در بیان اطوار مرگ که بازگشت به سوی خداست
کد خبر: 4124736
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۴
در صحبت قرآن /65

در بیان اطوار مرگ که بازگشت به سوی خداست

خداوند خواب شب را نوعی مرگ شمرده است که طی آن خود آدمیان را قبض روح می‌کند و سپس هنگام صبح روح را به تن باز می‌گرداند تا آدمی مهلت مقدّر و معیّن عمرش را به پایان رساند و به نشئه دیگر از حیات وارد شود.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.

کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.

این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.

گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌‎هایی ‎ از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. شصت و پنجمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در بیان اطوار مرگ که بازگشت به سوی خداست» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.

 

وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۶۰﴾
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ ﴿۶۱﴾
ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ ﴿۶۲﴾( انعام 62-60)

اوست که شما را شب هنگام می‌میراند و آنچه در روز می‌کنید می‌داند و باز شما را (پس از آن مرگ موقت خواب) در این عالم برمی‌انگیزد تا به اجلی که در قضا و قد او معین است برسید آنگاه بازگشت شما به سوی اوست و سپس شما را از آنچه می‌کنید آگاه خواهد کرد(60) و اوست که به بر همه بندگان حاکم و قاهر است و فرشتگانی را بر شما به نگهبانی می‌فرستد تا هنگام که مرگ یکی از شما فرا رسد. آن رسولان ما او را قبض روح می‌کنند و هیچ قصوری در کار خود نخواهند کرد(61) سپس به سوی دوست و مولا و سرور خود که عین حق و حقیقت است یعنی خدا بازگردانیده خواهند شد. هان، هشیار باشید که فرمان به دست اوست و او سریع‌ترین حسابگران است(62).

در این مقام خداوند خواب شب را نوعی مرگ شمرده است که طی آن خود آدمیان را قبض روح می‌کند و سپس هنگام صبح روح را به تن باز می‌گرداند تا آدمی مهلت مقدّر و معیّن عمرش را به پایان رساند و به نشئه دیگر از حیات وارد شود.

بدین بیان هر روز آدمی خود یک عمر است که از کودکی و جوانی صبح آغاز می‌شود و در پیری و خستگی آخر شب به پایان می‌رسد و این نگاه عمر آدمی را بسیار طولانی می‌کند، زیرا هزاران عمر در پیش روی هر کس می‌نهد تا از هزاران موهبت حیات بهره گیرد و به کمال و فضیلت رسد. لطیفه دیگر آن که مرگ را به یک حادثه روزمره تبدیل می‌کند چندان که آدمی با مرگ انس می‌گیرد و هراس مرگ به کلی از دلش بیرون می‌رود، زیرا می‌بیند که هر شب چون مرده بر زمین می‌افتد و صبحگاه برمی‌خیزد زنده و سالم و بی‌هیچ نقصان. در مثنوی می‌خوانیم:

همچو خفتن گشت این مردن مرا
ز اعتماد بعث کردن، ای خدا

ما هر روز صبح تولدی تازه داریم و بهترین هدیه‌ تولد ما همان روز نو و عمر نو است که بار دیگر به ما بخشیده‌اند. پروانه‌ها عمرشان را با ماه و سال نمی‌سنجند تا مایوس شوند، آنها هر بال‌زدنی را یک عمر به حساب می‌آورند.

آن مرگ نهایی نیز نوعی بیدار شدن صبح چنانکه یک شاعر انگلیسی گوید:

هنگامی که من این جهان را وداع گویم با من مگو شب به خیر،

زیرا همان زمان در اقلیمی دیگر با من خواهند گفت صبح به خیر.

لطیفه و بشارت دیگر در این آیات آن است که، با حادثه مرگ، ما به سوی پروردگار و مولای خویش که حق و حقیقت است باز می‌گردیم و در آن نشئه آخرت نیز مانند نشئه دنیا فرمان به دست خداست که رب و مربی و مولای ماست. اوست که در کمترین زمان (که به حقیقت لازمان است) به حساب نیک و بد اعمال ما می‌رسد. ما خود حساب خویشیم بدانچه از خود ساخته‌ایم.

در آیه اول خداوند میراندن را به خود نسبت کرده است و در آیه بعد فرموده است که رسولان ما و ماموران ما که همان ملک الموت باشند کار میراندن و قبض روح را به عهده دارند و این یکی از صدها تناقض است که بعضی منکران در قرآن یافته و آن را دلیل بطلان کتاب گرفته‌اند. پاسخ این است که منکران به عمد یا سهود در نظر نمی‌گیرند که اصحاب منطق گفته‌اند:

در تناقض هشت وحدت شرط دان
وحدت موضوع و محمول و مکان
وحدت شرط و اضافه، جزء و کل
قوه و فعل است و در آخر، زمان (ناشناس)

یعنی هر گاه بخواهیم دو گفته را که یکی اثبات و دیگری نفی است متناقض بخواهیم باید که آن دو گفته در هشت نکته با هم وحدت داشته باشند و برای مثال یکی از آنها وحدت در شرط است، چنانکه اگر بگوییم پادشاه خوب است (اگر عادل باشد) و باز بگوییم پادشاه بد است (اگر عادل نباشد) این دو گفته با هم در تناقض نیستند. برای تفصیل این هشت شرط و یک شرط دیگر که افزوده ملاصدرا است و آن وحدت در حمل است و نیز دو اختلاف دیگر غیر از نفی و اثبات که باید بین دو جمله باشد می‌توان به علم منطق رجوع کرد. نقد خرد در این باب آن است که در انتقاد شتاب نباید کرد بلکه باید در آغاز احتمالات درستی کلام را در نظر آورد و اگر احتمالات همه نزد عقل مردود شناخته شد، سوی رد و انکار رفت و تازه باید منتظر جواب ماند تا طرف مقابل چه می‌گوید، زیرا ممکن است دقت کافی در امکانات و احتمالات نشده باشد.

خداوند در قرآن گاه فرموده است که: خداوند نفس‌ها را می‌میراند(زمر42) و گاه فرموده است که ملک الموت روح را قبض می‌کند(سجده 11) و برای رفع تناقض باید گفت که خداوند آفرینند همه موجودات و همه حرکت‌ها در جهان است، گاه مستقیما عمل را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید که این کار را خدا می‌کند و گاه واسطه‌ای را در میان می‌نهد که آن واسطه نیز دنباله دست اوست چنان که دست‌های ما نیز آستین دست اوست و دست است که آستین را به حرکت می‌آورد چنان که گاه گویند مسجد شاه اصفهان را استاد علی بنّا ساخته و گاه آن را به شاه عباس نسبت می‌دهند که هر دو درست است.

کتاب‌های بزرگ جهان عموما آکنده از تناقضات ظاهری هستند زیرا از مسائل و موضوعات بسیار گسترده‌ای بحث می‌کنند و ممکن است در هر بحث تاکید روی نکته‌ای دیگر کنند که با نکته پیشین متناقض به نظر آید والت ویتمان می‌گوید:

آیا من سخن خود را نقض کرد‌‌ه ام؟
بسیار خوب من تناقض می‌گویم،
زیرا دایره وجودم پهناور است
و می‌تواند کثرات متعارض را در برگیرد

انسجام و هم آهنگی ساده و جاهلانه جنّی است که در مغزهای کوچک حلول می‌کند این گونه انسجام و یکپارچگی مطلوب و مبحوب فیلسوفان و متکلمان و سیاستمداران حقیر است.

یک روح بزرگ را با چنین انسجام ساده‌لوحانه هیچ کاری نیست. (امرسن)

پروفسور ای جی آربری از بزرگترین مستشرقان انگلیسی در دوره اخیر در مقدمه ترجمه بسیار زیبایی که از قرآن ارائه کرده است، در پاسخ به اشکالاتی که بعضی منقّدان در باب پریشان و پراکندگی آیات قرآن گرفته‌اند گفته است:

اگر بخواهیم دریایی بیکران وحی الهی را با انگشتانه استدلال مشائی بسنجیم و بپیماییم به آن گونه مشکلات که منقدان ذکر کرده‌اند بی گمان برمی‌خوریم اما اگر خود را به آغوش این آیات موّاج و پویا بسپاریم و بگذاریم که او با ما نجوا کند قرآن را کتابی خواهیم یافت در نهایت انسجام که همه عناصر آن چون زنجیر به هم بافته شده است.
مولانا در باب پراکندگی کتاب مثنوی خود گوید:

مثنوی ما دکان وحدت است
غیر وحدت هر چه بینی آن بت است

انتهای پیام
captcha