محمود لطفىنیا، در سال ۱۳۴۳ شمسى در شهر لاهیجان به دنیا آمد. همچون بسیارى دیگر از قاریان قرآن با نواى روحانگیز استاد عبدالباسط در وادى تلاوت گام نهاد، سپس از سبک مصطفى اسماعیل تقلید مىکرد. پس از آن براى یافتن شیوه مستقلى در تلاوت قرآن کریم، به طور متناوب به تقلید از قاریان دیگرى چون محمد عبدالعزیز حصان، کامل یوسف، محمد محمود رمضان، سیدمحمد نقشبندى، محمد عمران، محمد رفعت و عبدالفتاح شعشاعى پرداخت. او در فاصله سالهاى ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۰ در مدرسه علمیه مرحوم حاجآقا رضا مدنى تحصیل کرد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی ایکنا با او درباره وجوه قرآنی شخصیت امام امیرالمؤمنین(ع) است. به باور او فرقی در سیره زندگی امام علی(ع) و آموزههای قرآن وجود ندارد. به عقیده لطفینیا شیعیان و دوستاران امام(ع)، با سرمشق قرار دادن امیرالمؤمنین میتوانند در مسیر سلوک قدم گذاشته و به مقام انسان کامل نزدیک شوند.
گاه وقتی با عظمت مولا مواجه میشویم، خود را برای پیروی از او ناتوان میپنداریم و به تعبیر دقیقتر خود را ضعیف میانگاریم. حال آن که ما مکلف به تلاش هستیم تا رضای خداوند را به دست آوریم. امام صادق(ع) فرمودهاند: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً»
انسانهای خودساخته در زمان و مکان نمیگنجند. پرسش شما روایتی از وجود مبارک رسول الله(ص) را به خاطرم آورد؛ «عَلِی مَعَ الحَقِّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، یدورُ مَعَهُ حَیثُما دارَ». هر کجا که حق باشد، امیرالمومنین علی(ع) هم آنجاست؛ و هر آن کجا که علی(ع) باشد، حق هم آنجاست. امیرالمؤمنین، عینیّتی واقعی از کمال انسانی است که به تعبیر قرآن با عنوان «اُسوه» معرفی شده است. کسانی که قرآن، آنان را اسوه خوانده است، نه زمانمند هستند و نه مکانمند. یعنی نه متعلق به یک دوره تاریخی خاص هستند و نه الگویی مختص یک جامعهاند. الگوها و نمونههایی برای بشریتاند، تا زندگی، زندگی است و تا زمان، زمان است، علی(ع) اسوه حسنه بشریت است. هر چند در سالهای صدر اسلام و در حجاز و عراق زیسته است، اما نه محدود به آن سالهاست و نه آن سرزمینها. در مکتب او انسانهایی چون امام خمینی(ره) تربیت شدند که آنها نیز حائز چنین خصلتی هستند.
هنگامی که خداوند آدمیان را آفرید، ایشان را در موقعیتی قرار داد که ظرفیت رشد و تربیت داشته باشند؛ در این مسیر با سختیها مواجه میشوند، با راحتیها مواجه میشوند، با غمها و شادیها مواجه میشوند؛ جمیع این مواجهات با پدیدهها و رخدادهای خلقت، این هدف را دنبال میکنند که خاک خام آدمی، کوزهای پخته شود! یعنی به کمال برسد. از جمله نِعَمی که خداوند به بنی آدم ارزانی داشته است، هادیان و راهنمایانیاند که در راه کمال، پیشوا و پیشرو هستند. امیرالمومنین در دامان کسی رشد یافت که اشرف خلائق بود؛ او عالیترین نمونه از تربیت اسلامی است. چنین نیست که بگوییم: «این بزرگان نظرکردگان الهی هستند و از بدایه امر چون فرشتگان بیاختیار در اطاعت محض بودند.» بله! این خاندان نسب از پاکان دارند که عنصری مؤثر در رشد است. اما در سایر شئون که موجبات پرورش و تعالی در مسیر وصول به مقام انسان کامل را فراهم میکند، سالک بودند؛ یعنی به عزم خویش این راه را پیمودند. پله پله و گام به گام مراتب سلوک را طی کردند. غم دیدند و سختی کشیدند، از جنگ و جهاد و ظلم تا اسارت و شهادت جملگی را چشیدند که شرح آن در اوراق تاریخ مسجل شده است. از روزی که سینه کعبه برای ولادت شکافت تا سحرگاهی که ضربت ابنملجم بر فرق او نشست هر چه رخ داده است، دوست و دشمن روایت کردهاند. که جمله آنها شاهدی بر این ادعاست.
وقتی که سردار نخعی را به امارت مصر فرستاد، دستورالعملی به او داد که امروز به عنوان یک منشور برای قوانین مدنی و حقوق شهروندی در جامعه جهانی و سازمان ملل متحد شناخته میشود. نیل به چنین خرد عمیق و اندیشه ژرفی، مستلزم زمینهای است؛ حکمت بر زبانی کسانی جاری میشود که خود را برای خدا خالص کرده باشند. خالص شدن برای خدا، یک فرایند است، یعنی دفعتاً حاصل نمیشود. ابراهیم خلیل(ع)، رسول گرامی اسلام(ص) و امام امیرالمومنین(ع) مسیری را بنا کردند که قرآن توصیه کرده است، آنان را اسوه خود قرار دهیم.
کسانی که قرآن، آنان را اسوه خوانده است، نه زمانمند هستند و نه مکانمند. یعنی نه متعلق به یک دوره تاریخی خاص هستند و نه الگویی مختص یک جامعهاند. الگوها و نمونههایی برای بشریتاند، تا زندگی، زندگی است و تا زمان، زمان است، علی(ع) اسوه حسنه بشریت است. هر چند در سالهای صدر اسلام و در حجاز و عراق زیسته است، اما نه محدود به آن سالهاست و نه آن سرزمینها. در مکتب او انسانهایی چون امام خمینی(ره) تربیت شدند که آنها نیز حائز چنین خصلتی هستند
شکی نیست. امیرالمؤمنین در 10سالگی اولین مردی بود که در جمع اطرافیان پیامبر(ص) به او ایمان آورد. شاید این ایمان آوردن برای حضار آن جمع اهمیتی نداشت، چون او را به سخره گرفتند، اما گامی بلند در مسیر رشد و سلوک حضرتش بود. در دیگر رخدادهایی که اشاره کردید، چون جنگ خندق و لیلةالمبیت، هم، چنین است. هر واقعهای که در طی زندگی امیرالمؤمنین اتفاق افتاده بود، امتحانی بود که موجب تقرب بیشتر او به پروردگار شد. چه آنگاه که در جوار و رکاب رسول خدا(ص) بود و چه آنگاه که برای حفظ اسلام خانهنشین شد. حتی وقتی با اصرار امت، خلافت را پذیرفت.
پیمودن این راه هر چند بسیار صعب و دشوار است، اما شدنی است. ما دوستاران و محبان امیرالمؤمنین اگر بخواهیم او را الگوی خود قرار بدهیم، باید خود را برای آزمونها آماده کنیم.
من هم خود را انسانی عامی و عادی میدانم؛ اما آن مقدار که با قرآن محشور بودهام و آن مقدار که حضرت امیر را شناختهام، صرف نظر از تمام تعصبات مذهبی بین قرآن و امیرالمؤمنین، هیچ فرقی نمیبینم، یعنی وقتی قرآن میخوانم، گویی مشغول مرور شخصیت امیرالمؤمنین هستم؛ و وقتی به کلام و سیره حضرت امیر نگاه میکنم، گویی در حال قرائت اوراق قرآنم.
مطیع محض حق بودن. وقتی به لیلةالمبیت نگاه میکنم، فرقی میان این رویداد و آزمون ذبح فرزند ابراهیم خلیل(ع) نمیبینم. به او دستور خفتن در بستر نبی(ص) رسید و به ابراهیم دستور کشتن فرزند؛ چه قربان جان خود چه قربان فرزند. پس از آن نیز در غزوات پا به پای پیامبر(ص) بود. زندگی امیرالمؤمنین نشان میدهد که ایشان مطیع محض حق بودند.
به فرموده رسول خدا(ص): «کلکمْ راعٍ وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ» یعنی تمامی شما مسئولیت دارید که محیطی را اداره کنید. حسب فرمایش امیرالمؤمنین، اداره این محیط مستلزم خصائلی است؛ «اَتَزعَمُ اَنَّكَ جِرمٌ صَغِيرٌ وَفِيكَ انطَوَی العَالَمُ الاَكبَرُ» گمان دارید که جرم کوچکی هستید؟ حال آن که عالم بزرگی در درون شماست. انسان حقگرا، باید ابتدا وجود خود را مدیریت کند تا دچار آسیب نشود و در مسیر رشد قرار بگیرد. مبادا چنین شود که در امور سیاسی، کسانی شعار تکلیفگرایی بدهند، ولی اعمال آنها خلاف ادعایشان باشد. اگر من، به عنوان شیعه امیرالمومنین، در حوزه مسئولیت خود حقی را ناحق کنم، دعوی نادرستی در محبت اهل بیت داشتهام. چرا حضرت امیر برای غیر شیعیان برای غیر مسلمانان محبوب است؟ چون هیچگاه از حق عدول نکرده است.
به اهالی قرآن توصیه میکنم در کنار قرآن به نهجالبلاغه، که میتواند عصاره عقاید شیعه باشد، هم بپردازند. گاه وقتی با عظمت مولا مواجه میشویم، خود را برای پیروی از او ناتوان میپنداریم و به تعبیر دقیقتر خود را ضعیف میانگاریم. حال آن که ما مکلف به تلاش هستیم تا رضای خداوند را به دست آوریم. امام صادق(ع) فرمودهاند: «کونُوا لَنا زَیْناً وَ لا تَکونُوا عَلَیْنا شَیْناً»
انتهای پیام