تبدیل نیایش به گفت‌وگو با خدا؛ وجه ممیزه نیایش عرفا از فقها
کد خبر: 3966106
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۸
شهرام صحرایی:

تبدیل نیایش به گفت‌وگو با خدا؛ وجه ممیزه نیایش عرفا از فقها

عضو هیئت علمی بنیاد دایرة المعارف اسلامی به اختلاف‌هایی که در نیایش عرفا و فقها وجود دارد اشاره کرد و گفت: این اختلاف‌ها در مواضع متعددی است که از جمله اهتمام فقها به نیاش‌های مأثور است، اما عرفا اهل ساختن نیایش بوده‌اند و دیگر تفاوت را می‌توان جنس نیایش‌ این دو گروه دانست که نیاش عرفا، برخلاف فقها تبدیل به یک دیالوگ بین بنده و خداوند می‌شود.

به گزارش ایکنا، نشست «نیایش فقیهان یا نیایش عارفان؟»، شب گذشته، 31 فروردین، به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و با سخنرانی شهرام صحرایی، عضو هیئت علمی بنیاد دایرة المعارف اسلامی، برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

در ابتدا باید در مورد لغت نیاش مطلبی را بیان کنم؛ نیاش را هم به مطلق دعا معنا کرده‌اند و هم به دعای توأم با تضرع و زاری مطرح و در بحث بنده، با قدری تسامح، نیاش را به معنای مطلق دعا استعمال می‌کنم. نکته دوم اینکه، هم فقها قائل هستند که دعا اهمیت زیادی دارد و هم عارفان که می‌گویند دعا می‌تواند در تربیت انسان مؤثر باشد اما به نظر می‌رسد اختلاف‌های نه‌چندان کوچکی در این میان وجود دارد. همچنین مراد ما از فقها، عالمان دین است که اینها قائل بودند دعا کردن آدابی دارد و ثانیاً قائل بودند که این آداب را از نصوص دینی اخذ کرده‌ایم؛ یعنی از قرآن و روایات این آداب را گرفته‌ایم. از این‌رو، دست به تألیف کتب مستقلی در مورد آداب دعا زده‌اند و یا بخش‌های زیادی از کتب خود را، هرچند عنوان کتاب آداب‌الدعا ندارد، اما به این بحث اختصاص داده‌اند.

مروری بر آداب دعا از دیدگاه فقیهان

هم مفسرین، هم اخلاقی‌ها و هم فقها صحبت‌هایی کرده‌اند و یکی از مهم‌ترین کتب در زمینه دعا، کتاب عده‌الداعی برای ابن فهد حلی است. الذریعه شیخ آقابزرگ تهرانی نیز این طور است که از یک تعداد زیادی از کتب نام می‌برد که عالمان نامی با این عنوان نوشته‌اند. می‌گفتند اگر کسی بخواهد دعایش مستجاب شود، لازم است آدابی را رعایت کند. مثلاً برای دعا کردن به مسجد برود و یا پیش از دعا، نماز بخواند. یکی دیگر از آداب دعا را گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» دانسته‌اند و یا گفته‌اند خدا را باید با نام‌هایی بخوانیم که با حاجت ما مناسبت داشته باشد. مثلاً برای حاجتِ روزی، یا رازق را بگوییم. صلوات بر پیامبر(ص) و اولاد ایشان نیز وارد شده است و گفته شده انسان باید حسن ظن به خدا داشته باشد و یقین بداند خداوند حتماً پاسخ می‌دهد. حال یا خداوند حاجت را در این دنیا برآورده می‌کند و یا در غیر اینصورت، چیزی بهتر از آن در آخرت به او می‌دهد.

حال به اینجا می‌رسیم که این اختلاف‌ها در چه مواضعی است؛ یکی از مواضع این است که خود عارفان و صوفیان، دعاهای فراوانی را انشا می‌کردند و می‌ساختند. برای نمونه، مناجات‌های ساخته جُنید و یا بایزید جمع شده است. به نظر می‌رسد فقها و دیگر عالمان دین، سعی می‌کردند از دعاهایی استفاده کنند که به صورت مأثور به آنها رسیده بود. در برخی از روایات نیز هست که برخی از صحابه خدمت امام(ع) آمده و گفتند دعایی ساخته‌ام و امام(ع) نیز روی خوشی نشان نداده است. البته با وجود این، در میان محدثین و عالمان دین هم بوده‌اند که دعاهایی انشا کرده و ساخته باشند.

نیاش عرفا برخلاف فقها از جنس دیالوگ است

یک نکته دیگر این است که سید بن طاوس در کتاب «الامان من اخطار الاسفار و الازمان»، می‌آید و آدابی برای سفر نقل می‌کند که همه مأثور است اما برای اینکه در منزل دوم و سوم در هنگام اتراق کردن، دعایی پیدا نکرده، خودش دو دعا ساخته است، اما این دعاها و مناجات‌هایی که مشایخ طریقت می‌ساختند و به کار می‌برند و نوشته شده، شایع‌تر است. نکته دیگر این که در این دعاهایی که محل توجه عالمان دین است که عمدتاً هم مأثور است، این را می‌بینیم که اینها می‌خواندند اما در منابع صوفیه و در کتب عرفانی، چیز دیگری را می‌بینیم؛ یعنی نیایشی را می‌بینیم که پس از یکی دو فراز، تبدیل به یک دیالوگ می‌شود. البته بنده با اشتباه و صحیح بودنش کاری ندارم، اما باید در مقام گزارش بگویم که مثلاً بازید خواهشی از خدا دارد و خدا پاسخ می‌دهد و مجدد این روند تکرار و به یک رازگویی دو طرفی تبدیل می‌شود.

اما اگر من باشم و خدا را بخواهم، من فقط صحبت کرده‌ام. البته اعتقاد دارم که خدا نیز شنیده است و پاسخ می‌دهد، اما آن پاسخ از جنس کلمه و جمله نیست، در حالی که این خیلی شایع است. اما این مشایخ صوفیه با خداوند وارد دیالوگ می‌شدند. نکته دیگری که در مناجات‌های عرفا می‌بینید این است که خیلی اوقات به خودشان اجازه می‌دادند که با خدا یک صحبتی داشته باشند که در قالب رابطه عبد و مولا نمی‌گنجد.

عرفا و خداطلبی

این را هم نباید فراموش کنیم که مشابه این مناجات‌هایی که تبدیل به یک گفت‌وگو می‌شود را در سیره انبیای قبل هم می‌بینیم که برخی از آنها، حالات این‌چنینی داشته‌اند و گویی این عرفا، جا پای آنها می‌گذاشتند. یک نکته دیگر که به صورت فراوان در نیایش‌های عارفان سده‌های دوم تا پنجم می‌بینیم، این است که به صراحت و به آشکاری، به تحقیر بهشت و تحقیر دوزخ می‌پرداختند و بهشت و نعمت‌های آن را بی‌ارزش می‌شمردند. می‌گفتند اینها می‌تواند محل توجه یک آدم دون‌همت باشد و چیزی به جز خدا نمی‌خواهیم که این مسئله به صورت عیان وجود دارد. البته نمی‌گویم در ادعیه مأثور اینها هرگز وجود ندارد و نمونه‌هایی از آن داریم، اما اگر ببینیم که چقدر حجم ادعیه را دعاهایی از این سنخ گرفته که مثلاً بگوید خدایا توفیق بده که هر سال به حج بروم و یا رزق من را زیاد کن و ... و چقدر دعا با مضمون خواستن خدا را داریم، مشخص می‌شود که سنخ دوم کمتر است.

البته امکان دارد این نحو از مناجات بدین دلیل باشد که امامان معصوم(ع) مخاطبینی که داشتند، در این حد از معرفت و لطافت نبودند که چنین چیزهایی را بشود به آنها گفت و همان‌ها را نیز انجام نمی‌دادند، چه برسد به این درخواست‌های لطیف. همچنین برخی‌ها نیز ذوجنبتین و سید هر دو طایفه هستند و کمال اینها است که عالم به خدا و عالم به امر خدا بوده‌اند، اما از آن‌رو که عارف بوده‌اند، این مناجات‌ها را داشته‌اند.

نکته دیگر اینکه، در آموزه‌های مشایخ عرفانی، فراوان داریم که برای ما قصه‌هایی نقل کرده‌اند و این را قبول داشته‌اند که امکان دارد کسی باشد و مقید به هیچ‌کدام از این آداب ظاهری که نقل کردیم هم نبوده باشد، اما باز هم آن حالت مناجات به عالی‌ترین شکلِ ممکن برای او اتفاق بیفتد که شواهدش نیز فراوان است. برای مثال، در داستان پیرِ چنگی که یک نمونه خوبی از این مورد است. چه کسی است که دارد مناجات می‌کند و چه مناجاتی است؟ این مناجات به نحوی است که فکر می‌کنم هیچ فقیهی به آن راضی نیست.

انتهای پیام
captcha