مناقب حضرت علی(ع) در تاریخ و ادب شیعه
کد خبر: 4207785
تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۹
مهدوی دامغانی در گفت‌وگو با ایکنا تشریح کرد

مناقب حضرت علی(ع) در تاریخ و ادب شیعه

محمود مهدوی دامغانی، مترجم قرآن گفت: انعکاس بزرگواری‌های علی‌ ابن ابی‌طالب(ع) در ادب منظوم فارسی چنان است که از اوایل سده‌ چهارم با سرایش کسایی مروزی آغاز می‌شود و در این اواخر بزرگانی چون ملک‌الشعرای بهار و به‌ویژه در روزگار خودمان، ناموران ادب فارسی سر تعظیم به ساحت قدس علوی فرود آورده‌اند.

محمود مهدوی دامغانی، پژوهشگر و مترجم قرآن کریممحمود مهدوی دامغانی، قرآن‌پژوه و مترجم قرآن کریم، در گفت‌وگو با ایکنا از خراسان رضوی، درخصوص فضایل و مناقب حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)، اظهار کرد: سخن در راستا فضایل و مناقب علی‌ ابن‌ ابی‌ طالب (ع) چندان آسان نیست. ما می‌دانیم که بعضی از دانشمندان بزرگ ما کتاب‌هایی تألیف کرده‌اند که در آن 2000 فضیلت از فضایل علی(ع) را برشمردند که به کتاب «دو هزار فضیلت» معروف است. بنابراین گزینش فضلیت‌ها بسیار دشوار است.

وی ادامه داد: انعکاس بزرگواری‌های علی‌ ابن ابی‌طالب(ع) در ادب منظوم فارسی چنان است که از اوایل سده‌ی چهارم با سرایش کسایی مروزی آغاز می‌شود و در این اواخر بزرگانی چون ملک‌الشعرای بهار و به‌ویژه در روزگار خودمان، ناموران ادب فارسی سر تعظیم به ساحت قدس علوی فرود آورده‌اند.

مهدوی دامغانی یادآور شد: ناصرخسرو قصیده‌ای دارد در چهل بیت که در همه ابیات آن واژه علی(ع) تکرار شده است. سنایی غزنوی شاعر گران‌سنگ به‌گونه‌ای درباره امام علی(ع) سخن گفته است که به راستی بهت‌انگیز است در آن تأسف حاکم بر غزنویان بدین‌ گونه سرایش می‌کند:

کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن
جان نگین مهر مهر شاخ بی‌بر داشتن
علم دین را تا نیابی چشم دل را عقل ساز
تا نباید حاجتت بر روی معجر داشتن
علم چه بود؟ فرق دانستن حقی از باطلی
نی کتاب زرق شیطان جمله از بر داشتن
ای سنایی وارهان خود را که نازیبا بود
دایه را بر شیرخواره مهر مادر داشتن
بندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشر
همچو بی‌دینان نباید روی اصفر داشتن
زیور دیوان خودساز این مناقب را از آنک
چاره نبود نوعروسان را ز زیور داشتن

گستردگی مناقب علوی(ع) در شعر فارسی

مترجم قرآن برای مطالعه در این زمینه کتاب مناقب علوی(ع) در شعر فارسی اثر احمد احمدی بیرجندی را به مخاطبان معرفی کرد و افزود: تجلی فضایل امیرالمؤمنین علی(ع) در ادب فارسی چنان است که به شاعران ناموری که نگاه می‌کنی از گزیده‌ترین و برجسته‌ترین کارهای آن‌ها، مسئله ستایش و مدح علی(ع) است. از جمله ملک‌الشعرای بهار شاعر خراسانی تشبیب زیبایی آورده است و قصیده خود را چگونه ختم کرده است:
دل من خالی ای ترک و ندانی که خطاست
از چو من عاشق دلباخته جان باید خواست
عشق تو حکمروا گشت بتا بر دل من
نیست یکدل که نه عشق ن بر او حکمرواست
ولی ایزد یکتا که به پیش در او
آسمان همچو غلامان رهی‌، پشت دوتاست
پای بر دوش نبی سود تواند آن کس
زیر پای اندر شمس و قمر و ارض و سماست
آنکه بر جای نبی بسترآفت بگزید
لاجرم بعد نبی صدر خلافت او راست

بخشش مایه نزدیک شدن علی(ع) به ساحت قدس الهی

وی درباره بزرگواری‌ها اخلاق ستوده علی(ع)، ماجرای 19 ماه مبارک رمضان و ضربت خوردن ایشان را یادآور شد و بیان کرد: هنگامی که پزشکان بزرگ کوفه زخم علی (ع) را معاینه و اعلام خطر کردند، وصیت علی(ع) که ضمن نامه‌ 23 نهج‌البلاغه ضبط شده است: «سفارش من به شما فرزندان من این است که نخست به خدای انباز نگیرید، سنت پیامبر(ص) را تباه نکنید، این دو ستون را برپا دارید و این دو چراغ را در پیش‌روی خود فروزنده بدارید که در آن صورت سزاوار هیچ سرزنشی نخواهید بود. من دیروز دوست و همنشین شما بودم، امروز مایه پند و عبرت شما هستم، فردا از جدا می‌شوم. اگر باقی ماندم، خود خون‌خواه خویشتم و اختیار با من است و اگر از این جهان درگذشتم وعده‌گاه من گذر از این جهان است مگر نه این است که همگان باید بمیریم و از این جهان درگذریم.»

مهدوی دامغانی ادامه داد: داستان مرگ چنان است که خداوند متعال به نبی مکرم حضرت ختمی مرتبت در آیه 30 سوره «زمر» می‌فرماید: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ ‌[اى پیامبر] قطعاً تو خواهى مُرد و همۀ آن‌ها [نیز] خواهند مُرد». بلافاصله پس از این سخن، به عزت نفس، به بزرگواری که عنایت الهی به علی(ع) بود، بنگرید: «إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ؛ من قاتل خود را می‌بخشم، این بخشش مایه نزدیک شدن من به ساحت قدس الهی است. شما هم این کار بکنید که برای شما زیور و پسندیدگی است عفو کنید، آیا دوست نمی‌دارید خدای شما را بیامرزد و از گناه شما درگذرد؟»

این قرآن‌پژوه گفت: بزرگ‌مردا که چنین سخن گوید و آن گاه نااهلان روایاتی سست و نادرست با پولا‌هایی که از دولتمردان می‌گرفتند تا روایتی جعل کنند، بدین مضمون که ابن ملجم را چگونه شکنجه دادند، بر چشم‌های او نیل کشیدند، دست‌ها و پاهای او را قطع کردند و چون زبان او را خواستند قطع کنند، گفت قطع نکنید که من بتوانم لا اله الا الله بگویم. دردا و دریغا از درم‌هایی که برای ساختن روایاتی به این سستی و ضعیفی صرف می‌شد.

گزند جعل روایات

وی اظهار کرد: چه کنیم که مردم به گوش نمی‌گیرند که «دانش و آزادگی و دین و مروت/ این همه را خادم درم نتوان کرد» و متأسفانه در همه اعصار و روزگاران از جمله روزگار ما مسائلی دردانگیز از این گونه به چشم می‌خورد. پروردگارا تو را به خون به ناحق ریخته علی (ع) و همه شهدای نامدار راستین که در راه اعتلای اسلام جان بخشیدند، سوگند می‌دهیم که ما را از گزند جعل روایات و روایاتی که جعل شده است، مصون و محفوظ بدار. بار خدایا این بینش را به ما عنایت کن تا بتوانیم سره را از ناسره در این روایات تشخیص دهیم. خدایا شکر هستند بزرگانی که این مسائل را روشن کردند و روایان را معرفی کردند که قلم چه کسی نارواست و قلم چه کسی صحیح و درست است.  پروردگارا آنان را و ما را به راه راست هدایت کن و کینه‌ها را از دل‌ها بزدای.

مهدوی دامغانی مطلبی را از کتاب «وقعه صفین» نصر بن مزاحم (متوفی212 ه)، تصریح کرد: امیرالمؤمنین(ع) در صحنه پیکار متوجه شد که یارانش همچون عمار یاسر، خزاعی، هجرابن عدی رسماً به معاویه دشنام می‌دهند و ناسزا می‌گویند. دست بر شانه عمار زد که پیری سالخورده بود و 93 سال از عمرش گذشته بود، و فرمود دوست نمی‌دارم دشنام‌دهنده باشید. عمار از علی(ع) پرسید: سرور من آیا ما بر حق نیستیم، فرمود: آری، آیا آنان به ناحق نیستند، فرمود: آری. پس چرا ما را از دشنام برحذر می‌دارید؟ فرمود: مگر نخوانده‌اید این آیه را (108 سوره انعام) که «وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ... و (شما مؤمنان) به آنچه مشرکان غیر از خدا می‌خوانند، دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند.» عمار با کمال ادب گفت: مولای من به ما بیاموز که چه گوییم؟ گفت: بگویید بار خدایا هر یک از ما را که به کجراهه می‌رویم، به راه راست هدایت کن، پروردگارا آنان را و ما را به راه راست هدایت کن و کینه‌ها را از دل‌ها بزدای.

این مترجم قرآن در ادامه بیان کرد: چنین آموزه‌ای از علی(ع) در سلطان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی در تجارب‌السلف جلوه‌گر شده است، آن گاه که با نظام‌الملک طوسی به تربت رضا(ع) مشرف شد به هنگامی که برادرش محمود بر ضد ملکشاه قیام کرده بود، ملکشاه به نظام‌الملک گفت: خواجه پدر صلاح نمی‌دانند که به تربت رضا(ع) پناه برید و دعا کنیم و چون به تربت رضا(ع) مشرف شدند و بازگشتند، ملک‌شاه گفت: خواجه پدر چه دعا کردی؟ گفت: دعا کردم خدای محمود را سرنگون کند و تو را بر او پیروز گرداند. ملکشاه گفت: نیاموخته‌ای؟ خواجه پدر چرا چنین گوید؟ من از پیشگاه حضرت رضا(ع) مسئلت کردم، بارخدایا هر یک از ما که برای خلق سودمند‌تر است و برای حفظ آیین اسلام نیک‌بخت‌تر، او را بر دیگری یاری ده.

دادگری علی(ع) و شهادت در محراب

وی یادآور شد: آموزه گرفتن از علی(ع) چنان است که هر آموزه‌ای که از آن بزرگ فرا می‌گیری شعر رهی معیری را به یاد می‌آوری که چه نیکو سرود: «ساقی بده پیمانه‌ای چون می که بی خویشم کند/ بر حسن شورانگیز تو عاشق‌تر از پیشم کند/ زان می که در شب‌های غم بارد فروغ صبحدم/ غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند». هر یک از فضائل علی(ع) را که می‌نگری بیهوده نبود که دشمنانش گفتند: «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ ...، علی (ع) ازشدت دادگری‌اش در محراب عبادت به شهادت رسید».

مهدوی دامغانی گفت: بزرگ‌منشی علی(ع) در رعایت عدالت چنان است که ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه داستانی را نقل می‌کند از رفتن عقیل به نزد معاویه پس از مرگ علی(ع). معاویه به او گفت که عقیل داستان آهن گداخته‌ای که علی(ع) به نزدیک دستان تو آورد، چه داستانی بود؟ عقیل گفت که داستان دیگری را برایت بازگو کنم. شامگاهی پیش برادرم علی(ع) بودم، من نابینا هستم و از راه گوش متوجه شدم مشک‌هایی از عسل از ناحیه همدان آوردند و علی(ع) به قنبر فرمود: شامگاه است و نمی‌توان این عسل را اینک تقسیم کرد. لطفا مشک‌ها را بر روی تخت‌هایی بگذار و پایه‌های تخت‌ها را در آب قرار بده که مبادا مورچگان به عسل راه یابند تا صبح دم. من هم با برادرم رفتم تا عسل‌ها را تقسیم کنند. ناگهان صدای فریاد برادر بزرگوارم علی(ع) را شنیدم که قنبر یکی از این مشک‌ها دست خورده است، چه کسی به خود اجازه داده است که از این عسل قبل از تقسیم بردارد. قنبر گفت: مولای من دیشب سرورم حسین(ع) آمد تا برای مهمانی که از راه رسیده است هیچ نان خورشی ندارم؛ آیا می‌شود یک پیاله از این عسل به من وام دهی، صبحگاهان که عسل را تقسیم کردند، سهم مرا جای آنچه امشب گرفته‌ام قرار دهی؟ و من چنین کردم. علی(ع) فریاد زد پسر بزرگوارم حسین (ع) را فرا خوان. حسین آمد و امیرالمؤمنین(ع) با تندی گفت: پسرم چه اطمینانی به زنده بودن خودت تا صبح داشتی که قبل از دیگران سهم خود را از این عسل برداشتی. آن گاه رو به قبله ایستاد و گفت: بار خدایا این خطای اندک را در راستای حسین(ع) درگذر.

وی با خواندن این بیت «این مدعیان در طلبش بی خبرانند/ آن را که خبر شد، خبری باز نیامد»، اظهار کرد: چرا ما ادعاهایی می‌کنیم که از عهده‌اش برنمی‌آییم. «چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار». زمخشری در جلد پنجم ربیع‌الابرار درباره آخرین سخنانی که بزرگان دین به هنگام مرگ بر زبان آورده‌اند، این موضوع را بیان می‌کند که علی(ع) سرش بر دامن همسرش اسما بنت امیس قرار داشت. اسما بنت امیس می‌گوید که از صبح روز بیستم احساس کردم که علی (ع) را شوق دیگری است، آری «وعده وصل چون شود نزدیک / آتش شوق تیزتر گردد» به فرزندانم حسن و حسین گفتم بر جای باشید. من وضع مزاجی پدر را چنان می‌بینم که بعید می‌دانم امشب را به صبح برساند. بر گردش نشسته بودیم، آخرین نفس را مولایمان کشید و من با اندوه گفتم حسن پسر گران‌سنگم چشم‌های پدر را ببند. ناگهان چشم گشود، گفتم: جان‌ها فدای تو، چه می‌بینی؟ گفت: سلام بر پیامبر(ص)، سلام بر مادرم خدیجه کبری(س)، سلام بر مادرم فاطمه بنت اسد، سلام بر عمویم حمزه، سلام بر برادرم جعفر، سلام بر خوش آمدید که در این ساعت مرا تنها نگذاشتید. همگان برای چنین مرحله‌ای عمل کنند. درود و صلوات و رحمت‌های خدا بر آن مردی باد که ما مدعیان تشیع هستیم، اما عمل‌کنندگان به آموزه‌های او ... . «از خدا جوییم توفیق عمل» که بتوانیم به آموزه‌های علوی به میزان توان‌مان رفتار کنیم و سخن یاوه در اینکه ما پیرو راستین هستیم به زبان نیاوریم. 

انتهای پیام
captcha