به گزارش ایکنا، آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد سطح عالی تفسیر و فقه حوزه، امروز، اول شهریورماه در ادامه مباحث فلسفه تفسیر که در فضای مجازی بارگذاری شده است، گفت: آشنایی با ادبیات، زبان و ... از ملزومات و مقدمات بدیهی و روشن در تفسیر است، ولی برخی نکات باید بیان شود؛ تفسیر باید در یک نظام به هم پیوسته انجام شود که گاهی ما از آن تعبیر به حلقوی _ هرمی میکنیم.
وی با بیان اینکه تفسیر از فراوردههای علمی بشر است که این مطلب با همه وضوحی که دارد، کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اضافه کرد: لذا مفسران یا به افراط و یا به تفریط گرفتار شدهاند، در حالی که میتوانیم گرفتار این برزخ نشویم.
علیدوست تصریح کرد: در دهههای اخیر یعنی از حدود چند دهه اخیر، نحلهای در تفسیر پیدا شد که سعی کرد آیات قرآن را با دانشهای روز تطبیق دهد، مثلاً اگر بحث از تکامل انواع در زیست مطرح شده است، سعی میکردند آیات را هم با این نظریه تطبیق دهند؛ این بحث در اواخر دهه 40 و 50 خیلی در حوزه داغ بود که آیا ثبوت انواع و تکامل آن را بپذیریم یا رد کنیم.
وی اضافه کرد: عدهای مصر بر تکامل انواع بودند و اینکه قرآن هم مؤید آن است. مرحوم سحابی کتابی در مورد خلقت انواع نوشت، مرحوم مشکینی هم کتابی در این راستا نوشت. در برابر این افراد هم کسانی که مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی دارند مِصرّ بودند که تکامل انواع با قرآن سازگار نیست، حتی برخی افراد گروه دوم پیشنهاد مباهله هم دادند.
استاد سطح عالی حوزه بیان کرد: وقتی داروین نظر خودش را داد، در حد یک نظریه بود و همان زمان زیستشناسانی مانند لامارک و ... در برابر او ایستادند؛ در اروپا هم هیچ وقت نظریه داروین از یک فرضیه بالاتر نرفت، ولی در کشور ما به عنوان نظریه تثبیت شده و ثابت شده با آن مواجه شدند و حتی کتب زیستشناسی ما هم مبتنی بر همین مسئله است.
علیدوست اظهار کرد: علامه طباطبایی(ره) در همان دوره وارد این بحث شد و فرمود که ظاهر قرآن با ثبوت سازگار است، ولی با تکامل هم ناسازگار نیست؛ یعنی اگر نظر داروین ثابت هم بشود، قرآن خلاف آن، چیزی نگفته است؛ علامه تأکید دارد عالمی که قرآن بیان فرموده است صدها هزار سال قبل از انسان خلق شده و روایات هم گفته که قبل از آدم افراد دیگری هم بودند، در حالی که نظریه داروین مربوط به خلقت انسان از نسل آدم ابوالبشر است.
استاد سطح عالی فقه و تفسیر حوزه تصریح کرد: بنابراین در مواجهه با یک مسئله علمی، سه برخورد وجود دارد؛ یکی میخواهد فرضیه و نظریه را ببلعد و قرآن را به هر طریقی با آن تطبیق دهد که به آن نحله علمزده میگوییم؛ نظر دیگر آن است که فرض کنیم نظر داروین ثابت شد، ما چرا باید در برابر آن از منظر قرآن، مقاومت کنیم؟ مثلا کرویت زمین تقریباً قطعی و ثابت شده است، حالا کسی بخواهد مقاومت کند، انکارِ نادرستی است.
وی افزود: یکی از قواعد تفسیر آن است که انسان نه علمزده شود و نه آن را انکار کند؛ هیئت بطلمیوس که افلاک 9گانه را مطرح کرد، قرنها نظریه حاکم بود؛ همان قشر علمزده برای تطبیق گفتند که قرآن هم از افلاک 7 گانه یاد کرده و عرش و کرسی را هم به آن افزودند تا عدد 9 جور شود و بعد مشخص شد که این حرف، مزخرف است. البته همین این مواجهه را باید با روایات هم داشته باشیم.
علیدوست با بیان اینکه در مورد روایات هم نه باید مسائل علمی بر آن تحمیل و نه باید منکر علم شویم، اضافه کرد: تفسیر عبده، رشید رضا و طنطاوی خیلی علمزده هستند(علم تجربی) و قبل از آن تفسیر فخررازی هم علمزده دوره خود بود؛ برخی تفاسیر هم علمستیز بودهاند، ولی هیچکدام حکیمانه و خردمندانه نیست.
وی با اشاره به نقش مباحث تاریخی در تفسیر، افزود: اگر قرآن صراحت دارد، روشن است، ولی اگر ابهامی دارد، باید مواظب مسائل تاریخی باشیم؛ در ذیل آیه ارم ذات العماد، قرآن اشاره به وجود شهری به نام ارم دارد، ولی متخصصان فن میگویند ما شهری به این نام و شمایل نداریم؛ یا قرآن از اصحاب کهف، بلقیس و طوفان نوح و... سخن گفته است، ولی بر خلاف این مطالب، تاریخ داریم، لذا مفسر باید در این موضوع مراقبت کند.
علیدوست اضافه کرد: اگر بخواهیم زندگینامه، آمار، گزارش و بیان فاصله و جغرافیا و ... (مانند فاصله میان سلیمان و بلقیس) بیاوریم، باید دقت لازم را داشته باشیم.
وی در جمعبندی مطالبش، تأکید کرد: تعامل مفسر با مسائل فیزیک، شیمی و علوم تجربی و تاریخ شامل آمار، جغرافیا و ... از جمله لوازم اصلی در تفسیر قرآن است.
انتهای پیام