به گزارش ایکنا، نشست «عصرانهای با اندیشههای پروفسور محمد لگنهاوزن» 26 مهر در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد.
در ابتدای نشست حجتالاسلام و المسلمین رضا غلامی، مدیر پژوهشگاه سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
انقلاب اسلامی در شرایطی به پیروزی رسید که نه تنها شبهات علیه آن فراوان بود بلکه هنوز پایههای فکری آن به درستی روشن نشده بود. برای جوانان ایرانی که در ایران حضور داشتند و با لمس شواهد عینی به حقانیت انقلاب پی برده بودند، پیوستن به جریان انقلاب دشوار نبود اما برای جوانان دانشگاهی خارج از کشور که تجربه زیسته از ایران نداشتند و از جریان تاریخی ضد استعماری ایران اطلاعی نداشتند و از طرف دیگر هنوز به عمق تفکرات اسلامی که پشتیبان انقلاب بود اشراف عمیق نداشتند پیوستن به انقلاب کار سادهای قلمداد نمیشد. البته پیوستن جریان دانشگاهی خارج از کشور به انقلاب از یک مزیت بزرگ برخوردار بود و آن درک کلیت انقلاب بود چیزی که اثبات عقلانیت انقلاب را فارغ از پیشفرضها برایشان تسهیل میساخت. مزیت دیگر پیوستن جوانان به انقلاب مواجهه صریحتر با انواع شبهاتی بود که حول اندیشههای اسلامی قرار داشت. اندیشههای اسلامی در آن زمان باید تمایز و برتری خود را از دیگر مکاتب نشان میداد.
به نظر میرسد ایمان دکتر لگنهاوزن به جریان انقلاب، باور او به تفکر عقلانی اسلامی و پشت کردن به منافع مادی موجود در ایالات متحده یک واقعه مهم و الهامبخش محسوب میشود که کمتر مورد تأمل عمیق قرار گرفته است. ایشان یک جوان دانشگاهی معمولی نبود بلکه استاد دانشگاه تگزاس و صاحب نظر فلسفی دانشگاهی بود. ایشان با حضور و اقامت در ایران به عضوی مهمی در جامعه علمی و فلسفی ایران تبدیل شد که علاوه بر بهرهگیری از معارف اسلامی نقش ممتازی در تعلیم و نقد عالمانه نظریات فلسفی معاصر غرب در ایران داشت.
ممکن است تعلیم نظریات غربی آن طور که هست در کشور ما از سوی بزرگانی چون هانری کربن سابقه داشته باشد ولی نقش لگنهاوزن را باید در نقد اندیشههای فلسفی مدرن و تطبیق آن با اندیشههای اسلامی دانست. یکی از مختصات شوقانگیز اسلام تعالیم عرفانی لذتبخشی است که معنای تازهای به حیات آدمی میبخشد. پروفسور لگنهاوزن وابستگی خاصی به جهان عرفانی اسلام دارند و همین ویژگی از ایشان یک فیلسوف معناگرا ساخته است.
در شرایطی که نیازمند بازسازی عقلانیت اسلامی و رفع ضعفهای آن هستیم نقادی علمی و نظریات نو لگنهاوزن میتواند مسیر بازسازی عقلانیت اسلامی را هموار کند. حضور ایشان در ایران برای طلاب و دانشگاهیان یک نعمت بزرگ بوده و هست. لگنهاوزن جدای از تدریس فراوان، تربیت شاگردان دانشمند و سخنرانیهای متعدد، آثار علمی زیادی در دوران اقامت در ایران داشتند که نقش مهمی در بسط اندیشه فلسفی داشته است.
در ادامه نشست لگنهاوزن سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
بحث من درباره نسبیگرایی معرفتشناختی است. اول خیلی مختصر میخواهم بگویم نسبیگرایی معرفتشناختی چیست. نسبیگرایی معرفتشناختی دیدگاهی است که معتقد است هنجارهایی که بر مفاهیم معرفتشناختی حاکم است نسبی هستند؛ مفاهیم معرفتبخشی مثل یقین، معرفت، شک، توجیه، عقلانیت، باور.
شاید سوال شود خلاف نسبیگرایی چیست. یکی از اشتباهات رایج این است خیلی دانشجویان فکر میکنند خلافش رئالیسم است. این اشتباه است. فیلسوفانی هستند که واقعگرا هستند و در عین حال نسبیگرا نیز هستند. چیزی که خلاف نسبیگرایی است مطلقگرایی است. مطلقگراها میگویند اختلاف دو نفر به سبب اشتباه است و فقط یکی از آنها میتواند حقیقت را بگوید ولی زمینهگرایان میگوید اختلاف میان دو نفر به این خاطر است که هر کدام یک مفهوم خاصی از توجیه دارند پس در حقیقت اختلافی میان آنها وجود ندارد یکی میگوید موجه است بر اساس یک معنای توجیه، یکی میگوید موجه نیست بر اساس یک معنای دیگر از توجیه. نسبیگراها میگویند هر دو یک مفهوم از توجیه دارند ولی اختلاف آنها در مصداق است.
برخی فکر میکنند نسبیگرایان میگویند همه دیدگاهها مثل هم و برابر هستند و فرهنگ و تمدن ما را خراب میکنند ولی آیا شما میتوانید یک نمونه پیدا کنید از کسی که میگوید نسبیگرا هستم و بگوید همه دیدگاهها برابر هستند؟ پس نسبیگرایی متعادل این برابری را رد میکند و نمیگوید همه دیدگاهها برابر هستند.
در ادامه نشست محسن جوادی، استاد دانشگاه قم سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
آشنایی بنده با پروفسور لگنهاوزن به 30 سال پیش برمیگردد که ایشان به ایران آمدند. اولین درس ما با استاد در مؤسسه باقرالعلوم بود که کلاس جالب و جذابی برای ما بود. چند نکته از منظر ارتباط خودم با دکتر لگنهاوزن بیان میکنم چون ایشان وجوهی دارند که شاید من بیاطلاع باشم به عنوان مثال من نمیدانستم ایشان شعر هم میسرایند.
اولین نکته در ارتباط با ایشان حقیقتجویی است. ایشان حتی حرف حق را از دانشجوی خودشان هم میشنیدند. ویژگی دیگر ایشان تعمیق مباحث است. مورد بعد کمک کردن به دانشجویان است. من آن زمان برخی کارها را انجام میدادم و به نام من چاپ میشد ولی کمک ایشان خیلی زیاد بود ولی تمایل نداشتند نامشان روی کتاب بیاید. ایشان یک استاد خیلی خوب و دلسوز و علاقهمند به کار جدی هستند. همیشه سعی میکنند بهروز باشند به عنوان مثال هر کلاسی میروند پاورپوینت تهیه میکنند، کتاب عوض میکنند که هر کدام از اینها کار دشوار و زمانبری است.
ایشان دامنه مباحثی که مطرح میکند گسترده است و حوزههای مختلفی را دنبال میکنند. یکی از حوزههایی که ایشان دنبال میکند بحثهای معرفتشناسی دینی است که این بحث را در حوزه خیلی جلو بردند. الآن را نگاه نکنید کتاب زیاد است، یک زمانی ایشان از آمریکا کتاب میگرفت و با سختی به ایران میآورد که نشان میداد علاقه ایشان به پیشرفت دوستان چقدر زیاد است. یک حوزه دیگر الهیات عملی است. این هم حوزهای بود که ما قبلاً با آن آشنایی نداشتیم و حوزه جالبی بود. باز حوزه فلسفه اخلاق و معرفتشناسی اخلاق از حوزههایی بود که ایشان چند ترم تدریس کردند.
در سنت ما درباره اخلاق از حسن و قبح ذاتی بحث میشود. بیش از 10 سال پیش بود احساس کردم ایشان در این تردید دارند سنت فلسفی ما هم اینطور باشد یعنی احساسشان این است ابن سینا و امثال ایشان چیزی دیگری میگوید و روش سنت فلسفی در اخلاق متفاوت است. این هم از حوزههایی است که خیلی ارزش دارد و باید آن را دنبال کنیم.
زندگی ایشان فکر او است و مهم است این فکر طرح شود و نقد شود. بیشترین وقتی که میگذارد در کار علمی است. یک حوزه دیگری که جالب بود و ایشان به آن ورود داشت، الهیات تطبیقی است. الان ارتباطات زیادی میان دانشگاهها ایجاد شده ولی قبلاً اینطور نبود. استاد لگنهاوزن تلاش زیادی در این زمینه کردند.
در ادامه نشست منصور نصیری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
با اینکه رشتههای علوم انسانی دشوار است و اساتید اینقدر کار میکنند ما درباره این اساتید کاری نمیکنیم. جامعه که غافل است و اهمیت کار دانشمند را درک نمیکند ولی خودمان که میتوانیم در این زمینه کاری کنیم. لذا من از برگزاری این برنامه و اهمیت دادن به اساتید خیلی خوشحال شدم.
اولین نکته در مورد آقای لگنهاوزن سادهزیستی ایشان است. برای من عجیب بود آدم بزرگی که به لحاظ علمی آثار ایشان را دیده بودیم، اینقدر سادهزیست است. اولین روز که با خود ایشان کلاس داشتم، دیدم چقدر با ما ساده گرفت تا ابهت و شکوهی که در ذهنمان هست بریزد. این ویژگی خیلی برای ما جالب بود. آنقدر ایشان با ما راحت گرفت هر وقت دوست داشتم به دیدار ایشان میرفتم.
یک نکته دیگر اینکه ایشان هیچ وقت از مسائل مادی و مالی صحبت نکرد و ما نیز هیچ وقت مسائل غیر علمی نزد ایشان صحبت نکردیم. اگر بحث دیگری مطرح میکردیم طوری بحث را مدیریت میکرد سراغ بحث علمی برویم. با اینکه راه مؤسسه دور بود ولی یا پیاده میآمد یا دوچرخه سوار میشد. این ویژگیها خیلی مهم است و من از آن خیلی لذت میبردم.
ویژگی دیگر ایشان حقیقتجویی است. هیچ وقت ایشان نسبت به موضوعات پیشداوری نداشتند و اگر برای دیدگاهی که خلاف دیدگاه ایشان بود استدلالی آورده میشد میپذیرفتند. مقالاتی از ایشان دیدم یک جملهای از کسی شنیدند در پاورقی از آن شخص تشکر کرده است. این ویژگیها خیلی مهم است. برخی افراد در جامعه ما از کل کتاب یک نفر استفاده میکنند ولی یکبار از آن شخص نام نمیبرند.
ویژگی دیگر ایشان دانشجوپروری است. ما اساتید کمی داریم که دانشجو را پرورش دهند. گاهی ما یک سؤالی با ایشان مطرح میکردیم و ایشان بحث را توضیح میداد و بعد از چند ماه چند مقاله و کتاب میفرستاد تا ما مطالعه کنیم. خود این مسئله کار زیادی میطلبد و برای ما خیلی عجیب بود.
انتهای پیام