تقوا ابزار مدیریت عقلانی اخلاق است
کد خبر: 4208901
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۴
صفیه مطلق‌مجد:

تقوا ابزار مدیریت عقلانی اخلاق است

مدرس حوزه علوم و معارف نهج‌البلاغه با بیان اینکه شریعتی که خداوند برای انسان معرفی می‌کند، تا بهترین راه‌ها را برای کنترل سجایای اخلاقی و هدایت آن‌ها داشته باشد، اسلام است، گفت: ابزاری هم که امیرالمؤمنین برای مدیریت عقلانی اخلاق تعریف می‌کنند، تقواست.

مطلقبه گزارش ایکنا؛ دهمین نشست از سلسله نشست‌های تخصصی «اخلاق در نهج البلاغه» ویژه ماه مبارک رمضان با موضوع «بررسی عقل اخلاقی در نهج‌البلاغه» به همت انجمن علمی مطالعات نهج‌البلاغه ایران برگزار شد.

صفیه مطلق‌مجد، پژوهشگر مقطع دکتری و مدرس حوزه علوم و معارف نهج‌البلاغه با سخنرانی درباره این موضوع گفت: این موضوع یک مبحث فرااخلاقی است که در حوزه شناخت اخلاق و مباحث معرفت‌افزایی اخلاقی دسته‌بندی می‌شود و تفکرات متفاوتی نسبت به عقل اخلاقی و خردگرایی اخلاقی وجود دارد که یکسری از اندیشمندان مانند دیوید هیوم آن را رد کرده‌اند، اما دسته‌ای دیگر مثل افلاطون در عصر گذشته و یا کانت در عصر امروز در پی دفاع از آن هستند.

وی افزود: می‌خواهیم به موضوعی اشاره کنیم که اندیشمندان بسیاری در تأیید آن استدلال‌هایی آورده‌اند و مباحثی را مطرح کرده‌اند، آنچه می‌دانیم حسن و قبح‌های اخلاقی به عنوان مفاهیم حقیقی، ریشه در وجدانیات و فطریات هر فردی دارد و این اشتراک همه انسان‌های عاقل در تحسین عدل و تقبیح ظلم است. در مباحث اخلاقی، یکسری نیازمندی‌ها، قابلیت‌ها و کارکرد‌هایی در روح انسان وجود دارد که می‌توانیم با استفاده از آن، بخش اخلاق انسان را مدیریت کنیم و انسان را به سوی هدفی که سعادتش در آن است، سوق دهیم.

مطلق‌مجد در ادامه با تبیین واژه اخلاق و ریشه آن گفت: اخلاق به عنوان جمع دو واژه «خُلق» و «خُلُق» به کار می‌رود و در بررسی‌های لغوی به این مسئله می‌رسیم که این دو واژه، بخش باطنی ساختار انسان را تشکیل می‌دهد و «خَلق» به ظاهر انسان اشاره دارد. «خُلق» با حواس ظاهری درک نمی‌شود و با حواس باطنی قابل درک است. همچنین اخلاق از منظر اندیشمندان اسلامی چون فیض کاشانی، حالت نفسانی دعوت کننده انسان به افعالی است که نیازی به تفکر و اندیشه ندارند. در مباحث اخلاقی وقتی نظر اندیشمندان را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم که یکسری اخلاق صفاتی است که مجموع صفات روحی انسانی را شامل می‌شود و می‌توانند منشأ رفتار باشند و یکسری اخلاق رفتاری هستند که مجموع سجیات درونی را شامل می‌شود که این سجیه می‌تواند به واسطه شرایطی که در محیط و فرد وجود دارد، تثبیت شده باشد.

وی با اشاره به آیه ۶۱ سوره «توبه» بیان کرد: خداوند می‌فرماید؛ «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ» این آیه مربوط به زمانی است که پیامبر(ص) گوش شنوایی برای سخنان مردم زمان خود داشتند و منافقان از این سجیه پیامبر سوء استفاده می‌کردند و می‌گفتند، پیامبر زودباور است. یعنی یک سجیه به رفتار علنی تبدیل شده و ما آن را جزء سجیه اخلاقی پیامبر قرار می‌دهیم.

این پژوهشگر تصریح کرد: اخلاق به واسطه نسبتی که با ملکات ایجاد می‌کند، به دو دسته تقسیم می‌شود؛ اخلاق فضیله که سرچشمه ملکات و افعال نیکو هستند و اخلاق رذیله، شامل ملکاتی است که سرچشمه رفتار‌های ناپسند است و علم اخلاق هم از آن جهت که درباره اخلاق بد و خوب و آثار آن‌ها سخن گفته است، به این عنوان نامیده شده است و تمام قواعد عملی که باعث سعادت و نجات انسان شده و او را از شقاوت رها می‌کند، را شامل می‌شود و این هدف اخلاق است.

علم اخلاق از منظر اندیشمندان غربی

وی با بیان اینکه علم اخلاق از منظر اندیشمندان غربی، انسان را محور تشخیص چگونگی رفتار می‌دانند، اما نگاه ما از منظر قرآنی و روایی متفاوت است، بیان کرد: خداوند در آیه ۱۳۷ سوره شعرا می‌فرماید؛ «إِنْ هَٰذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِینَ» و آیه ۴ سوره قلم، خداوند می‌فرماید؛ «وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ» که در تفاسیر، مطابق اقتضای آن ملکه، افعالی از انسان سر می‌زند که از منظر روایی هم در احادیث ائمه(ع) بسیار به حسن خلق اشاره شده است. با توجه به اینکه از عقل اخلاقی صحبت می‌کنیم، از نظر لغوی، عقل از واژه «عقال» به معنی زانوبند شتر می‌آید و به عنوان قوه تشخیص صلاح، فساد و حفظ گفتار و کردار آمده است و عاقل کسی است که نفس خود را از بیان هر کلامی یا هر فعلی که ضرر زننده به او است، حفظ می‌کند. با بررسی کتب لغت، به این نتیجه می‌رسیم که خصوصیت کلی عقل، نگهداری افعال و گفتار است و در پی این مسئله مذمت و سرزنش در گفتار و کردار منع می‌شود و شخص عاقل کسی است که مذمتی به واسطه رفتارش از طرف دیگران دریافت نمی‌کند.

مطلق‌مجد ادامه داد: انسان با قوه عقل، در صورتی که از شائبه پاک باشد، یعنی عقل بدون خطا باشد و به درجه عقل کلی نزدیک شود، قادر است مسائل را استنتاج کند و حدیثی از امام صادق(ع) است که می‌فرماید؛ «حُجَّةُ اللّه ِ عَلَى العِبادِ النَّبِیُّ» و شاهد ما در اینجا «الحُجَّةُ فیما بَینَ العِبادِ و بَینَ اللّه ِالعَقلُ» است.

وی با اشاره به عقل اخلاقی گفت: اخلاق دو حیطه صفاتی و رفتاری دارد که عقل اخلاقی صفاتی، مدیریت مجموعه صفات روحی است که منشأ رفتار در انسان هستند، یعنی یکی از مصادر منشأ رفتار، سجایای اخلاقی است که در جهت رسیدن به خیر و دور ماندن از شر است و عقل اخلاقی رفتاری، مدیریت بعضی از اعمال و رفتاری است که منتج از سجایات درونی انسان هستند و این سجایا به واسطه تکرار فعل تثبیت شده‌اند.

عقل؛ بالاترین مخلوق

این مدرس حوزه علوم و معارف نهج‌البلاغه در ادامه گفت: عقل در آیات متعدد آمده است و اینکه انسان‌ها، اغلب از عقل خود برای اعمال و رفتار خود استفاده نمی‌کنند. خداوند در آیه ۴۳ سوره «عنکبوت» می‌فرماید؛ «وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» یعنی کسانی که در حیطه دین و علم حرکت می‌کنند، می‌توانند از این مثال‌هایی که در اطراف دنیا و هستی است، استفاده کنند. عقل در روایات ائمه نیز عنصر بسیار باقابلیتی است، به طوری که پیامبر اکرم(ص) فرمودند؛ «ما کَسَبَ اَحَدٌ شیئاً أفضَلُ مِن عَقلٍ یَهدیهِ إلى هُدى أَو یَرُدُّهُ عَن رَدِىٍّ، هیچ احدى چیزى را بافضیلت‌تر از عقلى که او را به‌سوی خوبى هدایت می‌کند و از بدى برمی‌گرداند، کسب نکرده است.» در کلیت، خداوند عقل را بالاترین مخلوق می‌داند و آن را مطیع امر خداوند می‌شمارد که هدایت‌کننده به سوی سعادت و دورکننده از شقاوت است. مراد عقل در تمام روایات، همان قوه تشخیص، ادراک و هدایت‌کننده انسان به نیکی و دوری از شر و فساد است.

وی افزود: آنچه در رابطه با عقل اخلاقی می‌خواهیم، متمرکز شویم، این است که انسان دارای دو بعد کلی مادی و فرامادی است که جسم آن ناظر بر بعد مادی و روحش ناظر بر بعد فرامادی است و چنانچه در احادیث و روایات و نظرات متکلمان و فلاسفه آمده است؛ نفس واسط بین روح و جسم انسان است و قابلیت اجرای احکام روح را دارد. روح انسان حریص است و این ویژگی در صورتی که در مسیر کمال باشد، می‌تواند او را به رشد برساند و در غیر این صورت باعث بدبختی و شر و فساد خواهد بود.

مطلق‌مجد در ادامه با اشاره به حدیثی از امیرالمؤمنین علی(ع) گفت: برای جسم شش حالت وجود دارد، سلامتی و بیماری، مرگ، حیات، خواب و بیداری و شش مرتبه برای روح وجود دارد که حیاتش به علم، مرگش به جهل است. بیماری روح در شک و سلامتی‌اش در یقین است، خوابش در غفلت و بیداری‌اش به حفظ روح است.

کارکرد‌های روح

وی در ادامه به کارکرد‌های روح پرداخت و بیان کرد: از کارکرد‌های روح می‌توان به مدیریت اعمال اشاره کرد، عملی که توسط جسم انجام می‌شود؛ از جذب محرک تا صدور عمل را شامل می‌شود و مراحل گوناگونی را از روح به نفس و نفس به جسم طی می‌کند تا صادر شود. سجایای اخلاقی هم که داریم، یکی از مراتب مهم روح است که در عمل از آن گذر می‌کنیم و عقلانیت، قدرت کنترل سجایای اخلاقی را دارد و نفس، مسیر گذر از روح به جسم است و روح در پایین‌ترین مرتبه به واسطه نفس با جسم ارتباط برقرار می‌کند و چون در پایین‌ترین مرتبه است، بخش هوا‌های نفسانی و گرایشات در آنجا قرار دارد، گرایشاتی که انسان را به سوی لذات حیوانی می‌کشاند و سطح پایینی را از مرتبه انسان به نمایش می‌گذارد؛ بنابراین از دلایل برتری عقل بر هوا این است که عقل دوراندیش بوده و آنچه برایش سودمند است، انتخاب می‌کند، هر چند برای نفس رنج‌آور باشد. اما هوا، چیزی را برمی‌گزیند که تأمین‌کننده لذت است، هر چند که عواقب زیانباری داشته باشد. همچنین عقل هم منافع و هم مضرات را بررسی می‌کند، اما هوا درصدد تأمین منافع زودگذر است. عقل پایبند به حجت و عذر واضح است، اما هوا، حجت و عذر را در صورت ظاهر و برای رسیدن به منافع می‌پذیرد.

وی ادامه داد: عقل خودبنیاد است و قدرت تشخیص دارد و با محاسبه لذت و رنج، تکالیف اخلاقی را بر انسان بار می‌کند. عقل حاکم بر اخلاق است و اگر انسان عقل‌مدار باشد، قابلیت حکومت بر سجایای اخلاقی را خواهد داشت و به واسطه این مدیریت، مدیریت اخلاق و سجایا، انسان را به سعادت رهنمون می‌کند و برتری انسان بر حیوان، به واسطه عقل است و در این صورت است که انسان از هوا‌های نفسانی خود رها می‌شود و آنچه معیار پذیرش عمل است، عقل است و احادیث بسیاری داریم که معیار ارزش‌گذاری عمل، جهت گرفتن آن‌ها به واسطه عقلانیت یادشده است و حتی در بالاترین مراتب تفکرات عقلانی، حتی نیمی از ضرر را هم نمی‌پذیرد. به همین دلیل امیرالمؤمنین علی(ع) در حکمت ۴۲۱ می‌فرماید؛ «کَفَاکَ مِنْ عَقْلِکَ، مَا أَوْضَحَ لَکَ سُبُلَ غَیِّکَ مِنْ رُشْدِکَ، این مقدار از عقل تو براى تو کافى است که راه‌هاى گمراهى را از راه سعادت براى تو واضح و روشن کند.» امام على(ع) همچنین فرمود: جبرئیل بر آدم(ع) فرود آمد و گفت: اى آدم! من مأمور شده‌ام که تو را میان سه چیز، مخیر کنم. یکى را برگزین و دو تا را رها کن. آدم گفت: «اى جبرئیل! آن سه چیست؟»، گفت: خرد، حیا و دین. آدم گفت: «خرد را برگزیدم». آن گاه جبرئیل، به حیا و دین، رو کرد و گفت: بروید و او را رها کنید. آن دو گفتند: اى جبرئیل! ما مأموریم که همیشه با خرد همراه باشیم».

مطلق‌مجد اضافه کرد: وقتی در مجموعه رفتار، عقلانیت حاکم است، حیا به عنوان عامل بازدارنده از شقاوت بوده و مانع رذایل اخلاقی می‌شود. به همین دلیل است که امیرالمؤمنین در خطبه ۲۲۰ می‌فرماید؛ «قَدْ أَحْیَا عَقْلَهُ، وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ؛ کسی که در راه سعادت بشری قدم برمی‌دارد، عقل خود را زنده می‌کند و نفسش را می‌کشد، تا جایی که جسمش لاغر می‌شود و اخلاقش به نرمی گراید.» یعنی حرکت عقلانی باعث می‌شود، انسان به فضایل نزدیک شود.

وی تصریح کرد: شریعتی که خداوند برای انسان معرفی می‌کند، تا بهترین راه‌ها را برای کنترل سجایای اخلاقی و هدایت آن‌ها داشته باشد، اسلام است. ابزاری هم که امیرالمؤمنین برای مدیریت عقلانی اخلاق تعریف می‌کنند، تقواست و حضرت علی(ع) در حکمت ۳۲۱ می‌فرماید؛ هیچ سنگری نیکوتر از پارسایی نیست و در خطبه ۱۹۰ می‌فرماید؛ به تقوا و ترس از خدا روی آورید که رشته آن استوار و دستگیره آن محکم و قله آن، پناهگاهی بلند است و مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهلان وسیله عبرت‌آموزى است.

این پژوهشگر با بیان اینکه در زمینه به فعلیت رسیدن یک فعل، مراتب مختلفی وجود دارد و می‌توان آن را در چهار دسته دانش، بینش، گرایش و کنش دسته‌بندی کرد، گفت: اگر عقلانیت فعال باشد، می‌توان مرحله سنجش نفسی، روحی و تکمیلی را برای آن رقم زد. در مرحله دانش، محرک‌ها و مدرکات از طریق حواس ظاهری و فرمان روح به نفس به جسم انسان صادر و توسط مغز جذب می‌شود و از طریق جسم و روح به مرکز دریافت روح یعنی دل، منتقل می‌شود. مرحله دانش قابلیت زیادی دارد که توسط انسان کنترل شود و بسیاری از آیات و روایات بر این موضوع تأکید دارند که انسان باید بتواند در مرحله دانش، معرفت‌افزایی کند. در بحث عقلانیت نظری نیز این بحث مورد تأکید است و در حکمت نظری نیز امیرالمؤمنین علی(ع) بر این موضوع تأکید کرده‌اند که انسان باید بتواند معرفت‌شناسی خود را افزایش دهد و در خطبه ۱۶۶ می‌فرماید؛ «همچون ستمکاران دوره جاهلیت نباشید که نه دنبال فهم دین بودند و نه براى شناخت خداوند تعقل مى‌کردند.» یعنی جهل، منشأ عدم عقلانیت معرفی شده است و در مرحله بینش می‌بینیم، مدرکاتی که در دل وارد شده است، به بخش سجایا در روح وارد شده و فضیلت‌ها و رذایل اخلاقی در این بخش خود را پررنگ نشان می‌دهد و انسان در این راستا، سجایای اخلاقی مثبت را تقویت و منفی را تضعیف کند.

وی تصریح کرد: در خطبه ۳۴، وقتی امیرالمؤمنین(ع) کوفیان را به مبارزه با شامیان دعوت می‌کردند، می‌فرماید؛ «گویا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان‌هاى مست از خود بیگانه شده، حیران و سرگردانید. گویا عقل‌هاى خود را از دست داده و درک نمى‌کنید.» مرحله خطیری است که انسان بتواند از عقلش استفاده کند و مرحله بعدی که گرایش است، آن فعل به واسطه حساب داده‌ستانده عقل، به مرحله گرایش می‌رسد و فعل با گرایشات و تمایلات مواجه می‌شود و این گرایشات متأثر از عقلانیت است و باز هم نقش عقل مشخص است. در این راستا از نفس اماره، لوامه و مطمئنه نام برده شده است و اگر انسان از عقلش استفاده کند و به بالاترین مرتبه برسد، نفس مطمئنه است و نفس لوامه، مدام تذکر می‌دهد و در نفس اماره، عقل کاملآً ضعیف است و گرایش به رذایل اخلاقی دارد و عمل از این مرحله که بگذرد به کنش می‌رسد. یعنی فرمانی که به مغز صادر می‌شود و عملی از انسان سرمی‌زند.

حال انسان چه زمانی خوب است؟

مطلق‌مجد به مرحله سنجش نفسی اشاره و تصریح کرد: انسانی زمانی حالش خوب است که در سنجش روحی و نفسی، عمل از وجدان انسان تأییدیه بگیرد. اگر عقلانیت غالب باشد، سنجش روح و نفس انجام می‌شود و در غیر این صورت نفس و روح به واسطه غلبه هوا‌ها و گرایشات، رضایتی سطحی از عمل حاصل خواهد شد. حضرت علی در نامه ۴۵ می‌فرمایند؛ «به خدا سوگند، که تنها اراده خدا در آن است، چنان نفس خود را به ریاضت وادارم که به یک قرص نان، هر گاه بیابم شاد شود و به نمک به جاى نان خورش قناعت کند» و «من نفس خود را با پرهیزکارى مى‌پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک‌ترین روزهاست در أمان، و در لغزشگاه هاى آن ثابت قدم باشد. من اگر مى خواستم، مى توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم و بافته‌هاى ابریشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هواى نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام‌هاى لذیذ برگزینم».

این مدرس حوزه علوم و معارف نهج‌البلاغه گفت: مرتبه سنجش روحی این است که عمل بعد از گذر از سنجش نفسی، در مراتب روحی قرار می‌گیرد و پایین‌ترین مراتب روحی، روح المدرج، روح الشهوة و روح القوة است که با حیوانات مشترک است، اما روح الایمان و روح القدس بالاترین درجات روح انسان هستند که روح الایمان معنویت انسان را دربرمی گیرد و اینکه انسان ببیند با دستوراتی که عقلانیتش داده، به کدام مرحله دست یافته است. مثلاً در خطبه ۱۹۸ حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند؛ «پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهید، و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان درهم آمیزد، و (آن را) بر همه امورتان حاکم گردانید.» پس از آن مرحله تکمیل است که در صورت رضایت روح از عمل، دستور تثبیت، تکرار و ارتقای عمل صادر می‌شود و می‌بینیم که یک عمل به عنوان سجیه اخلاقی تثبیت می‌شود، مثل همان آیه قرآن که پیامبر را گوش شنوای امت معرفی می‌کند و این یک سجیه رفتاری می‌شود.

انتهای پیام
captcha