به گزارش ایکنا، طبق جدولهایی که در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شده است، در فاصله سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ در مجموع ۷۲ هزار و ۵۷ رساله و پایاننامه دانشجویان مقطع دکتری در سامانه ایرانداک ثبت شده که ۲۱ هزار و ۲۶۴ مورد از این متون (۲۹ درصد) بیش از ۳۰ درصد مشابهت با متن علمی مشابه داشته و کپیبرداری بوده است. همچنین در همین بازه زمانی ۶۷۵ هزار و ۷۱۳ رساله و پایاننامه دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد در سامانه ایرانداک بارگذاری شده که طبق بررسیها ۳۱۱ هزار و ۶۴۸ مورد از این متنها (۴۶ درصد) کپیبرداری با بیش از ۳۰ درصد مشابهت بوده است.
خبرگزاری ایکنا در نشستی با حضور سیدحسین نبوی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و حسین بابایی مجرد؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به بررسی این موضوع پرداخته است.
بخش اول این نشست با عنوان «فساد علمی و تقلب به مرحله حاد رسیده است» منتشر شده است.
در ادامه بخش دوم و پایانی این نشست را میخوانید؛
ایکنا ـ گفتید یکی از مشکلات ساختاری این است که برای ارتقای اساتید، نوشتن مقاله بسیار مهم است در نتیجه بسیاری از آنها ناچارند به کپیکاری روی بیاورند. به نظر شما بهترین شیوه ارتقای اساتید چیست که منجر به کاهش این تقلبات شود؟
بابایی مجرد: مفهومی از حدود بیست سال پیش در کمیسیون اروپا و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه یا OECD با نام حکمرانی پژوهش مطرح شده است. کتابی وجود دارد با این عنوان که «پژوهش چگونه سامان پیدا میکند؟» یعنی پژوهش از نقطه مبدأ تا موقعی که در قالب مقاله، کتاب یا گزارشات سیاستی عرضه میشود چگونه باید سامان پیدا کرده و مسئله به چه شکلی در ذهن پژوهشگر نضج پیدا میکند؟ آیا باید پژوهش سفارشی باشد؟ چون برخی نهادهای پژوهشی، کارفرمایانی دارند که برای پژوهشگران دستورکارهای پژوهشی تعیین میکنند. از سوی دیگر پژوهش میتواند خودبنیاد باشد و بر بنیادهای ذهنی، نظری، معرفتی و تاریخی خود پژوهشگر استوار باشد.
سؤال جدی که امروزه در جهان وجود دارد این است که آیا اساسا پژوهش، قابل دستورگذاری از ناحیه حکومتهاست یا این خود پژوهشگر و نهاد علم است که پژوهش را سامان میدهد؟ حکومتها تا چه میزان میتوانند در امر پژوهش دخالت کنند؟ مسائل حکومتها چگونه بناست توسط نهاد علم حل شود؟ از این سنخ سؤالات در سطح جهان به میزان زیادی مطرح است. OECD در پژوهش سال 2003 چهار عنوان برای حکمرانی پژوهش مطرح میکند. اول اینکه دستورکارهای پژوهشی چگونه وضع میشود و اینکه موضوع پژوهش از کجا میآید؟ چون نظامات حکمرانی منابع محدودی دارند بنابراین باید اولویتگذاری کنند در نتیجه این اولویتها بر چه اساسی تأمین میشود؟
دوم اینکه نیرو و منابع انسانی پژوهش چگونه تأمین میشود؟ در جاهایی باید سلوک پژوهشی وجود داشته باشد چون زمانی برای افراد عیب بود که کار دیگران را کپی کنند بدون اینکه ارجاع دهند. هرچند در دورههای متقدم در تفاسیر قرآن چنین چیزی را مشاهده کردهایم یعنی یک تفسیر کاملاً از تفسیر دیگری استنساخ شده است بدون اینکه ارجاع داده شود. البته آن موقع بحث ارجاع وجود نداشته است اما در جهان مدرن، باید حرف را به صاحب حرف ارجاع دهیم چون بحث مالکیت فکری مطرح است.
نکته سوم درباره تأمین مالی پژوهش است. تعبیری وجود دارد با این عنوان که «Follow the Money» یعنی دنبال پول و منفعت باش. متأسفانه در نهاد علم با وضعی مواجه هستیم که علمایی که علی القاعده باید سلوک علمی و پژوهشی داشته باشند از چنین چیزی برخوردار نیستند. این در حالی است که در گذشته افرادی وجود داشتهاند که محتاج نان شب بودهاند اما از کار علمی دست نمیکشید. اخیراً مصاحبهای از آقای عبدالله انوار میخواندم که گفته بود تا سال 1398 یک حقوق بازنشستگی 900 هزار تومانی داشتم. این در حالی است که وی ابن سیناشناس بسیار بزرگ و دارای کتب ارزشمندی است. بنابراین چنین افرادی را هم داریم که اینگونه زیست میکنند اما امروزه در فضای علمی کشور، منفعت مالی در میان اساتید از اهمیت بالایی برخوردار است. این وضعیت در میان اساتید، بر روی دانشجویان هم تأثیر زیادی میگذارد و باعث میشود آنها هم اینگونه بار بیایند و دنبال منفعت باشند.
به نظرم هر تغییری در فضای علمی در درجه اول از سوی نهاد علم و در درجه دوم توسط اساتید صورت میگیرد چون واسطه دانشجو و نهاد علم هستند. معلوم است که اگر نهادی هزینه یک پژوهش را پرداخت کند باید این پژوهش به سمت اهداف آن نهاد میل پیدا کند. مسئله چهارم نیز ساختارهای سازمان و نهادهای علمی است که محل بحث ما نیست اما بنده موضوعی به این موارد اضافه کردهام که همان ارزشیابی است که نه تنها در این موضوع بلکه در همه موضوعات حکمرانی ما مغفول مانده است. برای مثال در مجلس شورای اسلامی، در کنار تقنین، موضوع نظارت و ارزشیابی وجود دارد اما ما در همه حوزهها، ابزارهای نظارتی مطلوب نداریم.
ایکنا ـ شیوه نظارتی کنونی در فضای علمی چگونه است؟
بابایی مجرد: شیوه ارزشیابی ما در فضای علمی، شیوه ارزیابی همتا است یعنی من مینویسم و همتای من ارزیابی میکند. در این روش، تبعات زیادی نهفته است چون برای مثال ممکن است همتای بنده متعلق به یک جریان علمی خاص باشد و بنده به جریانی دیگر متعلق باشم و خلاف آن جریان علمی بنویسم بنابراین با وجود اینکه بنده خلاقیت به خرج دادهام اما چون خلاقیت بنده با جریان اصلی معرفتی او زاویه دارد، وی آن تحقیق را رد میکند.
بسیاری افراد وجود دارند که خلاقیت و اختراع دارند اما چون داور، به جریانی دیگر تعلق دارد بنابراین کار آنها دیده نخواهد شد لذا رویکرد ارزیابی همتا، تبعات بدی دارد. دکتر آیتاللهی، تعبیری با عنوان ارزش مبادلهای دارند و میگویند دانش باید ارزش مبادلهای پیدا کرده و تبادلاتی که صورت میگیرد باعث شود افرادی آن ارزش ایجاد شده را در ذهن و دل و زبان خود تکرار کنند. در این صورت دانش ارزش پیدا میکند. ما یک سری جوامع، به نام جوامع علمی داریم و این جوامع علمی باید موید ارزش دانش ما باشند. البته این شیوهای بسیار کیفی است در حالیکه شیوه ارزیابی همتا، شیوهای کمی است.
بنده پژوهشی درباره مجموعههای موفق حوزه علوم انسانی که مبناگرا هستند و مطالعات دینی در سطح جهان دارند انجام دادم و ده مجموعه را در اقصی نقاط جهان شناسایی کرده و بر اساس شاخصهای OECD ارزیابی کردم و به این نتیجه رسیدم که اساس کار آنها در ارزشیابی، برآیندی نیست. آنها فرد پژوهشگر را رها نمیکنند تا مسیری را تا انتها برود و موقع عرضه پژوهش، دنبال ارزشیابی وی باشند بلکه شیوه ارزشیابی آنها عمدتا شیوه ارزشیابی پیشینی است یعنی وقتی فرد میخواهد وارد حوزه پژوهشی شود آنها ابتدا بررسی میکنند که آیا این فرد با آن حوزه پژوهش انطباق دارد یا خیر؟ اگر فردی به صورت کاملا درونی، مشوقات لازم برای پژوهش در حوزهای داشته باشد فضا را برای وی فراهم میکنند که تا میتواند مشغول کار پژوهشی شود. حال ممکن است از دل این کار، شخصی همانند ویتگنشتاین بیرون بیاید که کتاب «پژوهشهای فلسفی» خودش را هفده سال بعد بیرون بدهد.
بنابراین فضاسازی و تمهید موقعیت در کشورهای دیگر اتفاق میافتد اما ما مقداری عجول هستیم و مثلاً انتظار داریم یک استاد در طی سه سال، یک کتاب را به ما تحویل دهد. مرحوم علامه امینی برای نوشتن کتاب «الغدیر» چند هزار جلد کتاب خواند و چند سال وقت گذاشت و به چند کتابخانه در سراسر جهان رفت؟ آیا نظام علمی ما اینقدر صبوری دارد که چهل سال صبر کند که یک علامه امینی بیرون بیاید که اینهمه تحولات عظیم در جهان دینی و شیعی ایجاد کند؟ واقعیت این است که ما در این زمینه عجله داریم.
ایکنا ـ آقای دکتر نبوی، تقلبات علمی چه تبعاتی برای دانشگاه، دانشجو و رشد علم در پی دارد؟
نبوی: مهمترین اتفاقی که میافتد این است؛ با توجه به این فرهنگی که رشد یافته و تعداد قابل ملاحظهای از افراد دنبال این هستند که سیستم آموزشی را دور بزنند و مدرک دریافت کنند در نتیجه، این افراد از کیفیت تخصصی لازم برخوردار نیستند. برای مثال اگر بخش قابل ملاحظهای از فرآیند یادگیری یک پزشک، مهندس، جامعهشناس، اقتصاددان، سیاستشناس و ... به شکل صحیح نبوده باشد بلکه با تقلب جلو آمده باشند در واقع متخصص کار خودشان نیستند هرچند در ظاهر به عنوان متخصص دارای مدرک هستند اما در عرصه عمل از عهده، کاری برنمیآیند.
برای مثال در چنین شرایطی گفته میشود فلانی دکترای پژوهشگری اجتماعی یا فوقلیسانس اقتصاد یا مهندس کامپیوتر و ... است ولی فرد صرفا عنوان را یدک میکشد اما از عهده مسئولیت خود برنمیآید. البته به راحتی برای افراد دیگر هم مکشوف نمیشود که فلانی اینکاره نیست. اگر آدمهایی از این قبیل در جامعه و ادارات مختلف زیاد شوند، مشکلاتی که باید در جامعه به واسطه تخصص آنها حل شود، نه تنها حل نخواهد شد بلکه روی هم انباشته میشود.
به جامعه خودمان نگاه کنید که انبوهی از بحرانها در آن انباشته شده و به قول برخی از پژوهشگران، ما با ابربحرانهایی مواجه هستیم. اما چرا تاکنون حل نشده است؟ همه این موارد که تقصیر حکومت نیست. مدیریت کلان کشور باید ابزارهایی در اختیار داشته و کسانی دارای تخصص باشند که به حاکمان کمک کنند اما آدمهایی که بدون اینکه به لحاظ کیفی، دانش و تخصص لازم را داشته باشند مدرک تحصیلی گرفته و به نام متخصص، مسئولیتی را در اختیار دارند عملا از پس مشکلات بر نمیآیند بنابراین مشکلات روی هم جمع میشوند. با این اوصاف مهمترین تبعات تقلبات علمی این است که مشکلات جامعه حل نمیشود و سطح کیفی فعالیت این افراد، نازل است.
یکی از دلایل اینکه کارایی دانش آموختگان دانشگاههای کشور دیگر، بالای هشتاد درصد و کارایی دانش آموختگان ایرانی پایین است این است که هم آموزش خوبی در دانشگاههای ما به این افراد داده نمیشود و هم اینکه خود افرادی که قرار است این مسائل را یاد بگیرند و درونی کنند، در جاههای مختلف سر سیستم آموزشی کلاه گذاشته و به گونهای وانمود کردهاند که صفر تا صد فلان پایاننامه یا کتاب را ما انجام داده یا ترجمه کردهایم اما نمیگویند از گوگل ترنسلیت یا ... استفاده کردهایم بنابراین انواع شیوههای تقلب، باعث میشود آدمهای فاقد تخصص و کارایی به جامعه تحمیل شوند و اینها وقتی در جایی مشغول میشوند حقوق و مزایای آن کار را دریافت میکنند اما از سوی دیگر انرژی و وقت زیادی به واسطه ناکارآمدی آنها صرف می شود و مشکلی هم از جامعه حل نخواهد شد.
ایکنا ـ پس با این مواردی که اشاره کردید تقلب علمی تأثیر بدی بر کاهش اعتماد جامعه نسبت به دانشمندان و نیز در بین خود اهل علم خواهد داشت.
نبوی: قطعاً چنین کاری اعتماد در جامعه علمی را بسیار کاهش میدهد چون وقتی یک دانشجو میبیند که همکلاسی وی سر استادش کلاه گذاشته و یک پایاننامه را به کسی دیگر داده که انجام بدهد اما به نام خودش تمام شده است دیگر اعتمادی در جامعه علمی باقی نمیماند.
البته الان به واسطه سامانههای همانندجویی، تقلبات علمی کمتر رخ میدهد ولی وقتی فردی کار را به دیگری میدهد که انجام دهد و به نام خودش تمام میشود در نتیجه بقیه دانشجویان هم انگیزه و امید و اعتماد خودشان به کارهای علمی دیگران را از دست میدهند و شاهد سرایت اجتماعی خواهیم بود یعنی من هم تحت تأثیر این کنش دنبال در پیش گرفتن این رویه خواهم رفت و دیگر یک یا دو سال برای پایاننامه وقت نمیگذارم بلکه متنی را کپی کرده و از پایاننامه دفاع میکنم و کسی هم مچ بنده را نمیگیرد. در چنین شرایطی اعتماد آدمها به نظام علمی از بین میرود و حتی انگیزه اساتید برای یاد دادن بهترین مطالب به دانشجویان از بین میرود و در نهایت جامعه دچار پسرفت و قهقرا میشود.