به گزارش ایکنا، طبق جدولهایی که در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس منتشر شده است، در فاصله سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ در مجموع ۷۲ هزار و ۵۷ رساله و پایاننامه دانشجویان مقطع دکتری در سامانه ایرانداک ثبت شده که ۲۱ هزار و ۲۶۴ مورد از این متون (۲۹ درصد) بیش از ۳۰ درصد مشابهت با متن علمی مشابه داشته و کپیبرداری بوده است. همچنین در همین بازه زمانی ۶۷۵ هزار و ۷۱۳ رساله و پایاننامه دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد در سامانه ایرانداک بارگذاری شده که طبق بررسیها ۳۱۱ هزار و ۶۴۸ مورد از این متنها (۴۶ درصد) کپیبرداری با بیش از ۳۰ درصد مشابهت بوده است.
در این گزارش بیان شده است که علاوه بر اینکه طی سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰، بیش از ۹۰ درصد آثار علمی متقلبانه، مربوط به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی غیردولتی بوده، طی سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ و به تفکیک هر سال، در سال ۱۳۹۸، بیش از ۴۵.۴ درصد، در سال ۱۳۹۹، بیش از ۴۷.۵ درصد، در سال ۱۴۰۰ بیش از ۴۶.۱ درصد و در سال ۱۴۰۱، بیش از ۴۱.۱ درصد مجموع پایاننامهها و رسالههایی که دانشجویان مقطع دکتری و کارشناسی ارشد ارائه دادهاند، کپیبرداری بیش از ۳۰ درصد از متون مشابه داشته و از مرحله بررسی نهایی حذف شده است.
خبرگزاری ایکنا در نشستی با حضور سیدحسین نبوی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و حسین بابایی مجرد؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به بررسی این موضوع پرداخته است که بخش اول را میخوانید.
ایکنا ـ با توجه به گسترده شدن ارتباطات علمی و افزایش منابع، چه تعریفی میتوان از تقلب علمی ارائه داد؟
بابایی: تقلب علمی برای پژوهشگران، اندیشوران، دانشآموزان و دانشجویان در کشور ما امری دور از ذهن نیست و بسیاری از ما در دورهای با چنین موضوعی مواجه بودهایم. تقلب علمی ناظر به این معناست که ما نسبت به مالکیت فکری و اینکه هر فردی صاحب فکر و اندیشه خود است دچار تشکیک و تردید شویم؛ بدین معنی که یک فرد یا مجموعه حقوقی، سندی علمی را تهیه و آن را برای انتفاعی به دیگری واگذار کند. این شکل از واگذاری میتواند الکترونیک یا غیر الکترونیک باشد، اما دیگری آن کار را مستند به اقدامات خودش کند.
پس در تقلب علمی فردی که سند به نام او خورده صاحب سند و آورده علمی نیست، بلکه کار توسط دیگری انجام شده است. این کار در فضای دانشی و پژوهشی ما و در دانشگاهها، مؤسسات پژوهشی و نهادهای علمی و نیز مؤسسات آموزشی در مقاطع دبیرستان و راهنمایی و تحصیلات تکمیلی تا حدی شمولیت پیدا کرده و بلیهای است که نظام علمی ما را فراگرفته است.
ایکنا ـ آیا موافقید که تقلب علمی در کشور ما عمومیت پیدا کرده است؟ علت آن را چه میدانید؟
نبوی: به نظر میرسد تقلب علمی بسیار زیاد شده، ولی اینکه عمومیت پیدا کرده است، به این معنا که همه آدمها چنین کاری را انجام میدهند، مبالغهآمیز است. البته شیوع آن درست است، چراکه در مقطع دانشگاه و جاهای دیگر و همچنین در دوران مدرسه مشاهده میکنیم تقلب به اشکال گوناگون اتفاق میافتد و گویی تبدیل به یک پارهفرهنگ و رویهای شده است که در بیشتر موارد دانشآموزان و دانشجویان آن را به کار میگیرند. البته آنقدر حاد نیست، اما افراد بسیاری گرفتار آن شدهاند و فکر میکنند باید این کار را انجام دهند. بنده آمار دقیقی در اختیار ندارم، اما به میزان قابل ملاحظهای از افراد مخصوصاً در دوران تحصیل با توجه به نوع نگرشی که آدمها در سنین جوانی پیدا میکنند و فرهنگ جامعه و پیشزمینه چنین کنشی، دست به تقلب میزنند.
ایکنا ـ آقای بابایی اخیراً مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی گفته است که در سال 1401 میزان 41 درصد از پایاننامهها و رسالههای نوشتهشده در کشور کپیکاری از متن مشابه بوده است. با توجه به اینکه با سازوکار فعالیت مرکز پژوهشهای مجلس هم آشنایی دارید، به نظر شما چنین آمارهایی تا چه اندازه واقعیت دارد؟
بابایی: مرکز پژوهشهای مجلس به دلیل موقعیت و نسبتی که با نهاد قانونگذاری دارد، به آمارهای مختلف در کشور دسترسی دارد و شاید نتوان چندان در این آمارها تشکیک کرد، اما شاید بتوان در مورد رویه و روش بحث کرد. البته در همین آمار گفته شده است که دچار نزول شدهایم و این میزان در سال 1399 رقم 47 درصد بود که در سال 1401 به 41 درصد رسید. سامانههای مشابهتیابی در مراکز علمی داریم که براساس قانون پیشگیری از تقلب علمی همه مکلف به استفاده از آنها هستند تا خروجیهای علمی، مشابهتیابی و بر اساس آنها ارزیابی شود. در ایرانداک هم چنین رویهای وجود دارد.
درباره چرایی این اتفاق باید بگویم که بنده به این مشکلات به شکل ساختاری نگاه میکنم؛ گرچه عاملیتها و مباشرتها هم در آن دخیل هستند و پژوهشگر ممکن است از نظر خُلقی و اخلاقی میل به این کار داشته باشد، اما ساختارها به میزان زیادی باعث شدهاند که پژوهشگران به سمت این کار میل پیدا کنند؛ مثلاً نظام ارتقایی که در وزارت علوم وجود دارد و اساتید بر اساس آن رتبهبندی میشوند، شرایطی را فراهم میکند تا اعضای هیئت علمی از پژوهشهای دیگران استفاده کنند.
اگر بخواهم آسیبشناسی کنم، نظام ارزشیابی که امروزه در نهاد علمی ما وجود دارد باعث تشدید این وضعیت شده است. لذا اگر قرار است با این مشکل علمی و اجتماعی مقابله شود، باید با شاخصهایی مقابله کرد که در وزارت علوم وجود دارد؛ کمااینکه سالهاست وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم برای بازطراحی در نظام ارتقای اساتید جلساتی برگزار کردهاند، اما معتقدم کنشهای ساختاری باعث چنین کارهایی میشود. دانشجویان هم به تبع اساتید به این سمت متمایل میشوند، چراکه وقتی مشاهده میکنند برخی اساتید از خروجی و برونداد دیگران و حتی دانشجویان استفاده و به نحوی استثمار میکنند، دانشجو هم چنین کاری را از استاد خود یاد خواهد گرفت.
همچنین، تعدد مراکز علمی که بیضابطه در کشور ما به شکل دولتی، غیردولتی، عمومی و امثالهم وجود دارد در دامن زدن به بیارج شدن علم مؤثر است. لذا بسیاری از دانشجویانی که در این مراکز ثبتنام میکنند به دنبال علم نیستند.
ایکنا ـ منظور شما از تغییرات ساختاری چیست؟
بابایی: امسال پژوهشی درباره برنامه هفتم توسعه انجام دادم که اگر به آن اشاره کنم، شاید جواب سؤال مشخص شود. تلاش کردم که نشان دهم دولت، خودش را از نظر شکل و شمایل در برنامه توسعه چگونه بازنمایی کرده است. دولت پنج کارکرد معلوم دارد که شامل سیاستگذاری، تنظیمگری، تسهیل، تصدیگری و بازتولید است. سه سطح تغییر را هم دنبال میکند که شامل تغییر رویکرد، تغییر ساختار و تغییر مقررات هستند. در برنامه هفتم نشان داده شده است که دولت میل تنظیمی زیادی دارد، اما میل به تغییر مقررات دارد تا ساختار.
اگر به قانون مقابله با تقلب علمی نگاه کنید، متوجه میشوید که دولت، موقعیت را قضایی و جرمانگارانه و فکر کرده است که با وضع یک قانون، امکان مقابله با یک امر کاملاً اجتماعی وجود دارد. فکر میکند اگر مقررات عوض شوند، امکان تغییر به وجود میآید، در حالی که اینگونه نیست، چراکه هر تغییر واقعی نیاز به تغییر ساختارها دارد.
نظام ارتقای علمی، ساختار جدیدی از مناسبات دانشجو، استاد، نهادهای علمی و حاکمیت را برقرار میکند؛ یعنی استاد مجبور است اینگونه عمل کند تا در این ساختار باقی بماند و باید دائماً کتاب و مقاله منتشر کند. جمله معروفی با این عنوان که «منتشر کن یا نابود شو» وجود دارد؛ یعنی استاد برای بقای خود ناچار است دائماً تولید کند و مشخص است که تولید با سرعت زیاد هم تولید علمی نخواهد بود و عمدتاً کپیکاری و تقلب علمی است.
ایکنا ـ طبیعی است که در بخشی از پایاننامه و رسالهها از جمله در پیشینه پژوهش باید از تحقیقات قبلی استفاده کرد و در پایاننامه کارشناسی ارشد هم انتظار زیادی از دانشجو نیست، بلکه عمدتاً کاری توصیفی - تحقیقی انجام میشود، اما با همه این اوصاف 41 درصد رقم بالایی است. به نظر شما چرا اینقدر کپیکاری در پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی صورت میگیرد؟
نبوی: بله، در هر کار علمی باید پیشینه تحقیق دیده شود. پژوهشگر باید پژوهشهای سابق را ببیند تا متوجه شود آنها چه مسیری را طی کردهاند تا کارش با کار آنها موازی نباشد، اما ضوابطی هم وجود دارد، از جمله اینکه باید رفرنس داده و گفته شود که این بخش از مطالب به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در فلان منبع استفاده شده است، اما برخی از اساتید یا دانشجویان به سبب تازهکار بودن فکر میکنند که اگر نام مؤلف یا پژوهشگر اصلی را ذکر نکنند و کار را به نام خود تمام کنند، کسی که پایاننامه آنها را میخواند این را به حساب توانایی فکری دانشجو میگذارد و در ارزیابی اعمال میکند. به همین دلیل کپیکاری زیاد است.
تقلب علمی در پایاننامهها و رسالهها دلایل متعددی دارد که بیش از هر چیزی دلایل فرهنگی دخالت دارد. ما متعلق به جامعهای هستیم که از قدیمالایام به دنبال این بودهایم که بسیاری از قوانین را رعایت نکنیم و راههای دیگری را جستوجو کنیم تا زودتر به نتیجه برسیم و الان هم در کار علمی آن را احیا و تجدید کردهایم.
نکته دیگر اینکه جامعه به صورت عام دچار نوعی از آنومی یعنی بیهنجاری شده است و هنجارهای اصیل که در یک جامعه گمنشافتی وجود دارد و آدمها خودشان را مقید میدانند از آن پیروی کنند و نظارت اجتماعی مؤثری هم وجود دارد که کمرنگ شده است، چون به واسطه اینکه جمعیت بیشتر و جامعه بزرگتر و به قول دورکیم، تقسیم کار پیچیدهتر میشود، وجدان جمعی که در یک جامعه کوچکتر وجود داشت و همه را ملزم میکرد که ضوابط اخلاقی را به خوبی رعایت کنند کمرنگتر میشود و جای آن را آنومی یا بیهنجاری میگیرد.
این اتفاق در کشور ما در چند دهه گذشته هرچه بیشتر گسترش پیدا کرده و در نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی ما هم اتفاق افتاده و احتمالاً در نظامهای آموزشی دیگر که سنتیتر هستند هم فرایندی مشابه و کمرنگتر روی داده است. بنابراین فساد علمی به عنوان بخشی از بیهنجاریهای فرهنگی در چند دهه گذشته به تدریج رشد کرده و اکنون به مرحله حاد خود رسیده است. شیوع کرونا هم فرصت لازم برای تشدید این بیهنجاری را به شکل فوقالعادهای فراهم کرد و دانشآموزان و دانشجویان زیادی بدون اینکه به خوبی درس بخوانند توانستند با تقلب نمرات خوبی بگیرند و حتی شیوههای جدید تقلب هم ابداع شد و دوره درخشانی برای متقلبان بود.
از سوی دیگر استادان هم که در دوره کرونا نگران این بودند که برخی از دانشجویان یا دانشآموزان تقلب کنند سؤالات را به گونهای طراحی میکردند که متقلبان نتوانند جواب دهند، اما پیامد منفی چنین کاری این بود که کسانیکه باید سریعتر به سؤالات جواب میدادند، وقتی میدیدند نمیتوانند جواب دهند، آنها هم به متقلبان میپیوستند و در گروههای واتسآپ و امثالهم در این تقلبها مشارکت میکردند. بنابراین دوره کرونا موج مهمی را برای گرایش به تقلب ایجاد کرد.
گذشته از این موارد، عوامل دیگری هم در جامعه برای رواج تقلب وجود دارد؛ مثلاً تمایل زیادی مخصوصاً برای افرادی که مشغول به کارند و خانواده تشکیل دادهاند به وجود آمده است که ادامه تحصیل بدهند و مدرک تحصیلی بگیرند. تعدادی از افرادی که سنی از آنها گذشته به واسطه اینکه آمادگی ذهنی سابق را ندارند، سعی میکنند برای نمره گرفتن از روشهای دیگری استفاده کنند و قطعاً تعدادی از آنان در پایاننامه و رسالهها به تقلب روی میآورند. لذا افزایش سن هم یکی از دلایل این مسئله است.
ایکنا ـ گسترش تقلب علمی چه تأثیری در سیستم آموزش و پرورش کشور گذاشته است؟
نبوی: فرهنگ موجود در جامعه ما هم عامل مؤثر دیگری در تقلب علمی است. دانشآموزان در دوران مدرسه به تدریج تقلب کردن را یاد میگیرند و آن را با همسالان خود به عنوان یک توانایی در میان میگذارند، زیرا دیگران از پس آن برنیامدهاند، ولی آنها از پس این کار برآمدهاند و این بیهنجاری و تقلب در سطح برخی از گروههای همسال تبدیل به هنجار و ارزش شده است. بنابراین فرایند جامعهپذیری در دوره دبیرستان، دانشآموزان را به خوبی برای تقلب آماده میکند و قطعاً وقتی وارد دانشگاه شوند، از این کار دست برنمیدارند.
ضمن اینکه دانشگاه گاهی نمیتواند به خوبی نظارت کند. بنابراین وقتی دانشجویان سر جلسه امتحان حاضر میشوند یا زمانی که مشغول نوشتن پایاننامه هستند، میتوانند دوباره از این مهارت استفاده کنند و قباحت تقلب و اینکه فرد باید آورده و تولید و ایدهای برای کار پژوهشی داشته باشد از بین رفته است. در این شرایط افراد تصور میکنند این کاری عاقلانه و زرنگی است، چون لزومی ندارد برای نوشتن پایاننامه یکی دو سال وقت خود را صرف کنند. مخصوصاً در پایاننامههای جامعهشناسی که فصل چهارم آن مربوط به آمار است گاهی آن را به برخی مؤسسات در اطراف میدان انقلاب میدهند تا کار را برایشان انجام دهند.
نظارت درونی و وجدان هم بسیار ضعیف شده است. قبلاً افراد تقلب را زشت میدانستند، اما الان بسیاری از افراد میگویند بهتر است این کار انجام شود، چون اساتید نظارت دقیقی ندارند و استاد داور هم متوجه نمیشود و مچ دانشجو را نمیگیرد. بنابراین چون دانشجو از این کار اطمینان دارد دست به تقلب میزند. بنده زمانی در یکی از مؤسسات پژوهشی کار میکردم و سرگرم رساله دکتری هم بودم. همکاری داشتم که سعی میکرد رساله دکتری خود را تکمیل کند و در یکی از دانشگاههای ضعیف کشور مشغول به کار شود. یکبار به بنده گفت آقای نبوی چرا یک سال و نیم است سرگرم رسالهات شدهای؟ من پنجاه صفحه را لای رسالهام گذاشتم و تحویل دادم، اما کسی نفهمید و شش ماهه کارم را برای دفاع آماده کردم. منظور وی این بود که نباید این همه وقت صرف کنید.
به نظر میرسد تقلب در میان دانشجویان ارشد و دکتری تبدیل به ارزش شده است. البته یکبار هم از مسئول یکی از مؤسساتی که پایاننامه مینوشت شنیدم که جاهایی که استادان سختگیرند دانشجویان بیشتر برای نوشتن پایاننامه مراجعه میکنند. نتوانستهام هنوز این را ثابت کنم، اما در حال انجام پژوهشی هستم که بررسی کنم آیا هر جا سختگیری زیادتر است تقلب بیشتر خواهد بود یا خیر؟ بنابراین هم دلایل فرهنگی و هم ضعف نظارت در تقلب علمی مؤثر است و قوانین و مقررات هم به خوبی اجرا نشدهاند.
ادامه دارد...
گفتگو از اکبر ابراهیمی
انتهای پیام