشتری، موسی نجفی و غلامرضا اعوانی صبح امروز 2 بهمن در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در ابتدای نشست موسی نجفی؛ رئیس پژوهشگاه اظهار کرد: استاد کریم مجتهدی تعصب و حساسیت شدیدی روی سنت فلسفی ایران و مفاخر کشور داشتند. در همین راستا همیشه جملهای از هگل را تکرار میکردند و آن جمله این بود «وقتی رومیها سقوط کردند که گذشتگان خود را نادیده گرفتند». از این جهت همیشه تاکید داشتند که افتخار به نیاکان امر پسندیدهای است. خصوصا ایشان تعصب و حساسیتی نسبت به ملاصدرا داشتند و میگفتند باید روی ملاصدرا بایستیم و از مفاخر خودمان دفاع کنیم.
وی در ادامه گفت: استاد کریم مجتهدی حساسیت و گاهی روحیه تندی در کلاس داشتند. یک بار به ایشان گفتم رفتارتان با دانشجویان خیلی تند است، ایشان گفتند ما با نسلی مواجهیم که درس خواندن کار دوم و سوم آنهاست و اگر من حساسیت نشان ندهم دانشجویان اهتمامی به درس نخواهند داشت.
نجفی تاکید کرد: ایشان همیشه در مراسم مذهبی که در پژوهشگاه برگزار میشد نذری میدادند و اعتقاد زیادی به این مسئله داشتند. یکبار به دوستانی که عازم زیارت کربلا بودند، گفتند که سلام مرا به عصاره تاریخ بشریت برسانید. اینها نشان میدهد که ایشان روی سنتهای اسلامی تعصب داشتند. شاید سوال شود این تعصبات ایشان بر فرهنگ ما چه علتی داشت و چرا باید یک استاد فلسفه اینطور روی زبان و فرهنگ فارسی حساسیت داشته باشد. از نظر من دکتر مجتهدی حادثه بزرگی که در نیمقرن اخیر در کشور رخ داد را درک کردند و کاملا توجه داشتند که معادله جهانی بین جهان اسلام و دنیای غرب به هم خورده است. همانطور که فلسفه اسلامی درک و فهم ما از فلسفه یونان بود، ایشان میخواست با درک ایرانی از فلسفه غرب، درک ما ایرانیان را نسبت به تجدد به مرحله مساوی و معقول برسانند و همیشه تاکید میکردند فلسفه یعنی از سطحیاندیشی به عمقاندیشی برویم.
در ادامه این نشست غلامعلی حداد عادل؛ رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی سخن گفت و اظهار کرد: من استاد کریم مجتهدی را از سال ۴۹ یعنی نخستین سالی که دانشجوی فلسفه شدم میشناسم و این آشنایی تا پایان عمر ایشان ادامه داشت. در آن سالها اساتید فلسفه دانشگاه تهران در دو رده سنی جای میگرفتند؛ رده اول سالخوردگان و رده دوم جوانان. دکتر نصر، دکتر مجتهدی و دکتر رضا داوری به رده دوم تعلق داشتند. من هیچ وقت دانشجوی استاد مجتهدی نبودم ولی همیشه به او به چشم استاد نگاه میکردم. بعدها در سال۶۴ وقتی قرار شد از رساله دکتری خودم دفاع کنم، گروه فلسفه، استاد مجتهدی را به عنوان استاد راهنما برگزید. در واقع استاد راهنمای من یحیی مهدوی بود ولی چون ایشان بازنشسته شده بود لذا دکتر مجتهدی استاد راهنما شد. علاقه به کانت وجه مشترک ما بود و در دهه اخیر هر وقت همایشی مربوط به کانت برگزار میشد هر دو در آن حضور داشتیم و بحث و تبادل نظر میکردیم.
وی ادامه داد: استاد کریم مجتهدی یک فرد نجیب و نجیبزاده بود و تربیت دینی خانواده اثر مثبت خود را تا پایان عمر بر بینش و منش او بر جا گذاشته بود. ایشان به فلسفه دکارت، کانت و هگل علاقه داشت و در فلسفه مشربی عقلانی داشت. درباره کانت بیش از دیگران درس داد ولی حوزه تألیفات او به قرون وسطی و هایدگر توسعه پیدا کرده بود. او به ایران نیز علاقه داشت و آثاری در این زمینه پدید آورد. از جمله در احوال و افکار سیدجمال الدین اسدآبادی تحقیق کرد و کتاب و مقاله نوشت و معلومات اجمالی دیگران را به تفصیل رساند.
حداد عادل افزود: ایشان به فرهنگ ایران توجه داشت و کتابهای او در زمینه سرنوشت فرهنگی ایران گواه روشن تعلق خاطر او به فرهنگ ماست. غربشناس بود ولی غربزده نبود. سخت ایراندوست بود و به زبان فارسی عشق میورزید. در استفاده از الفاظ فارسی و درستنویسی اهتمام داشت و زبان فارسی را در همه تالیفات خود پاس میداشت.
وی در پایان گفت: استاد مجتهدی شخصیت دوستداشتنی داشت و هرگز خود را فیلسوف معرفی نمیکرد و مدعی ایجاد نظام فلسفی نبود. شعارش این بود «فیلسوف دانشجو است». مجتهدی بیش از آنکه به جواب قاطع اهمیت دهد به سوال درست اهمیت میداد و علاقه داشت مخاطب را به تفکر وادارد. ایشان فیلسوف را کسی میدانست که بتواند سوال مهم مطرح کند هرچند نتواند به پاسخ نهایی دست یابد. استاد مجتهدی شخصیتی درونگرا داشت و انگیزهای برای کسب مقام و مسئولیت سیاسی و اجتماعی نداشت. همچنین ایشان سخنران و سخنور نبود و بیشتر از آنکه گوینده باشد شنونده بود. درباره زندگی خودش سخنی نمیگفت ولی در عین حال مهربان و محبوب بود.
در ادامه برنامه غلامرضا اعوانی؛ استاد پیشکسوت فلسفه سخنرانی کرد و گفت: اگر بخواهیم در یک کلمه شخصیت دکتر مجتهدی را خلاصه کنیم باید بگوییم شخصیت ایشان در کلمه «فلسفه» خلاصه میشد. ایشان فلسفی زندگی میکرد، مشی فلسفی داشت و دانشجویان را با روش فلسفی تربیت میکرد و گفتار او و کردار او عین یکدیگر بود.
وی افزود: علم از باور شروع میشود ولی هر باوری علم نیست. باور درست باید به یقین برسد تا علم حاصل شود. یقین مراتب داد؛ مرتبه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین. مثلا در ریاضی انسان علاوه بر باور درست باید به قضیهای که میگوید یقین داشته باشد و برهان اقامه کند ولی برهان مراتب بالاتری هم دارد.
اعوانی ادامه داد: دکتر کریم مجتهدی در سوربن نزد استادان برجسته تحصیل کرده بود. انسان باید نزد استاد علم بیاموزد. نشستن نزد استاد اهمیت دارد و استفاده از نوار کلاس درس کفایت نمیکند. اساسا زانو زدن نزد استاد شرط فلسفه است که امروز چندان رواج ندارد. ایشان در سوربن دو استاد معروف داشتند یکی ژان وال و دیگری هانری کربن. هانری کربن در حد خودش یک فیلسوف بزرگ بود ولی ما او را دست کم میگیریم.
وی در ادامه گفت: یکی از خصوصیات دکتر مجتهدی این بود که بسیار آدم منظمی بود و در گفتار و کردار دقت فراوان داشت و وقت را بیهوده تلف نمیکرد و تا آخر عمرش مطالعه را از دست نداد و مشغول تحقیق و تالیف بود و اهل علم بود. اهل علم به غیر علم توجه ندارند. بحثی مطرح است که میان صفات خدا کدام صفت مهمتر است؟ عرفا میگویند برترین صفت علم است و آیات قرآن هم این مسئله را تایید میکند.
وی در پایان سخنان خود گفت: ما در موسسه حکمت و فلسفه خیلی از ایشان برای سخنرانی دعوت میکردیم و علاوه بر آن در خیلی از کنگرهها با هم شرکت کردیم. یک خصوصیت ایشان این بود که آغاز سخن را با بیان اهمیت فلسفه آغاز میکرد. برای فلسفه تعاریف بسیاری ذکر شده است از جمله اینکه فلسفه علم به حقایق اشیا است در حالی که علوم دیگر به حقایق اشیا کار ندارند بلکه به ظواهر اشیا کار دارند. فلسفه طولی است ولی سایر علوم در عرض هم هستند. به همین جهت آغاز فلسفه به حضرت حق میرسد. فلسفه علم بدون پیشفرض است ولی سایر علوم مبتنی بر پیشفرضها است. فلسفه علم موجود بماهو موجود است، علم مطلق است، معرفت نفس و خودشناسی است ولی هیچ علم دیگری به معرفت نفس نمیپردازد. در یک عبارت میتوان گفت فلسفه پژوهش در معنای زندگی است.
در ادامه این نشست حسین کلباسی اشتری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درباره مرحوم مجتهدی گفت: از نکاتی که میتوانم در مورد شخصیت استاد کریم مجتهدی عرض کنم این است که ایشان دغدغه آموزش تعلیمات را به معنای واقعی کلمه داشت. دانشگاه و حوزه یک اسم است ولی این اسم، آداب و اقتضائات دارد. استاد مجتهدی تا جایی که یادم هست فرهنگ و قوام فرهنگ را به آموزش و تعلیمات درست منوط میدانست. لذا یکی از نخستین کارهایی که از ایشان منتشر شد کتابی است با عنوان «مدارس و دانشگاههای اسلامی و غربی در قرون وسطی».
وی ادامه داد: یکی از نکاتی که من از دکتر مجتهدی شنیدم این است که میگفتند یک واژه هست که ارسطو آن را استعمال کرده و در فرهنگ امروز لاتین تکرار میشود و آن کلمه «اسکول» است که از «اسکله» به معنای فراغت است. ارسطو میگوید مدرسه جایی است که محصل فارغ از هر چیز به تعلم فکر میکند یعنی یادگیری محض. دکتر مجتهدی پس از بیان اين نکته، این پرسش را میکرد که نقش دانشگاه و حوزه در هندسه فرهنگی کشور چیست و چه انتظاری از آن میرود.
وی در پایان گفت: دکتر مجتهدی استاد مسلم فلسفه، در همین پژوهشگاه نزد بنده که شاگرد ایشان بودم از اینکه علوم سنتی را به نحو رسمی یاد نگرفتهاند دریغ و افسوس میخورد و میگفت نقص است که استاد فلسفه از سنت خودش بیخبر باشد. ایشان در عین حال تاکید داشت که شناخت غیر، مؤدی به شناخت خود است و اگر غیر را نشناسیم خود را نمیشناسیم.
انتهای پیام