به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «منتخبی از خطبه فدکیه» امروز، شنبه، 27 دیماه، از سوی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه الزهرا(س) با سخنرانی محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را میخوانید؛
در طی تاریخ تمدن اسلامی و از روزهای نخستین، اندیشهای متعارضانه بین عالمان دینی ایجاد شد و در پی یافتن سؤالاتی برآمدند؛ از جمله اینکه اگر خداوند سبحان به دینداران بایدها و نبایدها و محدودیتهایی را اعلام کرده، آیا این تعالیم به دنبال خود یک چرایی دارد؟ در واقع قبل از آنکه خداوند امر و نهی کند پشت آن حقیقت و چیز دیگری وجود دارد که امر الهی وارد صحنه شده یا خیر؟ به همین خاطر این مقوله در دانشهای کلام، اصول، فقه و حتی در علم اخلاق پیش آمد که آیا قائل به حُسن و قبح ذاتی موضوعات مطرح شده در دیانت و شریعت هستیم یا خیر؟ در این راستا رایزنیهایی بین اندیشمندان دینی رخ داده است.
گروهی این گونه اظهار نظر کردند که مقولهای به نام حُسن و قُبح ذاتی و عقلی نداریم که به دنبال کشف رازها باشیم؛ بنابراین هر مسئلهای که خداوند متعال بر آن امر کرده، مطلوب و شایسته است و هر چیزی بر آن نهی شده ناپسند است و در زندگی ما جایگاهی ندارد. در واقع صِرف امر و نهی الهی ملاک است. این گروه معتقدند که خداوند آنچه بخواهد انجام میدهد و حاجتی نیست که پیشدرآمدی برای آن باشد که امر و نهی خدا بر آن تعلق بگیرد.
در میان همین جماعت شعبهای دیگر ایجاد شد و گفتند که ممکن است نفس خود امر خداوند به چیزی یا نهی از مقولهای، ایجاد حُسن و قبح کند، نه اینکه «مأمور به» دارای حُسن یا قبح پیشین باشد، چراکه حُسن و قبح پیشین وجود ندارد؛ مثلاً اگر خداوند به حضرت ابراهیم می گوید فرزندت را ذبح کن، در ذات قربانی کردن فرزند، حُسنی وجود ندارد، اما چون خداوند امر کرده، به صرف این امر، نوحی حسُن «صرفالامری» ایجاد شده است. این دیدگاه متعلق به اشاعره است که دیدگاههای خاصی نسبت به متن و عاری از خردورزی داشتند و در طول تاریخ هم دفاعیههای خود را داشته و هنوز ادامه دارد.
اما گروه دوم معتقدند که اگر هر امری به معروف یا نهی صورت میگیرد دارای حُسن و قبح پیشین است؛ یعنی عقلاً یک حسن و قبح ذاتی وجود دارد و به همین دلیل خداوند متعال امر به چنین کاری کرده است. اگر ذات حق امر به عدل و احسان میکند عدل ذاتاً و عقلاً شایسته است و به همین دلیل عدل از هر کسی ولو ظالمان سر بزند باز هم شایسته و پسندیده است. نقطه مقابل آن یعنی ظلم نیز عقلاً و ذاتاً ناپسند است؛ بنابراین خداوند هم ظلم به کسی نمیکند و انسانها اگر به دیگران ظلم کنند زشت و ناپسند است و اگر قرار است پاسخ ظلمی را بدهند باید به مقداری باشد که به آنها ظلم شده است. اینها نشان میدهد عدل، حُسن ذاتی و ظلم قبح ذاتی دارد. این دسته را معتزله مینامیم که معتقد به حسن و قبح عقلی هستند.
وقتی به ساحت قرآن کریم مراجعه میکنیم، رد پای چنین دیدگاهی کاملاً آشکار است و خداوند متعال، به چنین نکتهای اشاره کرده و در واقع تحلیلها و حکمتها یا به تعبیری چرایی، چیستی و چگونگی به صحنه میآید. مثلاً وقتی خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ ای اهل ایمان، بر شما هم روزه واجب گردید چنانکه امم گذشته را فرض شده بود، و این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید»(بقره/183). در اینجا وقتی خداوند فرموده که این روزه واجب و تثبیت شده همان گونه که دیگر ادیان ابراهیمی آن را داشتند ممکن است ذهن ما به این سمت ببرد که روزه برای همراهی با گرسنگان یا تمرین و تقویت قوه اراده و عزم و تصمیم انسان است یا همان گونه که طرفداران طب سنتی میگویند باعث سلامتی انسان میشود، اما قرآن در اینجا «لَعَلَّكُمْ» یعنی چرایی میآورد و میگوید برای این است که شما به مهارت تقوا دست پیدا کنید. این دیدگاه ممکن است با نگاهی که ما داریم تفاوت داشته باشد.
متأسفانه گاهی بر اثر فرو رفتن در زندگی مادی چنان حجابهایی پیدا میکنیم که از هدفهای اصلی غافل و مسیر را نمیشناسیم در حالی که اگر این حجابهای مادی را کنار بگذاریم مسیر را به خوبی خواهیم شناخت. در نقل قصص قرآن کریم نیز نابترین و احسنترین قصص را در ماجرای یوسف میبینیم. در اینجا خداوند میگوید: «لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَىٰ وَلَٰكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ همانا در حکایت آنان برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود. این قرآن نه سخنی است که فرا توان بافت لیکن کتب آسمانی پیش از خود را هم تصدیق کرده و هر چیزی را (که راجع به سعادت دنیا و آخرت خلق است) مفصل بیان میکند و برای اهل ایمان هدایت و (سعادت و) رحمت خواهد بود»(یوسف/111) است. یعنی این جنبه داستان و اسطوره ندارد بلکه خداوند سبحان حقایقی را برای شما بیان میکند تا عبرت بگیرید. در این داستان مثلاً ملاکهای گزینش دقیق بیان شده که همه اینها عبرت است؛ بنابراین در قرآن چنین تفکری وجود دارد که معتقد است اوامر و نواهی الهی مبتنی بر حُسن و قبح یا چراییهایی است که قابل مشاهده است و باب آن نیز بسیار گسترده است.
بحث دیگر این است که وجود مبارک بانویی که امشب به سوگ وی خواهیم نشست، شیوه دینورزی خود را برای آیندگان و برای کسانیکه میخواهند وی را به لحاظ نظری و عملی الگوی خود قرار دهند به نمایش میگذارد. بنده در اینجا به شیوه دینداری حضرت زهرا(س) میپردازم. روزگاران سختی به حضرت زهرا(س) میگذرد و عرصه بر وی تنگ شده و فقدان رسول خدا(ص) بسیار سخت شده است. ارتباط دو سویه متقابل بین ایشان و پیامبر(ص) وجود دارد؛ لذا این فقدان در گویشهای زهرای مرضیه(س) در فراق پدر بسیار جانگداز است، اما در کنار آن مسئله غصب خلافت، گوشهنشینی حضرت علی(ع)، لطمات روحی و عاطفی حضرت زهرا، و ... را شاهد هستیم که روز روشن را تبدیل به شب تار میکند.
در چنین صحنهای ایشان با تحریفی دیگر در صحنه دین مواجه میشوند که همانا توهین به پیامبر(ص) است و عمال حضرت زهرا(س) از فدک اخراج شده و آنان در یک تحریم اقتصادی قرار میگیرند. پیامبر(ص) فرمودند این فدک از آن دخترم زهرای مرضیه است که ایشان هم آن را در اختیار حضرت امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند. امام هم در نهجالبلاغه میفرمایند که این فدک در اختیار ما بود، اما جماعتی بر آن بخل ورزیدند و چنین و چنان کردند، در حالی که اساساً اموال پیامبران متعلق به بیتالمال است و بعداً نیز در اختیار بیتالمال قرار خواهد گرفت؛ بنابراین زهرای مرضیه نمیتوانست شاهد تحریف از سوی برخی مغرضین باشد.
حضرت زهرا(س) بیست و سه سال رسالت پیامبر(ص) را در قالب یک خطابه شرح کردند که البته حقیقتاً شرح نامه رسالت پیامبر مکرم اسلام(ص) است. بخشهایی در این قسمتهای توحیدی وجود دارد که انسان غیر از اعجاز در آن نمیبیند. ایشان تبیین زیبایی از تاریخ و فلسفه رسالت و نقش پیامبر میکند و نبوت عامه و خاصه را به خوبی شرح میدهند. اینجا میفهمیم که هدف وی چه بوده که لب به سخن گشوده است؟ در واقع هدف اصلی ایشان این بوده که شیوه درست نگاه به دین و دیانت را به مخاطبان خود در طول تاریخ توضیح دهند.
آن حضرت در بخشی از این خطابه به مقولهای ورود پیدا کرده و قریب به بیست عنوان بیان میکند و چیستی و چرایی را به صحنه میآوردند. این بخش از خطابه حضرت بسیار ارزشمند است و بنده نیز بر آن تأکید دارم. ایشان این بخش را این گونه شروع میکنند که خداوند ایمان را قرار داد تا شما از شرک تطهیر شوید. در واقع اتصال انسان به وحدانیت خداوند عامل اصلی شکوفایی انسان و تطهیر وی است و تا زمانی که این مزرعه از مظاهر شرک پاک نشود آن رونق و شکوفایی رخ نخواهد داد. حضرت زهرا(س) سپس به دو بازوی اصلی ایمان اشاره میکنند و میفرمایند این دو مورد شامل نماز و زکات است تا از شرک منزه شوید.
کِبر مهمترین عامل سقوط انسان و دوری وی از دیگران است. بنده شهادت میدهم که حتی مهمترین عاملی است که زندگی زوجین را متلاشی میکند و آنها سوی خودشان میروند؛ بنابراین همه زوال و کمال انسان به این کبر چه در ارتباط با ذات پروردگار و چه خلق برمیگردد. حال حضرت زهرا(س) میفرمایند که خداوند نماز را قرار داد تا کِبر از بین برود؛ چراکه نماز مهمترین عامل بندگی انسان است و همین نماز، شاخ کِبر را میشکند. این نکتهای است که قبل از حضرت فاطمه زهرا(س) کسی به آن اشاره نکرده بود. ایشان همچنین میفرمایند خداوند زکات قرار داد تا عامل تزکیه نفس و رزق انسان باشد، در واقع زکات عامل پاکی وجود انسان است و منجر به رونق و جهش اجتماعی در جامعه خواهد شد. در اینجا نوع تحلیل و حکمتگویی حضرت زهرا(س) قابل کشف است.
البته حضرت فاطمه زهرا(س) به مواردی نظیر صبر، عدل، امر به معروف، امامت به عنوان عامل اجتناب از تشتتها و... هم اشاره میکنند، اما بنده صرفاً به مواردی اشاره کردم تا شیوه خردورزی آن بانوی بزرگوار را بیان کنم. متأسفانه این باب در طول تاریخ به غیر از افرادی نظیر شیخ صدوق پیروان چندانی پیدا نکرده است؛ لذا بهتر است در این شب شهادت در معرفتشناسی فاطمی بازنگری کرده و پارهای از دیدگاههای خود را اصلاح کنیم.
انتهای پیام