به گزارش ایکنا، نشست رونمایی از کتاب «حقیقت مرگ؛ تحلیلی از چیستی، چگونگی و علل مرگ از منظر ابنسینا و ملاصدرا» اثر حجتالاسلام والمسلمین حیدر همتی، دوشنبه، ۱۷ خردادماه، به همت خبرگزاری ایکنا برگزار شد. در این نشست علاوه بر مولف، یحیی یثربی، فیلسوف و استاد بازنشسته دانشگاه علامه طباطبایی، احد فرامرز قراملکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مجید احسن، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه امام صادق(ع) به ایراد سخن پرداختند. در ادامه متن سخنان مجید احسن را میخوانید؛
یک زمان از شاعری غیرایرانی، عبارتی خواندم که بسیار جالب بود و تصویر زیبایی از مرگ ارائه کرده بود. او میگوید در بطن زن آبستن و در پس صورت مهربانش، دو میوه در شرف تکوین است؛ مرگ و زندگی. مرگ بخشی از زندگی است و مرگ و زندگی درهم تنیده هستند و آدمی در لحظه ورود به صحنه زندگی، مرگ را آغاز میکند و مرگ یک پدیده در پایان زندگی نیست، بلکه مرگ امری قرین لحظهلحظه زندگی ما است و البته مرگ خود از رحمتهای الهی است و خدا در قرآن فرمود مرگ را آفریدیم. ابدیت نیز در زندگی دنیوی سرچشمه اهداف و آمال برخی است و همیشه به عنوان یک آلترناتیو مرگ مطرح میشود و بشر سودای ابدیت دنیایی دارد و حیات را زیستی میبیند و امکاناتی را جستوجو میکند. این هدفی است که بشر دارد، اما خوب است دوستان فیلم «مرگ به مرخصی میرود» را ببینند. در این اثر نمایان میشود که اگر مرگ نباشد، چه وضعی پیش میآید.
اگر مرگ نباشد و زیست دنیای ما ابدی شود، همه به وضعیتی دچار میشوند و رنجهایی پیدا میکنند که آرزوی بازگشت مرگ را میکنند. فرانکل در کتاب پزشک روح بیان میکند که اگر برای کوششهای در این دنیا محدودیت زمانی نبود و زمان بینهایت بود، زندگی به چه صورتی میشد. اگر در دنیا ابدی بودیم هر فعالیتی را به تعویق میانداختیم و مرگ یادآور ارزش زیستن است و مرگ به ما نشان میدهد که زندگی ارزشمند است.
شاید خوب باشد به دوگانه دنیا و آخرت اشاره کنم که بسیار جدی است. بشر در دنیای کلاسیک در سودای عالم قدس و در ذیل الوهیتاندیشی خود، زندگی دنیا را ناچیز شمرده است و زندگی زمینی در تقابل با امر اخروی بوده است و من فکر میکنم حتی در دورههایی که فلاسفه بزرگی در مصر و روم و ایران باستان بودند یا حتی عصر تمدن اسلامی که تمدنهای بزرگ شکل گرفتند، بنیان فکری و فلسفی لازم برای چنین عطف توجهی به زندگی دنیایی وجود نداشته و این زندگی همیشه امر فرعی بوده است و در نگاه صوفیانه نیز مذموم شمرده شده است و تفکر مدرن است که به امر مادی توجه زیادی دارد و در مقابل آخرت، زندگی مادی را جدی میگیرد و از آخرت غفلت میکند.
همانطور که غفلت از دنیا انسان را دچار رنجهایی میکند، در عین حال غفلت از زندگی اخروی نیز انسدادهای خاص خود را نیز رقم میزند که درد جاودانگی است که مسئله انسان مدرن است. انسان گذشته غرق در جاودانگی بوده است، اما انسان مدرن درد جاودانگی دارد. این انسان در زیستجهان فعلی خود، نمیتواند دنیا و آخرت را نادیده بگیرد و زندگی ما در دنیای مدرن است، اما به لحاظ فکری نیز به عالم قدس توجه داریم که نمیشود هیچکدام را نادیده گرفت. انسان اگر نتواند جاودانگی را تضمین کند، مرگ میتواند همه پیشرفتهای او را به محاق ببرد.
مرگ اگر انکارشدنی بود که انکار میشد، اما مرگ حضور دارد و هر لحظه در پی ما است. اما آیا راهی برای جمع اینها هست؟ خوانش مجددی که صورت میگیرد، مهم است و کاری که نویسنده کتاب انجام داده، توجه به دو فیلسوف کلاسیک است و باید به آنها برگردیم و ظرفیتهای اندیشگانی آنها را مورد توجه قرار دهیم و ببینیم آیا اندیشه آنها میتواند به ما کمک کند؟ ما باید راهی را پیدا کنیم و در عین اینکه این مزایا را داریم دچار انسدادها و ملال و پوچی و ... نشویم و این چیزی است که توجه به آخرت میتواند برای ما به ارمغان آورد که روایتش در دین هست، اما نیازمند یک خوانش است و باید لوگوسی شود.
میل به جاودانگی و میل به زندگی یک دوگانه عجیبی است و ابنسینا علت ترس از مرگ را عدم آگاهی میداند. سراغ گرفتن اندیشه سنتی به ما برای زیستن کمک میکند و این طور نیست که اندیشههای آنها را بخوانیم و نقل کنیم، بلکه باید برای امروز خود درسهایی را برداریم. ملاصدرا با رفع دوگانه نفس و بدن و ترکیب اتحادی نفس و بدن توجه به بدن را نه امر عارضی برای نفسانیت انسان و دنیا را نه مقابل آخرت، بلکه دنیا و بدن را ذاتی حقیقت نفس میداند و انسان بدون بدن و دنیا اصلا نمیتواند معنا شود و این انسان از مادیت برمیخیزد و در این صورت نمیتواند معاش مادی او و دنیای او خراب باشد، اما آخرتش آباد باشد.
بنابراین در فلسفه بعثت انبیا شاهدیم که برای بهبود زندگی دنیا اقدام میکنند و فلاسفه نیز آن را تئوریزه میکنند و ملاصدرا سعادت نفس را به سعادت جسمانی گره میزند و از ضرورتهای امر معاد، امر معاش در دنیا دانسته شده است و میگوید به سوی خدا شدن و الهیشدن محقق نمیشود، جز آنکه نسل انسان دائم و نوع انسانی محفوظ باشد، امری که منافع انسانی را رقم میزند و مضارش را سلب میکند و این عبارت ملاصدرا میتواند زیست این جهانی را برای ما جدی کند؛ چون راه آخرت از راه دنیا میگذرد و در این صورت امر دنیا بسیار جدی میشود و امکان ورود ما را به مناسبات مدرن فراهم میکند. این کتاب نیز در این راستا است و حقیقت مرگ را آشکار کرده است و در عین حال توجهی به فلاسفه گذشته برای سراغگرفتن امکانات آنها برای زیست امروزی ما است.
انتهای پیام